استراتژی قورباغه
ابعاد و امکان سنجی
مجله ی امریکائی «تایم» در روز ۲ بهمن ۸۴ در مقاله ای به قلم «شانون» از جهت گیری استراتژیک غرب در مورد ایران پرده برداشته است. در مقاله ی شانون، از منظر دیپلمات های امریکائی و اروپائی، استراتژی جدید! غرب بیان شده است: استراتژی قورباغه (Frog Strategy).
استراتژی قورباغه، یکی از استراتژی های کلاسیک است که در ادامه ی روند بازی استراتژی ها، به عنوان آخرین دکترین غرب علیه جمهوری اسلامی ایران اتخاذ شده است.
اتخاذ استراتژی قورباغه، در شرایطی است که از زمان مطرح ساختن محور شرارت از سوی بوش رئیس جمهور امریکا در زمستان ۱۳۸۰ تاکنون، سه دکترین امریکائی – هویج و چماق (Carrot and Stick) ، پلیس خوب پلیس بد (Good Cop Bad Cop) ، مکانیسم ماشه (Trigger Mechanism) – و یک دکترین ایرانی – جربزه ی مرغ (Chicken Strategy) – بازی استراتژی ها در صحنهججی کشمکش غرب بر سر پرونده ی هسته ای با ایران را رقم زده اند. و اکنون پس از ناکارآمدی و شکست دکترین های قبلی، غرب رویکرد متفاوتی را با یک استراتژی کلاسیک آغاز نموده است. اما استراتژی قورباغه چیست؟
فرانسوی ها، در الگوی غذائی خود، برای طبخ قورباغه، روش متفاوتی دارند: آنها قورباغه را کباب نمی کنند، بلکه آن را در دیگ مملو از آب سرد قرار داده، و آن دیگ را روی آتش قرار می دهند. قورباغه، موجودی دوزیست و خونسرد است، و بدن آن روشی متفاوت برای گرم کردن خود ندارد. این موجود، اگر یکباره به درون دیگ پر از آب جوش پرتاب شود، متوجه گرما شده و واکنش نشان می دهد. اما زمانی که درون دیگ آب سرد قرار داده می شود و آب درون دیگ به مرور به نقطه ی جوش می رسد؛ او خیلی دیر متوجه این تغییر دمای اطراف خود شده و بدین ترتیب زنده زنده، آب پز می شود.
دلیل این مسأله این است که قورباغه فاقد «حساسه» های لازم به هنگام دریافت تغییرات دمائی اطراف، مبتنی بر خط قرمز بقاء خود می باشد: در واقع ساختار بدن قورباغه بگونه ای است که نمی تواند خط قرمز دمائی بقاء خود را تنظیم نماید. بدن آن، آرام آرام خود را با تغییرات مثبت – گرمائی – دمای اطراف خود بگونه ای منطبق می کند که دمای درون و بیرون هماهنگ گردد؛ اما برای این انطباق، خط قرمز و آستانه ی تحمل ندارد: منفعلانه، مدام به این انطباق دمای درون بدن خود با بیرون ادامه می دهد، تا اینکه زنده زنده، با تسلیم خود به این روند «انطباق» بپزد.
به نوشته ی شانون، دیپلمات های امریکا – انگلیس – فرانسه و آلمان، برای تحقق استراتژی قورباغه، سه گام اوّل را مشخص نموده اند:
۱- وارد آوردن فشار به ایران، برای اینکه به فعالیت های اتمی خود به صورت داوطلبانه خاتمه دهد.
۲- در صورت مصالحه ناپذیری ایران، پس از ۲ تا ۳ ماه، این کشورها باید یک پیشنهاد قوی به شورای امنیت ارائه کنند.
۳- و در گام سوم، گفتگو برای دریافت مجوز بلوکه ی حساب های دولت ایران، و سپس زمینه سازی برای مراحل بعدی.
