در همین رابطه در ماده 19 اعلامیه حقوق جهانی بشر چنین آمده است:
«هركس حق آزادی عقیده و بیان دارد و حق مزبور شامل آن است كه از داشتن عقاید خود بیم و اضطرابی نداشته باشد. در كسب اطلاعات و افكار و در اخذ و انتشار آن به تمام وسایل ممكن و بدون ملاحظات مرزی آزاد باشد. »در این مقاله سعی شده است هر چند به صورت اختصار در مورد نقش این مسأله مهم كه از آرمان های جامعه بشری به شمار آمده است و بحث با توجه به این كه موضوع مقاله نقش آزادی مذهب در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران می باشد، محور بحث در اطراف اصول مندرج در قانون اساسی مزبور در رابطه با آزادی عقیده و مذهب دور می زند.
اصول مذكور عبارتند از:
- اصل دوازدهم
«دین رسمی ایران اسلام و مذهب جعفری اثنی عشری است و این دین الی الابد غیر قابل تغییر است و مذاهب دیگر اسلامی اعم از حنفی، شافعی، مالكی و حنبلی دارای احترام كامل می باشند و پیروان این مذاهب در انجام مراسم مذهبی طبق فقه خودشان آزادند و در تعلیم و تربیت دینی واحوال شخصیه «ازدواج، طلاق، ارث و وصیت» و دعاوی مربوط به آن در دادگاه ها رسمیت دارند و در هر منطقه ای كه پیروان هر یك از این ادیان مذاهب اكثریت داشته باشند، مقررات محلی در حدود و اختیارات شوراها بر طبق آن مذهب خواهد بود، با حفظ حقوق پیروان سایر مذاهب. - اصل سیزدهم
«ایرانیان زرتشتی، كلیمی و مسیحی تنها اقلیت های دینی شناخته می شوند كه در حدود قانون در انجام مراسم دینی خود آزادند و در احوال شخصیه و تعلیمات دینی بر طبق آئین خود عمل می كنند. » - اصل چهاردهم
«بحكم آیه شریفه لاینها كم الله عن الذین لم یقاتلوكم فی الدین و لم یخرجوكم من دیاركم ان تبروهم و تقسطوا الیهم ان الله یحب المقسطین» دولت جمهوری اسلامی ایران ومسلمانان موظف اند نسبت به افراد غیر مسلمان با اخلاق حسنه وقسط و عدل اسلامی عمل نمایند و حقوق انسانی آنان را رعایت كنند، این اصل در حق كسانی اعتبار دارد كه بر ضد اسلام و جمهوری اسلامی ایران توطئه نكنند. - اصل بیست و سوم
«تفتیش عقاید ممنوع است و هیچ یك را نمی توان به صرف داشتن عقیده ای مورد تعرض و مؤاخذه قرار داد. » - اصل بیست و ششم
«احزاب، جمعیت ها، انجمن های سیاسی و صنفی و انجمن های اسلامی یا اقلیت های دینی شناخته شده آزادند، مشروط به اینكه اصول واستقلال، آزادی، وحدت ملی، موازین اسلامی و اساس جمهوری اسلامی را نقض نكنند هیچ كس را نمی توان از شركت در آنها منع كرد یا به شركت در یكی از آنها مجبور ساخت.
آزادی مذهب در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران
با توجه به اصول كلی مندرج در فصل اول قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران خصوصا اصل چهارم كه نظام جمهوری اسلامی ایران را بر پایه و مبانی اسلامی استوار می داند مقرر می دارد كه «كلیه قوانین و مقررات مدنی، جزائی، مالی، اقتصادی، اداری، فرهنگی، نظامی، سیاسی، و غیر اینها باید بر اساس موازین اسلامی باشد. این اصل بر اطلاق یا عمومی همه اصول قانون اساسی و قوانین و مقررات دیگر حاكم است و تشخیص این امر بر عهده فقهای شورای نگهبان است. » لذا بر آن هستیم كه این موضوع را از دیدگاه اسلامی مورد بحث وبررسی قرار دهیم كه از نقطه نظر اسلامی آزادی فكر و عقیده چه نقش و جایگاهی در جامعه بشری دارا می باشد ودر این رابطه اصول مربوطه موجود در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نیز مورد بررسی قرار خواهدگرفت.
