شعر : سفر دشت غریبی است، نفس تازه کنیم آخرین جنگ صلیبی است، نفس تازه کنیم
خسته منشین که حدیبیه حنینی دارد عاقبت صلح حسن، جنگ حسینی دارد و کسی گفت، چنین گفت، سفر سنگین است باد با قافله دیری است که سرسنگین است گفت، با زخم جگرکاه قدم باید سود بر نمکپوش ترین راه قدم باید سود گفت، ره خون جگر میدهد امشب همه را آب در کاسهی سر میدهد…