پدید آورنده : سید مجتبی حسینی سده ، صفحه 50
جهانی شدن، از موضوعاتی است که در سال های اخیر، افکار عمومی جهان را به خود مشغول ساخته و دانشمندان و محقّقان، بویژه پژوهشگران علوم اجتماعی (جامعه شناسی، سیاست، اقتصاد، ارتباطات، مدیریت و…) با تألیف کتب و رساله ها و مقالات و… در صدد نقد و بررسی این موضوع (که ریشه در نظرات متفکّران مغرب زمین دارد) برآمده اند.
امروزه با گسترش وسایل ارتباط جمعی (از قبیل اینترنت، ماهواره، رادیو و تلویزیون) این پدیده، مورد توجه بیشتری واقع شده و تمام علوم (اعم از پایه و انسانی) را تحت سیطره خود قرار داده است، به طوری که دانشمندان و محقّقان در حوزه هایی چون فرهنگ، سیاست، اقتصاد، پزشکی، صنعت و… به بررسی پیامدها و تأثیرات جهانی شدن بر حوزه فعالیت خود پرداخته اند.
یکی از حوزه های مهمّی که مسئله جهانی شدن بر روی آن تأثیر بسیار زیادی گذاشته و می گذارد، حوزه علوم رفتاری و تربیتی است که لازم است متخصّصان و فعّالان در این رشته تلاش بیشتری در جهت بررسی میزان و نحوه تأثیر این پدیده بر رفتار افراد جامعه ـ که موضوع این علوم اند ـ انجام دهند.
به عنوان مثال، جوانی که در ایران زندگی می کند و از نظر هنجارشناسی، ملتزم به آداب و فرهنگ ایرانی است، چه طور می شود که با دیدن یک فیلم یا با خواندن یک رُمان، یا با رفتن به اتاق گفتگو(1) و استفاده از سایت های اینترنتی و تماس با سایر جوانان، فرهنگ اصیل خود را فراموش می کند و سعی در تبدیل شخصیت ظاهری و رفتاری و سبک تفکّر و فعالیت های روانی خود به قهرمانان رمان ها و فیلم های هالیوودی دارد؟! چنین جوانی، از نظر روانشناسان به یک فرد ناهنجار تبدیل شده و در وهله اول، خانواده خود و در وهله دوم، جامعه را دچار مشکل می کند. از این رو، از محققان علوم رفتاری و تربیتی ، بیشتر از سایر رشته ها، توقّع بررسی این پدیده می رود.
مقاله حاضر با وجود این که نمی تواند تمام ابعاد مسئله را بررسی کند، ولی تا اندازه ای خواننده خود را به سوی وظیفه ای که در مقابل مسئله «جهانی شدن»(2) یا به عبارتی «امروزی شدن» دارد، راهنمایی می کند، تا چه قبول افتد و چه در نظر آید.
جهانی شدن
در ابتدای تعریف، توجه به این نکته ضروری است که اگرچه امروزه بحث از مسئله جهانی شدن و لوازم آن در سطح جهان گسترش یافته است، ولی به هیچ وجه پدیده جدیدی نیست و از زمانی حدود دو یا سه قرن پیش که نفوذ غرب شروع به گسترش در پهنه جهان کرد، آغاز شد. البته از این نکته نیز نباید غافل شد که از قرن بیستم، این پدیده به نقطه اوج خود در حال نزدیک شدن است.
آنتونی گیدِنْز [جامعه شناس معاصر انگلیسی] می گوید: «اگر شما پیشینه استفاده از یکپارچگی جهانی را بررسی کنید، به مسئله جالب توجّهی برخورد می کنید. چون درمی یابید که تا حدود دوازده سال پیش(3) به ندرتْ کسی از این واژه استفاده کرده است و طی یک دوره ده ساله از هیچ به همه جا کشیده شده است».
گیدنز در تعریف «جهانی شدن» می گوید: «مناسبات اجتماعی ـ که این مناسبات، جهانی است و در محل های دور از هم قرار دارد ـ را این پدیده ربط می دهد و تقویت می کند و هر واقعه ای، در فضای «جهانی شده»، تحت تأثیر رویدادی که با آن فرسنگ ها فاصله دارد، شکل می گیرد. در واقع، جهانی شدن، با: تلاقیِ حضور و غیاب، درهم بافتگی رویدادها و مناسبات اجتماعیِ دوردست و بافت های محلّی سروکار دارد».