ابتدا میان فكر وآنچه كه امروزه غالبا تحت عنوان عقیده نامیده می شود قائل به فرق شویم. چرا كه تفكر در انسان قوه ای است ناشی از داشتن عقل. یعنی به لحاظ اینكه انسان یك موجود عاقلی می باشد، قدرت تفكر را هم دارد. انسان به واسطه تفكری كه در مسائل می كند حقایق را تا حدودی كه برایش مقدور است كشف می كند. اعم از اینكه تفكرش به اصطلاح استدلالی واستنتاجی و عقلی باشد یا تفكر تجربی. خداوند متعال چنین نیروئی را به انسان داده است كه به وسیله عقل تفكر كند. یعنی مجهولات را به معلومات تبدیل نماید. انسان در بدو تولد جاهل است. «1» این انسان جاهل وظیفه دارد به وسیله فكر وتعلم جهل خود را تبدیل به علم نماید. اسلام و هیچ ایده دیگری نمی تواند چنین ادعا كند كه انسان حق تفكر ندارد. بلكه این یك عملی است لازم و واجب كه لازمه حیات بشری است و بشر بدون تفكر موجودیتی نمی تواند داشته باشد.
اسلام در مقوله تفكر نه تنها به آن بهأ داده است بلكه آن را یكی از واجبات می داند. تفكر از دیدگاه اسلام یك عبادت است. ما در هیچ كتاب مذهبی و غیر مذهبی نمی یابیم كه به اندازه قرآن، كتاب اسلامی مسلمین بشر را به سوی تفكر سوق داده باشد. در این كتاب شریف به صورت مداوم بشر در ابعاد گوناگون توصیه به تفكر شده است. همین طور در كتب روایی و حدیث نیز ائمه معصومین علیهم السلام روایات زیادی وجود دارد كه در آنها توصیه به تفكر شده است. «2»گذشته از اینها در اسلام اصلی است راجع به اصول دین كه وجه امتیاز اسلام با سایر ادیان می باشد. اسلام می گوید اصول عقاید را جز از این طریق تفكر و اجتهاد فكری نمی توان به دست آورد. یعنی خود شخص باید از روی تفكر و تعقل به این مطلب برسد كه، جهان را صاحبی باشد خدا نام، نه از روی تقلید. لذا تفكر از نظر اسلام نه تنها آزاد است بلكه از واجبات شمرده شده است و اما در خصوص عقیده كه در اصل اعتقاد بوده و از ماده عقد و انعقاد است «3» و به معنای بستن و منعقد شدن می باشد، باید گفت كه دلبستگی انسان به یك چیز ممكن است به دو گونه صورت پذیرد. گاه ممكن است مبنای اعتقاد و دلبستگی انسان تفكر باشد كه در این صورت عقیده اش هم بر مبنای تفكر خواهد بود. ولی گاهی انسان به چیزی اعتقاد پیدا می كند كه این اعتقاد بیشتر منشأاش احساسات و عواطف است و نه تفكر. و اكثر عقائدی كه مردم روی زمین پیدا می كنند عقایدی است كه از نوع دوم یعنی از روی دلبستگی است ونه از روی تفكر وتعقل و بشر به هیچ وجه از نظر دلبستگی ها نباید آزاد باشد چرا كه این دلبستگی هاست كه در انسان تعصب جمود و خمود و سكون به وجود می آورد واساسا اغلب عقیده دست و پای فكر را می بندد چون هنگامی كه عقیده پیدا شد اولین اثر این خواهد بود كه مانعی برای فعالیت فكر و آزادی انسان به وجود می آورد «4» دلبستگی چشم بصیرت آدمی را كور و گوشش را كر می كند دیگر دیدن وشنیدن حقیقت برای انسان مشكل می شود. بت پرستی یك عقیده و اعتقاد نیست بلكه یك دلبستگی وجود است كه ناشی از تعصبات وتقلیدهائی است كه از نسلی به نسل دیگر منتقل شده است. هیچ گاه انسان متفكر نمی تواند به خودش بقبولاند كه باید گاو و یا آلت تناسلی را پرستش كند. همان طور كه در قرن حاضر میلیون ها انسان پرستش می كنند. هیچ گاه عقل وتفكر بشر هر چند ابتدائی ترین عقل وفكر هم باشد او را به این نقطه نمی رساند. اینها ریشه هایی غیر از عقل و فكر دارند.
- سوره نمل آیه .78 «ولله افرجكم من بصون امهانكم لات تعلمون شیئا» (خداوند شما را از بطن مادران بیرون آورد در حالی كه هیچ نمی دانست.
- قال رسول اله (ص) فكره ساعه خیر عباده سنه
ترجمه: یك ساعت فكر كردن از یك سال عبادت با ارزش تر است.
روضة الواعظین به نقل از كتاب ثواب الاعمال و عقابها ص 534
سوره روم آیه هشت،
ترجمه: آیا در پیش نفوس خود تفكر نكردند كه خدا آسمانها و زمین و هر چه در بین آنهاست همه را جزء به حق و حد معین نیافریده است و بسیاری از مردم چون تفكر نمی كنند به كلی كافر و بی عقیده اند.