در این میان، «رایس»، مأمور شده است که روسیه و چین را برای استراتژی قورباغه هماهنگ و همراه سازد. با وجود اینکه شانون در معرفی و تبیین محورهای استراتژی قورباغه، آن را از سوی دیپلمات های غربی، استراتژی نوین می خواند، اما استراتژی قورباغه از عصر بوش پدر در مورد ایران دنبال می شود. پس از بوش پدر، با روی کار آمدن دموکرات ها، «بیل کلینتون» دکترین مهار دوجانبهجی ایران و عراق را در دستور کار خود قرار داد، که گام نخستین استراتژی قورباغه محسوب می شد. در سال ۱۳۷۶ «ال گور» معاون اوّل بیل کلینتون، در یک جلسه ی داخلی در پاسخ به پرسش چیستی طرح نهائی مشترک دموکرات ها و جمهوری خواهان در امریکا علیه ایران، اذعان نمود: ایران را اسکوئیز (Squeeze) می کنیم: ایران را چنان در آغوش می فشاریم تا از فرط محبّت نابود گردد. البتّه اینگونه نشد. ایران آن را خنثی نمود، و تاکنون غرب تنها به «محاصره» ی نظامی – اقتصادی دست یافته است. و محاصره با در آغوش گرفتن دو مقولهجی متفاوت است.
در تحلیل اتخاذ – یا طرح مجدد – دکترین قورباغه علیه ایران چند نکته وجود دارد:
الف- اتخاذ دکترین قورباغه علیه ایران، به معنی شکست – یا کنار نهادن – دکترین شوک و بهت (Shock and Awe) است. دکترین شوک و بهت از مطرح ترین استراتژیجهای غرب در تحقّق پروژه ی اصلاحات در خاورمیانه ی بزرگ است، و یکی از سناریوهای احتمالی و رزرو – ذخیره – علیه ایران محسوب می گردد.
با پذیرش استراتژی قورباغه، باید اذعان نمود که غرب دکترین شوک و بهت را در مورد ایران کنار نهاده است – و یا شاید برای فریب استراتژیکی، به کنار نهادن آن تظاهر می کند.
با احتساب ناکارآمدی دکترین شوک و بهت علیه ایران، شمار دکترین های ناکارآمد امریکا علیه جمهوری اسلامی در طول سه سال اخیر، به چهار دکترین – هویج و چماق، پلیس خوب پلیس بد، مکانیسم ماشه، و دکترین شوک و بهت – می رسد.
ب- اتخاذ استراتژی علیه هر کشور دیگری، در خلاء صورت نمی گیرد، از این رو باید واقعیت های صحنه را در نظر داشت؛ لذا هر استراتژی در سیاست بین الملل، مستلزم در نظر گرفتن هر دو سوی مناقشه است. در اتخاذ استراتژی قورباغه، غرب یکسوی این مناقشه است، و ایران، دیگر بازیگر صحنه است.
ملاحظات اساسی غرب در اتخاذ این استراتژی چه بوده است و با چه شناختی از درون ایران این استراتژی را اخذ کرده اند؟
استراتژی قورباغه، زمانی اخذ می شود که کشور هدف در تنظیم آستانه ی تحمل خود ضعف حسّ لامسه و «دمایش» نسبت به محیط پیرامونی و جهانی داشته باشد. تصور بیودکترین غرب از انطباق شرایط ایران با موجود رشد نیافته ای – از حیث آستانه ی تحمل دمایش – همچون قورباغه، قیاس مع الفارق است. حسّ لامسه ی ملّی برای سنجش دمایش، نیازمند سنسور (حساسه) هایی است. پرسش اوّل این است که این سنسورها چیستند؟ پاسخ در این است که این سنسورها، ۷۰ میلیون سلّول مردمی هستند که در ۲۷ سال گذشته میزان الحراره ی اقدامات ملّی در واکنش به دشمنی های غرب بوده اند. و پرسش دوم اینکه این سنسورها چه چیزی را بایستی دریافت کنند؟ پاسخ اینکه این سنسورها باید دمای محیط جهانی اطراف ایران را دریافت کرده و سپس نسبت به آن واکنش صورت دهند.