به عقیده بعضی از اندیشه مندان، جهانی شدن همان غربی شدن(4) و امریکایی شدن(5) است که جای خود را با جهانی شدن و جهانی سازی عوض کرده است.
به طور کلّی می توان جهانی شدن را فرایندی دانست که در تمام حوزه ها ریشه دوانیده و آنها را تحت تأثیر خود قرار داده است که این تأثیرات با پیشرفت فناوری های اخیر مخابراتی (در جهت تسهیل در امر اطلاع رسانی) رو به گسترش است. به عنوان نمونه، امروزه انواع مدل های زندگی غربی، وضعیت پوشش به سبک غربی و انواع غذاها و فعالیت های اجتماعی و تفریحی به صورت دقیقه ای به شهرهای ایران (بویژه تهران)، راه پیدا می کند و این سبک های زندگی توسط نوجوانانِ این مرز و بوم مورد استفاده قرار می گیرد.
به طور کلّی مهم ترین آثار فرهنگی جهانی شدن را می توان این گونه بر شمرد:
الف . صادر شدن جریان های فرهنگی از کشورهای مرکز و نفوذ آنها به سایر ملل. به عنوان نمونه، تنها از طریق چهار بنگاه غربی خبرپراکنی: آسوشیتدپرس، یونایتدپرس، رویتر و فرانس پرس، روزانه صدها هزار صفحه اطلاعات، اخبار و تصاویر، در جهان منتشر می شود و ارزش های اخلاقی ـ اجتماعی جوامع مختلف را به نفع فرهنگ غربی تغییر می دهد.
ب . نبض اقتصاد فرهنگی تنها در دست چند شرکت بزرگ غربی(6) از قبیل ای بی ام، سونی، بورشه، کوکاکولا، هوندا، مک دونالد، و… است که با تضعیف سایر شرکت ها بر روی روح و روان نوجوانان (که تشنه فناوری و تازگی هستند)، بیشترین تأثیر را می گذارند.
ج . فعالیت های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی، بر ماورای مرزهای ملی تأثیر می گذارند و از آنها تأثیر می گیرند.
د . هم کُنش متقابل، افزایش می یابد و نظام جدید جهانی ایجاد می گردد.
ه . افزایش شدت و وسعت ارتباطات و رشد آن در سطح فرا ملّی که دغدغه های یکسان بشری را فراهم می کند و حل و فصل آنها نیز همکاری جهانی می طلبد.
و. آداب و رسوم زندگی غربی به سرعت به طرف سایر ملل (مخصوصا کشورهای جهان سوم) از طریق ماهواره، اینترنت، فیلم های سینمایی و مجلات و… پخش می شوند و نسل جوان، بدون سنجش این فرهنگ ها، مغلوب این تهاجم شده، فرهنگ خود را به سوی این سبک ها سوق می دهند.
ز . و مهم ترین تأثیر این پدیده، نفوذ به سازمان روانی جوانانِ جامعه و تحت سیطره قرار دادن آنان است که این امر از طریق: محتاج نگاه داشتن، از بین بردن روحیه کار و تلاش و تفریح سالم، تشویق جوانان به استفاده از سبک های غربی در زندگی (مانند گرایش به الکل، مواد مخدر، قرص های شادی آور و بی بند و باری در روابط)، القای این تفکر که دینْ انسان را محدود می کند و دستورات دینی مانع لذت جوانان است و دیگر روش ها ـ که بر روان و شناخت روانی جوان، تأثیر عمده ای می گذارند و از نوجوان و جوان، یک شخصیّت منفعل، وارفته، بی انگیزه و… می سازند ـ قابل اجراست. قدرت های برتر اقتصادی نیز از این طریق، کالاهای فرهنگی خود را در میان جوانان جهان سوم، توزیع می کنند. از این رو وظیفه مربّیان و دلسوزان جامعه در جهت مقابله با این تهاجم، بسیار سنگین است.