سوره آل عمران آیه 191 ترجمه: خردمندان كسانی هستند كه در حالت ایستاده ونشسته و خفتن خدا را یاد كنند و دائم فكر در خلقت آسمانها و زمین كرده و گویند پروردگارا این دستگاه با عظمت را بیهوده نیافریده ای پاك و منزهی ما را به لطف خود از عذاب آتش دوزخ نگاه دارد.
سوره بقره آیه .219 ترجمه:
خداوند بدین روشنی آیات خود را برای شما بیان كند باشد كه تفكر كنید و عقل بكار نبرید.
سوره بقره آیه 266 ترجمه: خداوند آیات خود را برای شما روشن بیان كند باشد كه در عاقبت كارها و حقیقت امور فكر كنید. - منتهی لارب فی لغت العرب العین فصل العقاف صفحه 185
- حب الشی بعمی و یصم
مغالطه ای كه در دنیای امروز وجود دارد در همین جاست. از یك طرف می گویند، فكر و عقل بشر باید آزاد باشد واز طرف دیگر می گویند، عقیده هم باید آزاد باشد. به این معنا كه گاوپرستی وبت پرستی نیز باید آزاد باشد و حال این كه این گونه عقاید اصولا ضد آزادی فكر است وهمین عقاید است كه دست و پای فكر را می بندد. امروزه برای اینكه بخواهند برای وجود آزادی در یك رژیم سیاسی دلیلی بیاورند، می گویند: در فلان كشور آزادی صد در صد وجود دارد، چرا كه تمام ملل اعم از بت پرست و خدا پرست در آن آزادی كامل دارند و حتی وسایل وامكانات را هم برای اعمال عقاید در اختیار آنها قرار می دهند. از جمله اشتباهاتی كه در اعلامیه جهانی حقوق بشر وجود دارد همین نكته است كه ابتدا اساس فكر را این قرار داده است كه حیثیت انسانی محترم است ولی در دنباله آن همین حیثیت انسانی را نادیده گرفته است یعنی گفته است چون بشر موجودی است محترم پس هر چه را خودش برای خودش انتخاب كرد و به هر عقیده ای كه خودش به آن گرایش پیدا كرد محترم است.
بدون در نظر گرفتن این نكته كه ممكن است بشر خودش برای خود زنجیر انتخاب كند و به دست و پای خود ببندد. آیا لازمه محترم شمردن بشر این است كه ما او را در زنجیر انداخته سپس او را مورد آزار قرار دهیم یا این كه او را هدایت كرده و به سوی تكامل و ترقی سوق دهیم. اینگونه محترم شمردن انسان عین بی احترامی به استعداد و حیثیت انسانی اوست. زمانی انسان آزاد می شود كه زنجیره های تعصب و خرافه و بی بند وباری و بی قیدی از دست و پای او بازگردد. از دیدگاه اسلام وقرآن محترم شمردن بت پرستی، احترام به انسان بت پرست نیست بلكه بی حرمتی به حیثیت و شرف انسانی اوست. تفكر اسلامی تفكر ابراهیمی است كه در زمان خودش تنها كسی است كه یك فكر آزاد دارد و تمام مردم را در زنجیر عقاید سخیف و تقلیدی كه كوچكترین مایه ای از فكر ندارند گرفتار می بیند.