رصد موارد کوتاه و بلند مدت در صحنه ی بین الملل، برای تبیین وضعیت دمای محیط اطراف جمهوری اسلامی، حکایت از ارزیابی غیر واقعی غرب برای اتخاذ استراتژی مزبور دارد:
۱- فلسطین اشغالی: در انتخابات اخیر، مردم فلسطین به حماس اقبال نموده، و بی توجهی آنان به تهدید و تطمیع امریکا و رژیم صهیونیستی در این خصوص، حکایت از شکست «نقشه ی راه» دارد. این در حالی است که شارون همچنان در اغماست.
۲- عراق اشغالی: شوک انتخابات عراق و پیروزی شیعیان، در محیط شبه دموکراسی خونین این کشور، در سایه ی یک دولت خاکستری و نیمه مخفی با ۵۰۰۰ نفر «راسپوتین – مأمور» در درون سفارت امریکا در بغداد. این در حالی است که با گذشت یک هزار روز از اشغال عراق، رقم عملیات چریکی اجرا شده در این کشور از مرز ۶۰۰۰ عملیات گذشت، که با احتساب ۱۰۰۰ عملیات چریکی در افغانستان در این مدت، می توان آن را نشانه ی آسیب پذیری جدی ماشین نظامی امریکا و انگلیس دانست.
۳- امریکای لاتین: در زیر گوش ایالات متحده و در محدوده ی سرزمینی دکترین «جیمز مونروئه»، فیدل کاسترو تکثیر می شود؛ ونزوئلای چاوز و بولیوی مورالس، فرزندان معنوی کوبای کاسترو هستند در حالی که امریکا مرگ او را انتظار می کشد. دموکراسی هرچه خالص تر و انتخابات هرچه دموکرات تر، زیان غرب از آن بیشتر.
۴- کره شمالی: در روز جمعه ۷ بهمن ۸۴ این کشور اعلام کرد تا زمان رفع کامل تحریم ها، هر نوع مذاکره را با امریکا قطع می کند. این موضوع، به معنی شکست دکترین قورباغه – که از قضا، پس از مطرح شدن محور شرارت در زمستان ۱۳۸۰، این استراتژی برای مقابله با کره شمالی اتخاذ شد – ارزیابی می شود.
۵- سوریه: اتخاذ دکترین شوک و بهت علیه سوریه، که با شوک حاصل از ترور مشکوک «رفیق حریری» آغاز شد، هنوز برای غرب دستاورد چشمگیری نداشته است و اگر مقاومت سوریه ادامه یابد، قطعاً این دکترین شکست خواهد خورد.
۶- هند و پاکستان: این دو کشور همچنان برای انتقال خط لوله ی گاز ایران به هند با امریکا در کشمکش هستند.
۷- اروپا:
– بحران انرژی: با پیدایش بحران انتقال گاز روسیه به اروپا، گرجستان، اتریش، مجارستان، بلغارستان، و … اعلام نمودند که در صدد ایجاد و بهره گیری از خط لوله ی گاز ایران به اروپا هستند. وابستگی به ایران در جهان روزافزون است.
– بحران اجتماعی: فقر، تبعیض و خشونت در غرب همچون دمل چرکی سر باز نموده است. اغتشاشات خیابانی فرانسه، که در طول ۲۴ روز ناآرامی، ۱۰۲۰۰ خودروی سوخته بر دامن دولت مردان این کشور نهاد، نشان از برملا شدن شکاف عظیم اجتماعی موجود در اروپا دارد.
– بحران اخلاقی: که با تهدید علنی اتمی جهان غیر غربی، توسط «ژاک شیراک»، با اعلام دکترین جدید انهدام سریع هسته ای فرانسه، نمایان شد.
