اکنون ببینیم این تمدنی که ملل اروپا با اینهمه فجایع برای خود تهیه کرده اند و بسایر ملل به اصلاح عقب مانده تحمیل میکنند چه شکلی، چه آثاری و چه آینده ای دارد. بسیاری از نویسندگان اروپائی اخیرا متوجه نواقص زندگی امروزه بشر و خطرات آتیه آن شده و کتابهای زیادی در این زمینه تالیف نموده اند.
معروفترین آنها یکنفر آلمانی بنام اشپنگلر بود که در اوائل قرن بیستم میلادی کتاب « زوال تمدن غرب » را نوشت. وی هشت تمدن مختلف گذشته را با هم مقایسه کرده و میگوید تمام آنها بعد از طی دوران عظمت راه سقوط را پیموده اند و چنین نتیجه میگیرد که تمدن فعلی نیز دوران انحطاط خود را شروع کرده و از اوایل قرن بیستم روبه زوال میرود. ضمناً به عقیده او کوشش های افراد در تغییر مسیر تاریخ تأثیری ندارد و جلوی سقوط این تمدن را نمیگیرد. نویسنده معروف انگلیسی توینبی در کتاب خود « آینده نامعلوم تمدن » که بفارسی نیز ترجمه شده است نظریه اشپنگلر را نمی پذیرد و معتقد به جبر تاریخ نیست. وی میگوید اگر ملل اروپائی خطراتی که آنها را تهدید میکند دریابند میتوانند فکر چاره کرده و از سقوط این تمدن جلوگیری کنند.
برای جلوگیری از سقوط این تمدن توینبی پیشنهاد میکند اولاً راجع به مسائل سیاسی یک حکومت آزاد جهانی تشکیل شود که تمامی ملل جهان در آن شرکت داشته باشند. ثانیاً در مسائل اقتصادی راهی بین سیستم سرمایه داری و کمونیسم انتخاب گردد. ثالثاً تمدن در کلیه امور به اصول اخلاقی و تعالیم دینی مقید شود. هر گاه سلاح های مهلک جدید را در نظر بگیریم راه دیگر جز وحدت سیاسی دنیا نمیتواند تمدن و دنیا را از خطر انهادام نجات دهد. توینبی چنین استلال میکند که سقوط هر تمدنی بعلت ضعف اخلاقی مردم آن و دوری از معنویات وقوع میابد.
امروز نیز انحطاط اخلاقی باعث واکنش گردیده عده ای تبلیغ میکنند که باید تمدن جدید را با تمام آثارش بدور انداخت و به آداب و رسوم و حتی به طرز زندگی قدیم بازگشت. به عقیده توینبی، علت سقوط هر تمدنی به عقب رفتن اخلاقیات و پیدایش و گسترش فلسفه های مادی است. بواسطه تمرکز سرمایه و قدرت در دست یک اقلیت ـ یعنی هیئت حاکمه ـ که با خوش گذارانی و تن پروری بخود مغرور شده سنن قدیمی و اصول اخلاقی را فراموش میکند اجتماع روبه فساد میرود.
توینبی میگوید از هفت تمدنی که از پنج یا شش هزار سال پیش بوجود آمده همگی یا بعلت اختلافات طبقاتی یا بواسطه جنگ از بین رفته اند و آنچه تمدن امروزه را تهدید میکند اختلاف طبقاتی و جنگ اتمی است.
بنابراین اگر ما بخواهیم از نابودی تمدن جلوگیری کنیم باید با تمام قوا بکوشیم اختلافات طبقاتی را برطرف کنیم و علیه به راه افتادن یک جنگ دیگر مبارزه کنیم. تا وقتی که دو قطب مخالفت سرمایه داری و کمونیسم در مقابل یکدیگر ایستاده اند و از هم می ترسند امیدی به نجات تمدن نیست. هر دو از خرابکاری و دخالت طرف مقابل در امور داخلی خود هراسانند. امریکائیها از تبلیغات کمونیستی و روسها از گرایش اتباع خود بسوی زندگی آزاد غربی میترسند. نمونه این وحشت دیوار آهنی است که روسها بدور خود و ممالک تحت سلطه خود کشیده اند.
توینبی امیدوار است نجات بشریت بوسیله یکی از ادیان بزرگ آسمانی انجام گیرد و برای نشان دادن امکان همکاری کلیه ملل بمراسم حج اشاره کرده میگوید بواسطه این مراسم کشورهای مختلف بهم نزدیک شده و روحیه برادری و برابری در آنها بوجود می آید. امید دیگر توینبی به سازمان ملل است که در آتیه بتواند همکاری واقعی بین دو قطب بوجود بیاورد. نویسنده های دیگر اشکالات سیاسی و انحطاط اخلاقی را تنها خطر برای آینده تمدن نمیدانند بلکه با تجزیه و تحلیل وضع زندگی امروزه علل دیگری را برای آینده بشر خطر ناک می دانند و احیاناً نابود کننده تمدن فعلی تشخیص میدهند.