مردم به عنوان روز عید ازشهر خارج می شوند و او بیماری را بهانه كرده و خارج نمی شود. شهر كه خلوت می شود وارد بتخانه بزرگ شده و با تبری كه به دست دارد تمام بت ها را شكسته و سپس تبر را به گردن بت بزرگ می آویزد واز بت خانه خارج می شود. او این كار را عمدا انجام می دهد تااین كه به نص صریح قرآن كریم بتواند فكر مردم را آزاد كند. «5»هنگامیكه شب مردم باز می گردند و به معبد می روند اوضاع را واژگون می بینند. تنها بتی كه باقیمانده بت بزرگ است یقینا به حكم فطرت می فهمند كه این بتهای بی جان خودشان نمی توانند همدیگر را نابود كنند. به سراغ ابراهیم می روند كه آیا تو چنین كاری كرده ای «6» ابراهیم می گوید نه من چنین كاری نكرده ام. شما آلت جرم را روی دوش دیگری می بینید و مرا متهم می كنید؟ از خود بتها بپرسید. ابراهیم با این سخن آنها رابه تفكر وا می دارد. آنها با خود فكر كردند كه او راست می گوید، یعنی ابراهیم با این عمل فكر آنها را از زنجیر عقیده باطل آزاد كرد كه در واقع این همان آزادی و محترم شمردن انسان است. پیامبر اسلام (ص) سالهای متمادی با عقیده بت پرستی مبارزه كرد تافكر مردم را آزاد كند. اگر عرب جاهلیت هزاران سال دیگر هم می ماند بت را پرستش می كرد. اما اگر پیامبر (ص) این زنجیر اعتقادی را از دست و پای آنها باز كرد فكرشان را آزاد نمود. قرآن نام آن چیزی را كه به اصطلاح متمدنین امروز دنیا می گویند بشر را در آن باید آزاد گذاشت، زنجیر می گذارد و می فرماید «خدای را سپاس گوئید كه به وسیله پیامبر (ص) بارهای گران یعنی خرافه ها و زنجیرهائی را كه خودتان به دست و پای خود بسته بودید باز كرد. »
در تاریخ اسلام نقل شده است كه در جنگ بدر هنگامی كه اسرا را طبق معمول برای جلوگیری از فرار آنها دست بسته خدمت پیامبر (ص) آورده بودند، پیامبر (ص) نگاهی به آنها كرد و بی اختیار تبسم نمود. عده ای از آن اسرا كه پیامبر را می شناختند و با عزت نفس و روح بلند او آشنایی داشتند، گفتند: ای محمد (ص) ما از تو خیلی دور می دانستیم؟؟- كه به حال ما شماتت كنی. پیامبر (ص)فرمودند: شماتت نیست، من هنگامی كه می بینم شما را به زور این زنجیرها باید به سوی بهشت ببرم و با توسل به زور این عقاید باطل را از شما بگیرم، چنین حالتی به من دست می دهد. بنابراین میان آزادی تفكر و آزادی عقیده تفاوت بسیاری وجود دارد. از دیدگاه اسلام عقیده ای قابل احترام و پذیرفته شده است كه بر مبنای تفكر باشد. اما اسلام عقایدی را كه بر مبنای وراثت و تقلید و از روی جهالت و تفكر نكردن و تسلیم شدن در مقابل عوامل ضد فكر در انسان ایجاد می گردد به نام آزادی عقیده نمی پذیرد و بر همین اساس است كه قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران كه ملحم از قوانین حیات بخش اسلام می باشد «10» در اصل سیزدهم تنها آن دسته از اقلیت های مذهبی را به رسمیت می شناسد كه بر اساس تفكر صحیح بنا شده اند «11» در عین حال سایر افرادی را كه دارای عقاید مختلف می باشند نیز محترم شمرده و تعرض به آنها را جایز نمی داند «12» وقتی در مقام علت یابی برآمده و علل رسوخ چنین طرز تفكر در جوامع غربی را كه بشر در عقیده مطلقا باید آزاد باشد، جستجو كنیم به دو نكته اساسی بر می خوریم.
بخشی از آن عكس العمل یك جریان بسیار شدید و سختی است كه در دنیای اروپای قرون وسطی وجود داشته و آن عبارت از جریان و ایجاد محكمه تفتیش عقاید می باشد كه اروپائیان قرن ها در چنگال تفتیش عقاید گرفتار بودند. كلیسا در تجسس و جستجو بود كه آیا كسی در مسائل اظهار نظر شده از سوی كلیسا ادعا و نظر مخالفی دارد یا خیر. ولو این كه این نظر در مورد فلكیات باشد. همانگونه كه در تاریخ مشهور است گالیله را به خاطر داشتن یك عقیده علمی و منطقی كه مخالف نظر كلیسا بود به محاكمه كشیدند. با مراجعه به تاریخ اروپای قرون وسطی وجود چنین وقایع هولناكی را به حد بی شمار شاهد هستیم. لذا قهرا عكس العمل آن برخوردهای شدید این خواهد بود كه امروزه بعد از تحولات سیاسی فرهنگی جوامع غربی به این مسأله معتقد شدند كه مردم در اعتقادات دینی و مذهبی آزادند و می توانند هر عقیده ای كه می خواهند داشته باشند ولو این كه خواسته باشند جمادات و حیوانات را مورد پرستش قرار دهند.