با این همه
با این همه، جهانی شدن، پدیده ای قابل مدیریت و کنترل است و می توان از منافع مهمّی که دارد، از قبیل: افزایش اطلاعات عمومی از فرهنگ و دانش سایر ملل، آشنایی با سایر ادیان و عرضه الگو و سبک زندگی ایرانی ـ اسلامی، و… به عنوان یک فرهنگ برتر استفاده کرد. نهایتا در حوزه علوم رفتاری و روانشناسی، استفاده از روش های جدید علمی و تجربیات سایر جوامع و مراکز علمی در جهت پژوهش، تشخیص و درمان بیماری های روانی، نقش مهم و بسزایی دارد.
امروزه محققان رشته روانشناسی و علوم تربیتی، از طریق ایجاد ارتباط با مراکز و انجمن های روانشناسی، از آخرین دستاوردهای آنان استفاده کرده، با به کار بردن روش های درمانی پیشرفته، به بهبود وضعیت روحی و روانی افراد جامعه (مخصوصا قشر آسیب پذیر، یعنی نوجوانان و جوانان) کمک شایانی می کنند که اینها همه از ثمراتِ مثبت جهانی شدن است.
به هر حال، جهانی شدن، مثل انقلاب صنعتی، مُدرنیسم و… یک پدیده واقعی است و به عنوان یک واقعیت تأثیرگذار و بنیادین، نه مخالفت با آن و نه انکار آن، گره گشا نخواهد بود و شاید بهترین کار، شناختِ بهتر آن برای اصلاح آن و بهره گیری بیشتر از منافع آن باشد. همه مناسبات انسانی در حال جهانی شدن است و تا تحقّق کامل این پدیده، فاصله زیادی دیده نمی شود.
مشکلات رفتاری
وقتی از مشکلات رفتاری(7) سخن به میان می آید، انبوهی از اختلالاتِ ذکر شده در کتب روانشناسی به ذهن می آید که غالبا این اختلالات در طبقات خاص خود قرار می گیرند ؛ ولی آنچه در این مقاله مورد نظر است، مشکلات رفتاریِ ظهور یافته به شکل یک رفتار غیرعادی(8) است که مطابق هنجارها، آداب و رسوم یک فرهنگ نباشد و یک رفتار بد تلقّی گردد. چنان که در «واژه نامه علوم رفتاری»، مشکلات رفتاری، این چنین تعریف می شود: «رفتاری که بیننده را دچار شگفتی و حیرت می کند» یا «رفتاری که غیر اجتماعی و غیر عادی است و برای اطرافیان شخص، اشکالاتی ایجاد می کند».
با این تعاریف می توان گفت که مثلاً جوانی که در جامعه یا خانواده دچار تزلزل شخصیت است و رفتاری غیر از رفتار جامعه خود را می گیرد و با استعمال مواد اعتیادآور، به کار بردن کلمات ناهنجار و… خود و خانواده و جامعه را دچار مشکل می کند، دارای مشکلات رفتاری است و باید با مراجعه به مراکز مشاوره و عمل کردن به توصیه های روانشناس، در صدد اصلاح آن رفتار باشد.
ناگفته نماند که منظور از مشکلات رفتاری در این مقاله، مشکلات عمومی رفتاری است، نه مشکلات خاص که از فردی به فرد دیگر، متفاوت است. به عنوان مثال، اسکیزوفرنی (یا اختلال های عمیق شخصیّتی) که فرد بیمار از آن اطلاع ندارد و حتی به بستری شدن و درمان با دارو نیازمند است، مشمول این بحث نمی شود و آگاهی فرد به مشکل داشتن در رفتار، فصل ممیّز این دو دسته مشکل است.
بررسی مسئله
بعد از تعریف مفاهیم پژوهش، این سؤال به ذهن می رسد که اصولاً چه رابطه ای بین جهانی شدن و مشکلات رفتاری می تواند وجود داشته باشد؟
در پاسخ به این سؤال باید گفت: اگر ما به تاریخچه رشد اجتماعی انسان نگاه کنیم، می بینیم که رفتارهای اجتماعی اولیه هر فرد، به دوران شیرخوارگی برمی گردد و به اعتقاد روانشناسان، کودک، احساس اعتماد نسبت به دیگران را با اوّلین تماس با مادر خود، تجربه می کند. رفتارهایی چون لبخند زدن، واکنش در برابر صداها و تصاویر و… در سنین سه یا چهارماهگی در کودک ظاهر می شوند. در این جا کیفیت برخورد پدر و مادر در ایجاد رفتار مثبت و چگونگی تشویق و تنبیه در شخصیت کودک، بسیار اهمیت دارد، تا جایی که کودکان، مهارت های اجتماعی را از طریق کُنش متقابل با یکدیگر یاد می گیرند. آنها یاد می گیرند چگونه چیزی بدهند و چگونه درخواست کنند، در فعالیت های دسته جمعی شرکت کنند، از جُنب و جوش با یکدیگر لذّت ببرند و احساسات دیگران را درک کنند.