۸- غرب:
– وابستگی روزافزون غرب به انرژی.
– گسترش روزافزون نظامی گری در غرب.
– کاهش مستمر مقبولیت و مشروعیت بوش و بلر در امریکا و انگلیس.
– شکست پروژه ی انقلاب های مخملی و رنگارنگ: شکست انقلاب سبز (زیتون) در لبنان و انقلاب صورتی در ایران.
– تنگنای غرب در برملا شدن پروژه ی قتل عام یهودیان در جنگ جهانی دوم توسط مسیحیان آلمان یا یکی از ایدئولوژی های برآمده از مدرنیته – ایدئولوژی نازیسم.
۹- جمهوری اسلامی ایران: شوک حاصل از انتخابات نهمین دورهجی ریاست جمهوری در ایران که برخلاف علایق و پیش بینی های غرب بود.
۱۰- کشف و دریافت «بلوف کبود» در سیاست امریکا. واقعیت دریافتی این است که امریکا وقتی خود را قادر به انجام عملی ببیند، تمامی معادلات و قوانین بین المللی را نادیده گرفته و به اقدام دست می زند. نمونه ی بارز آن اشغال غیر قانونی عراق است که بدون هماهنگی با شورای امنیت سازمان ملل صورت پذیرفت. لذا فشار امریکا بر آژانس بین المللی انرژی اتمی، به منظور پرونده سازی برای ایران و ارجاع آن به شورای امنیت سازمان ملل، در جهت گرفتن مجوز محاصره ی اقتصادی، تحریم نفتی، و یا حتی مجوز اقدام نظامی علیه ایران، بیشتر یک ترفند روانی – دیپلماتیک است.
۱۱- وضعیت بغرنج انرژی بگونه ای است که اقتصاد جهانی به شیوه های مختلف، عدم تحمل خود از ارتقاء چند صد دلاری قیمت نفت در صورت بروز هر نوع وضعیت حادّ اقتصادی یا نظامی میان امریکا و ایران را اعلام نموده است.
۱۲- واکنش گسترده ی جهان اسلام پس از توهین نشریات اروپائی به ساحت مقدس پیامبر اکرم(ص)، که ظهور و بروز نفرت و انزجار یکپارچه ی مسلمین از غرب را به نمایش گذاشت.
ج- اما پاسخ ایران به استراتژی قورباغه چه می تواند باشد؟ ساده ترین راه، حمله به استراتژی حریف است:
۱- دکترین قورباغه، همچون دکترین های قبلی غرب علیه ایران، یک استراتژی توهین آمیز است. با پای فشاری بر «چیکن استراتژی» می توان بر روش عزّت مند موازنه ی استراتژی ها تأکید و تکیه نمود.
۲- صرفنظر از قابلیت های ممتاز چیکن استراتژی، در تعامل و تبدیل استراتژی غرب، می توان استراتژی کلاسیک «ققنوس» را جایگزین استراتژی قورباغه نمود. در این خصوص، طراحی دکترین «بینی نمرود» برای استراتژی «گلستان آتش ابراهیم» خنثی کننده ی استراتژی قورباغه خواهد بود.
۳- در نهایت، آنچه کمتر در نزد اصحاب رسانه ها و افکار عمومی مورد توجه واقع شده است، مسأله ی خنثی سازی، ناکارآمدی و بی اثری دسته ای از دکترین های شناخته شده و معتبر از سوی غرب در تقابل با ایران است. وضعیت ناکامی و تنگنای استراتژیست های امریکائی، برای طراحی یک استراتژی کارآمد و مؤثر در برابر ایران، برای اوّلین بار عجز دستگاه های تصمیم سازی و مراکز تحقیقات استراتژیک غرب را هویدا ساخته است.
منبع: سایت اندیشکده
http://andishkadeh.ir