جهت دیگر، رواج نظریه مطرح شده از ناحیه بعضی از فلاسفه اروپا در خصوص دین و مذهب می باشد. بدین صورت كه آنها معتقدند دین و مذهب امری است مربوط به وجدان شخصی هر فرد. یعنی هر فردی در وجدان خویش نیازمند به این است كه یك سرگرمی به نام مذهب داشته باشد و مسائلی كه مربوط به وجدان شخصی می باشد خوب و بد، راست و دروغ و حق و باطل ندارد. هر چه را كه مورد پسند شخص باشد خوب است. نیاز به دین و مذهب در درون انسان مانند احساس عطش است كه در انسان به وجود می آید و به طریقی این عطش را باید برطرف نمود و انسان گاهی در وجودش احساس پرستش می كند كه در چنین حالتی باید این نیاز را برطرف كند و فرقی نمی كند كه چه موجودی را مورد پرستش قرار دهد. لذا در همین جاست كه می گویند عقیده محترم است وفرقی میان عقیده و تفكر نمی گذارند .
همانگونه كه قبلا نیز اشاره شد بر اساس فرهنگ و موازین اسلامی آزادی عقیده هنگامی محترم است كه بر مبنای تفكر صحیح ایجاد شده باشد. اما عقیده ای كه مبنایش فكر نباشد هرگز از دیدگاه اسلامی پسندیده نخواهد بود، بلكه از نظر اسلامی چنین آزادی عقیده ای، آزادی اسارت«1» و در بند و زنجیر بودن است و این واقعیتی است كه بابیان مطالب گذشته هر عقل سلیمی به بداعت آن پی خواهد برد. لذا به همین جهت قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران در اصول 12 و13 مذاهب و ادیانی را به رسمیت می شناسد كه بر مبنای تفكر صحیح و جهان بینی واقع گرایانه ایجاد گردیده اند واین امتیاز و برتری بدان جهت است كه اسلام با وجود اعلان آزادی طبیعی عقیده «14»، به ایدئولوژی فرد و جامعه اهمیت فراوان قائل شده و شخصیت انسانی را از زاویه عقیده و ایمان ارزیابی می نماید و از این رو احترام و ارزش انسانی و حقوقی در مورد فرد و جامعه به تناسب ارزش مبانی ایدئولوژی مشخص می گردد و در این ارزیابی با اختلاف صوری و مسائل ظاهری از قبیل خون، رنگ پوست، سابقه نژادی و اصالت و شرف تیره ای توجهی مبذول نمی شود.
روی این اصل فرد و جامعه ای كه خود را پیرو عقیده و ایده ای معرفی می كنند كه اسلام آن را به عنوان یك آئین مقدس آسمانی به رسمیت شناخته ناگزیر باید فرد و گروه دیگری كه از نظر ایدئولوژی از عقاید نادرست و بی اساس پیروی می نماید كه هیچ گونه ریشه صحیح و پایه ای كه شایسته مقام انسانی باشد ندارد از نظر احترام و شخصیت حقوقی و ارزش انسانی متفاوت باشند اسلام آئین موسی و عیسی و پیامبر مجوسیان را به عنوان سه آیین آسمانی مقدس كه پیامبران نامبرده از طرف آفریدگار جهان مأمور ابلاغ آن به جامعه بشر بوده اند به رسمیت می شناسد. در نهایت معتقد است هیچ كدام از آئین های مزبور جنبه ابدی و جاودانی نداشته و به ترتیب زمانی منسوخ شده و سرانجام با آغاز دعوت جهانی اسلام آئین مسیح نیز كه مرحله تكاملی ایدئولوژی عصر خود بود منسوخ گردیده است.
اسلام بر اساس احترام خاصی كه نسبت به پیامبران بزرگ الهی قاتل است برای فرد و یا گروه هایی كه مدعی پیروی از این پیامبران عظیم الشان می باشند نیز به دیده احترام می نگرند گو این كه آنان در ادعای خود گزاف گفته و آئین های واقعی خود را زیر پا گذاشته باشند. «15» همین احترام كه در حقیقت احترام به ایدئولوژی اصیل پیامبران آنهاست موجب آن شده است كه گروه های مزبور در فقه اسلامی از نظر قانونی و حقوقی از امتیازات و برتری های خاصی برخوردار باشند و نمونه این برتری را ما در قانون«قرارداد ذمه» به خوبی مشاهده می كنیم. یعنی طی یك معاهده دو جانبه افراد غیر مسلمان با شرائط خاصی در جامعه اسلامی به طور رسمی با مسلمانان متحد گشته وتشكیل ملت واحدی را می دهند كه این نوع تابعیت قراردادی در اصطلاح فقه اسلامی تحت عنوان «ذمه» نامیده می شود.