در این جا نقش رادیو، تلویزیون و سایر رسانه ها نیز در ایجاد الگو در نحوه ابراز احساسات و سایر مهارت ها خیلی مهم است. نوجوانان و جوانان از طریق مشاهده و تقلیدی که در کودکی شالوده آن ریخته شده، به صورت منفعلانه (ناخودآگاه)، این الگو را می گیرند و شخصیت خود را طبق این الگو شکل می دهند.
حال با دید وسیع تری می توان گفت آنهایی که حامی جهانی سازی و شتاب بخشیدن به آن هستند و از جهان تک قطبی دفاع می کنند، سعی در القای فرهنگ خود و تحمیل آن بر سایر ملل (بویژه کشورهای جهان سوم) دارند تا از طریق تحمیل فرهنگ خود، بر آنها حکومت کنند و از انسان ها (مخصوصا جوانان و نوجوانان) شخصیّت هایی ضعیف بسازند ؛ شخصیت هایی که نهایت تلاششان، همانندسازی رفتاری با الگوهای وارداتی باشد.
با ورود رشد جنسی به عرصه رشد اجتماعیِ فرد، نوجوان در پی جستجوی هویت خویش خواهد رفت و سؤال هایی نظیر: «من کیستم؟» و «به کجا می روم؟» را از خود می پرسد. به عنوان مثال، نمونه ای از نقش های متفاوت هویتی را در گفته یک دختر نوجوان بررسی می کنیم: «توی خانواده ام خیلی خشک و رسمی رفتار می کنم ؛ چون والدینم عقاید سفت و سختی درباره رفتار یک دختر جوان دارند. در مدرسه مقررات را رعایت می کنم ؛ اما در عین حال، نظرات خودم را آزادانه بیان می کنم. وقتی در میان دوستانم هستم، احساس رهایی می کنم… به راستی من کیستم؟».
با توجه به مجموع آنچه گفتیم، یکی از منابع نوجوانان و جوانان برای پیدا کردن هویت می تواند رسانه های تصویری از قبیل ماهواره، اینترنت و تلویزیون باشد. این رسانه ها ـ که از لوازم جهانی شدن اند ـ می توانند به جوان یا نوجوان، یک خط مشی بیگانه از فرهنگ خود بدهند و عوامل انحراف نوجوان و جوان را در سنین موسوم به «سنین بحرانیِ هویّت» فراهم کند و جوان، یک هویت انحرافی برگزیند که مغایر ارزش های جامعه ای باشد که در آن زندگی می کند.
به عنوان مثال می توان از پرخاشگری که یکی از عناصر شاخص فرهنگ امریکایی است، نام برد. فیلم سازان امریکایی، با ساختن فیلم های پر زد و خورد و پخش آنها بر صفحه های نمایش جهان، به القای این مطلب می پردازند که هر که زورش بیشتر است، پیروز است، درحالی که ما در متون دینی خود، چیزی غیر از این داریم. در بعضی از بررسی های صورت گرفته، رابطه مثبتی بین میزان تماشای برنامه های خشونت بار و میزان استفاده کودکان از پرخاشگری برای حلّ اختلافات شخصی و اجتماعی در زندگی خود دیده می شود که نتیجه آن،چیزی جز پاگرفتن بزهکاری در کودکان و نوجوانان و افزایش قتل و غارت و هرج و مرج در جامعه نیست.
نکته شایان توجه در این بررسی ها، تفاوت های فردی ای است که بین دختران و پسران نوجوان دیده می شود. بدین صورت که در دختران، هیچ رابطه همسانی بین عادت به تماشای فیلم پرخاشگرانه و عمل پرخاشگرانه در هیچ یک از سطوح، دیده نمی شود.