این نوع ارزیابی واعطأ امتیازات قانونی و حقوقی خود از مختصات قانون اسلام بوده و نمونه آن را در هیچ سیستم حقوقی نمی توان یافت. حتی رژیم ها و دولتهای كمونیستی كه خود را تابع ایدئولوژی واحد جهانی معرفی می كنند و تمام كشورهای كمونیستی را اردوگاه واحدی می دانند، نسبت به افراد كمونیست تابع كشور كمونیستی دیگر به دیده اجنبی وبیگانه می نگرند و مادام كه به تابعیت آن كشور درنیامده از پذیرفتن او به عنوان یك عضو متحد جامعه كمونیستی كشور خودداری می كنند.
اساسا اسلام، اعتراف به واقعیت ادیان آسمانی و پیامبران برگزیده الهی و احترام به كتب و شریعت های آنان را جزء اصول اعتقادی خود شمرده است و قرآن در بیشتر سور طی آیات زیادی مردم را با ارزش معنوی این اصل توجه داده و صریحا ایمان به انبیأ سابق راملازم و هم ردیف ایمان به پیامبران اسلام اعلام نموده است. «16»در حقوق اسلام برای پایان دادن به حالت خصمانه و ایجاد یك نوع اتحاد و همبستگی ملی وتعاون و همكاری بین جامعه اسلام و گروه های غیر مسلمان در داخله قلمرو و حكومت اسلامی قرار داد مخصوصی تحت عنوان ذمه پیش بینی شده كه از نظر ماهیت و آثار حقوقی در مقایسه باپیمانهای بین المللی عصر حاضر و رفتاری كه با بیگانگان و اقلیت ها معمول می گردد بسیار جالب توجه است.
افراد و گروه های غیر مسلمان كه خواهان اقامت در سرزمین های اسلامی می باشند می توانند با استفاده از عقد قرارداد ذمه از مزایای حقوقی و آزادی های شایسته مقام انسانی آن بهره مند گردند. مقصود اصلی از تشریع این پیمان ایجاد محیط امن و تفاهم و زندگی مشترك و همزیستی مسالمت آمیز بین فرقه های مختلف مذهبی در داخله قلمرو حكومت اسلامی است. روی همین اصل انعقاد قرارداد ذمه بر اساس اراده آزاد طرفین و توافق كامل آنها صورت بپذیرد و از این رو با حقوق و مزایای تحصیلی كه در قوانین بین المللی معاصر درباره بیگانگان واقعیتها منظور می گردد تغیر كامل دارد. بدیهی است مفهوم آزادی در این مورد بدان معنی نیست كه هر فرد غیر مسلمانی بتواند بدون امضأقرارداد ذمه مانند زمیان در سرزمین های اسلامی زندگی نموده و از حقوق اجتماعی جامعه مسلمین بهره مند باشند زیرا این نوع آزادی در عین این كه مستلزم احجاف و تضییع حقوق مسلمانان می باشد اصولا با هیچ قاعده وقا نونی سازگار نیست.
منظور از آزادی اراده در برابر حق امضأ قرار داد ذمه این است كه هر فرد غیر مسلمان كه واجد شرایط قرارداد ذمه باشد می تواند بی آن كه كوچكترین اجبار و تحمیلی در میان باشد در این پیمان مشترك شركت نماید و یا قلمرو حكومت مسلمین را ترك گفته و به سرزمین دیگری كه مایل به اقامت در آن می باشد هجرت كند. ناگفته پیداست كه فرد و یا جمعیتی كه حاضر به امضأ قرار داد زندگی مشترك با ملت متشكل و همفكری نباشند ناگزیر باید اجتماع آنان را ترك گویند و هیچ قانونی نمی تواند اقامت آنان را كه سرسازش و همكاری و توافق بر زندگی مشترك را ندارند در یك كشوری كه با ملت آن تضاد عقیده ای و فكری دارند تجویز نماید. در قانون اسلام افراد غیر مسلمان در صورتیكه حاضر به قرارداد مشترك ذمه نباشند. تحت عنوان حمایت كامل دولت اسلامی به سرزمین امن و پناهگاه مورد نظرشان اعزام می شوندو تا هنگامی كه به جای امنی نرسیده اند از حمایت همه جانبه مسلمین برخوردار خواهند بود.
دومین اصل سكونت افراد غیر مسلمان در صورتیكه واجد شرایط لازم باشند، در قلمرو حكومت مسلمین مشروط به شركت در قرارداد ذمه بوده و پس از امضأ قرارداد مزبور جزئی از جامعه بزرگ اسلامی محسوب می گردند. اسلام آزادی افرادی را كه صلاحیت عقد قرارداد ذمه را دارند تا آنجا محترم شمرده است كه التزام به قرارداد مزبور را برای آنان دائمی و حتمی تلقی نكرده است و این حق را برای ذمیان محفوظ داشته كه هرگاه نخواستند خود را به قرارداد مزبور مقید و ملتزم نمایند می توانند قرارداد ذمه را فسخ نموده و به سرزمین مورد نظر خود در خارج از قلمرو حكومت اسلامی بپیوندند. ارزش این آزادی هنگامی روشنتر می گردد كه ما به این نكته نیز توجه كنیم كه قرارداد ذمه از طرف مسلمین الزامی است و مسلمانان تا وقتی كه ذمیان به قرارداد خود احترام می نهند هیچگاه نمی توانند آنرا فسخ و یا از تن دادن به شرائط آن سرباز زنند. مرحوم علامه حلی در تذكره الفقهأ این مطلب را در یك عبارت كوتاهی چنین بیان می كند: . . . عقد ذمه از طرف افراد غیر مسلمان بطور دائمی الزام آور نیست زیرا آنان می توانند هرگاه بخواهند به سرزمین خود بپیوندند.
(. . . لان عقد الجزایه غیر لازم من جانب الفكار فان لهم الاستحاق بدار هم متی شائوا. )
این نوع آزادی بدان جهت است كه هدف اصلی اسلام از این پیمان جز از این راه نمی تواند جامه عمل بپوشد. اسلام در سایه چنین پیمان مشتركی طرح یك جامعه متحدی را پی ریزی نموده است كه اعضأ آن وجود اختلاف در عقیده و آئین، مسئولیت زندگی مشترك و توأم با تعاون و همفكری در بكار انداختن چرخ های یك اجتماع بزرگ و سالم را به عهده گرفته اند و اینگونه همزیستی انسانی جز با حفظ آزادی های مشروع انسانی قابل تحقیق نمی باشد. امتیاز دیگری كه در قرارداد ذمه جالب توجه است اصل ضرورت پذیرش پیمان ذمه از طرف مسلمین می باشند. بدین معنی كه مسلمانان و دولت اسلامی در برابر دو نوع الزام در مورد عقد قرارداد ذمه قرار گرفته اند.
نخست: باید گروه های مذهبی را به عقد قرارداد ذمه دعوت نمایند و بدون دعوت رسمی قادر به هیچ نوع تعرض و درگیری با آنان نخواهند بود.
دوم: هرگاه پیشنهاد انعقاد قرارداد ذمه از طرف گروه های مذهبی (یهودیان، مسیحیان، مجوسیان) به مسلمین ابلاغ شود دولت اسلامی موظف است كه از پیشنهاد صلح و عقد پیمان ذمه واجب خواهد بود. زیرا اصل پذیرش قرارداد ذمه هیچگاه تابع مصلحت جامعه اسلامی نبوده و دائما بطور ضروری و اجباری تلقی می گردد و بدین ترتیب این اصل ضروری به عنوان یك حق مشروع برای اقلیت های مذهبی بطور دائم منظور می شود.
(جواهر الكلام جلد 21 – صفحه 294).
بدیهی است این نوع امتیازات كه در حقوق اسلامی برای اقلیت ها پیش بینی شده مخصوص ایدئولوژی جهانی اسلام است و ما مشابه آن را در هیچ سیستم حقوقی دیگر نمی توانیم بیابیم. تنها محدودیتی كه در اسلام برای اقلیت های مذهبی وجود دارد همانگونه كه در اصل 26 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران آمده است، زمانی است كه اعمال آنان مغایر با اصول استقلال و آزادی و وحدت ملی و موازین اسلامی و اساس جمهوری اسلامی باشد و همانگونه كه مسلم است اعمال چنین محدودیتی از حقوق اولیه هر دولت بشمار می رود كه مانع فعالیت و تشكل هر عاملی كه در جهت تضعیف حاكمیت آن نظام فعالیت بشود.