به درستی می توان گفت که مهم ترین تأثیراتی که تماشای فیلم های گانگستری و هالیوودی دارد، از این قبیل است: تعلیم شیوه های پرخاشگرانه رفتار، افزایش برانگیختگی، کاهش حساسیت نسبت به پرخاشگری و کاهش قید و بندهای رفتاری. البته سایر مشکلات رفتاری ای که از طریق رسانه های امریکایی بر روح و روان جوامع، تأثیر منفی می گذارند (مانند احساسات و هیجانهای کاذب، بزهکاری، انحرافات جنسی و…) نیز همانند پرخاشگری، باعث فروپاشی نظام خانواده و از هم پاشیدگی اجتماعی و مشکلات دیگری از این گونه می شوند.
اگر بپذیریم که جهانی شدن، دسترسی همه نوجوانان و جوانان جهان را به محصولات رسانه های امریکایی و بویژه سینمای این کشور، هرچه آسان تر و ارزان تر خواهد ساخت، پس باید خودمان را برای پذیرش تبعات منفی این فرهنگ (از جمله: پرخاشگری) نیز آماده کنیم. البته این فقط یک نمونه برای فضایِ «جهانی شده» در آینده نزدیک است.
وضعیّت ما
به طور کلی می توان گفت که جامعه ما، آن جا که مربوط به زیرساخت های روان شناختی می شود (در بخش توده ها و آموزش عمومی و شناساندن جایگاه و مقام فرد و انسان) غالبا در گروه جوامع مستحیل شده و سرگردان جای می گیرد. به عقیده بسیاری از آسیب شناسان اجتماعی در ایران، عدم استفاده صحیح و عُقلایی از لوازم جهانی شدن (مانند: اینترنت، ماهواره، نشریات ادواری و کتاب)، جوانان این مرز و بوم را دچار نوعی سردرگمی نموده است که می تواند زمینه افسردگی و اختلالات روانی را فراهم کند.
در پایان، امیدوارم که پدران و مادران، مربیّان، مسئولان، نخبگان و دلسوزان جامعه ما، از طریق آموزش صحیح و اطلاع رسانی مثبت و عدم افراط و تعصّب (که امروزه، جوامع بسیاری از آن رنج می برند)، جوانان و نوجوانان را به درست استفاده کردن از لوازم جهانی شدن، تشویق کنند تا پدیده جهانی شدن که با واقعیت (تحقّق)، چندان فاصله ای ندارد، به ارتقای دانش و تکنولوژی، همچنین به بهتر زندگی کردن و بهداشت روانی افراد، کمک کند و جامعه جوان ما را به سعادت و نیکبختی، نزدیک تر سازد، به یاری خداوند.
منابع
1 . زمینه روانشناسی (2 جلد)، دینال اتکینسون و ریچارد اتکینسون و ارنست هیلیگارد، ترجمه زیر نظر: محمد نقی براهنی، مشهد: آستان قدس رضوی.
2 . روانشناسی تندرستی، رابرت جی گاچل واندرو بام و دیوید کرانتس، ترجمه: غلامرضا خویی نژاد، تهران: رشد.
3 . فرهنگ لغات علوم رفتاری، علی اکبر شعاری نژاد، تهران: امیرکبیر، 1375.
4 . جهانی شدن و دین: فرصت ها و چالش ها(2 جلد)، قم: دبیرخانه دائمی کنگره دین پژوهان.
5 . مناسبات دین و فرهنگ در جامعه ایران(2 جلد)، قم: دبیرخانه دائمی کنگره دین پژوهان.
6 . ماهنامه بازتاب اندیشه، اسفندماه 1381.
1 . Chatroom.
2 . Globalization.
3 . مقصود، پیش از 1999م (یعنی زمان نگارش کتاب) است. (حدیث زندگی)
4 . Westernization .
5 . Americanization.
6 . مقصود، «غرب فرهنگی» است، نه غرب جغرافیایی. در اصطلاح، به همه جوامعی که فرهنگ و اندیشه غربی بر مردم و نظام سیاسی ـ اجتماعی آنها حاکم است، «غرب» گفته می شود. بدین ترتیب، استرالیا، زلاند نو، ژاپن، کره، اسرائیل، قرقیزستان و… نیز (علاوه بر: امریکا، اروپا، کانادا و روسیه)، جزو «غرب» شمرده می شوند. (ح ز)
7 . Behavioral Problem.
8 . Abnormal.