اصل بیست و ششم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران:
«احزاب، جمعیت ها، انجمن های سیاسی و صنفی و انجمن های اسلامی یا اقلیت های دینی شناخته شده آزادند، مشروط به این كه اصول استقلال، آزادی، وحدت ملی، موازین اسلامی و اساس جمهوری اسلامی را نقض نكنند. هیچ كس را نمی توان از شركت در آنها منع كرد یا به شركت در یكی از آنها مجبور ساخت. »
در زمینه آزادی مذهب در قوانین اساسی كشورهای مختلف جهان بگونه ای متفاوت بحث شده است. حتی در كشورهائی كه قانون اساسی مدون ندارد، مانند انگلستان در این زمینه در مقررات این كشور چنین آمده است: «هرفردی می تواند به هر مذهبی كه می خواهد معتقد بوده و از آن پیروی نماید. البته این طبیعی است كه در بعضی موارد محدودیت هایی برای اشخاص بلحاظ اعتقادی كه دارند ایجاد گردد. این محدودیتهای ممكن است از بعضی جنبه ها برای یك مذهب مخالف حق باشد. به عنوان مثال در برخی از كشورها یك مرد مسلمان می تواند تا چهار همسر اختیار كند ولی در انگلستان یك مرد صرف نظر از اعتقادات مذهبی كه دارد تنها می تواند یك همسر داشته باشد. »
ملاحظه می شود در مواقعی كه اعتقادات مذهبی مغایر با نظم عمومی و اخلاق حسنه یك كشور باشد در آن زمینه محدودیتهائی از طرف دولتها وضع و اعمال می گردد. وضع چنین محدودیتهائی آزادی اتباع آن كشور را از جهت اعتقادات مذهبی محدود می نماید. در قانون اساسی ایالات متحده آمریكا پس از اصلاحاتی كه در آن بعمل آمده و این اصلاحیه از تاریخ 15 دسامبر 1791 میلادی دارای قدرت اجرائی گردیده چنین آمده است: «كنگره هیچ قانونی وضع نخواهد كرد كه بنابر آن مذهبی تأسیس گردد یا از آزادی مذهبی جلوگیری شود. قانونی كه آزادی نطق و بیان و آزادی مطبوعات را محدود سازد، یا حق ملت را از حیث تشكیل اجتماعات آرام سلب كند، یا حق كسی را از حیث نظم به دولت به منظور ترمیم خسارات خود تهدید نماید. »
(اصلاحیه یك قانون اساسی ایالات متحده آمریكا)
قبل از اصلاحات قانون اساسی ایالات متحده آمریكا مطلبی در خصوص آزادی مذهب در قانون اساسی وجود نداشت. ولی پس از مدتی به ضرورت ذكر آن در قانون اساسی پی برده و به عنوان یك ماده واصل در قانون اساسی گنجانده شد. آزادی مذهب در كشورهای سوسیالسیتی وجود ندارد و هرگونه آزادی در انجام فرائض مذهبی بستگی به تصمیمات دارد كه توسط مقامات دولتی اتخاذ می گردد.
به عنوان مثال در ماده یكصدوبیست و پنج قانون اساسی اتحاد جماهیر شوری چنین آمده است: «. . . سایر آزادیها (آزادی سخنرانی، آزادی انجام فرائض مذهبی آزادی تشكیل جلسات و اجتماعات سیاسی، آزادی مشایع و تظاهرات خیابانی و آزادی تشكیل انجمن ها بطور دقیقی بستگی به تصمیمات اتخاذی از سوی مقامات اداری و قضائی براساس بررسی های انجام شده توسط ارگانهای رهبر حزب دارد. »امكان انتشار افكار و عقاید به كمیته های تحریریه روزنامه ها و مجلات و كمیته های بررسی و مؤسسات انتشاراتی مربوط می شود، زیرا وسایل تأمین آزادی بیان بدولت و سازمانهای اجتماعی تعلق دارد. كمیته های مذكور می توانند تألیفات یا عقایدی را كه به نظر آنها مخالف با نظام سوسیالیستی است رد كنند.
انتشار عقاید خارج از صور قانونی طبق مواد 70 و 190 و 191 قانون جزای جمهوری فدرال روسیه قابل مجازات می باشد. این مواد انتشار عقایدی را كه به نظام سیاسی و اجتماعی اتحاد جماهیر شوروی لطمه زنند محكوم می كند.
(كتاب حقوق شوروی، تألیف میشل لزاژ، ترجمه دكتر محمدرضا ضیائی بیگدلی)
پس از بررسی اجمالی قوانین اساسی كشورهای مختلف دنیا در خصوص توجه به آزادی مذهب چنین می توان نتیجه گرفت كه قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران در این زمینه كاملترین مقررات را داشته و در عین حال بیشترین آزادی را برای مذاهب و گروه هائی كه دارای عقایدی غیر از اسلام هستند قائل شده است. بصورتی كه علیرغم مسلمان بودن اكثریت ملت ایران و این كه اقلیت های مذهبی در مقایسه تنها تعداد بسیار محدودی از مردم را شامل می شوند، ولی اقلیت های مذهبی حق انتخاب نماینده از بیان خودشان را در مجلس شورای اسلامی داشته و بدینوسیله در قانون گذاری و حق دخالت در تعیین سرنوشت خود و نظامی كه در آن زندگی می كنند را بصورت كامل دارند.
(اصل شصت و چهارم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران)
سلام جناب آقای ناصر جبراییل اوغلی
از خوندن این مقاله بسیار لذت بردم. ممنونم ازشما به خاطر مباحثی که از شما آموختم.