گلوبال ریسرچ در گزارشی ویژه به قلم پیتر کوئنیگ دستیار پژوهشی این اندیشکده به واکاوی ابعاد پنهان بیماری همهگیر کرونا و اهداف و پیامدهای آن پرداخته است.
نابودی برنامهریزی شده اقتصاد سراسر جهان
این اندیشکده کانادایی گزارش خود را با این فرضیه آغاز میکند که آنچه که باید درک کنیم این است که نابودی جهان، که کشور به کشور و همزمان در حال رخ دادن است، تصادفی نیست. این اتفاق از چند دهه قبل برنامهریزی شده است. تنها برای آمادهسازی اسنادی مانند گزارش راکفلر ۲۰۱۰ (۲۰۱۰ Rockefeller Report) و رویداد ۲۰۱ (Event ۲۰۱) در ۱۸ اکتبر ۲۰۱۹ در شهر نیویورک و علاوه بر اینها، «مطالعات» سازمان جهانی بهداشت (WHO) برای توضیح کروناویروس جدید (SARS-۲-۲۰۱۹/COVID-۱۹)، بیماری همهگیری که در نهایت در اواسط مارس ۲۰۲۰ منجر به قرنطینه سراسر جهان شد، هزاران صفحه مطلب نوشته شده است.
این گزارش میافزاید: رهبران «دولت پنهان» و نوکران آنها برای رسیدن به اینها و دیگر ابزارهای تصمیمسازی، ناچار بودند صفحات بیشماری را به دقت مرور کنند و جلسات سری فراوانی را برگزار کنند. حالا، افراد ناشناس نهادهای مالی و دولت پنهان، جهان را به زندگی- یا مردگی؟ – در مرحله قفل و قرنطینه قرار دادهاند و این دقیقاً همان چیزی است که در گزارش راکفلر ۲۰۱۰ (صفحه ۱۸، سناریوی مرحله قفل) پیشبینی شده و توسط رویداد ۲۰۱ مورد تائید قرار گرفته است.
نویسنده گزارش تأکید کرد: منابع گزارش راکفلر ۲۰۱۰ و پیشنویسهای آن، همچنین اسنادی که منجر به تصمیم «همهگیری» و «قرنطینه» شدند، تا همین چند هفته قبل به آسانی در دسترس قرار داشتند. اما امروز، اینترنت عمدتاً توسط گوگل «پاکسازی» شده و یا هر چیزی که به نیات اهریمنی این «طرح شیطانی» اشاره داشته، «خبر جعلی» اعلام شده است.
رویداد ۲۰۱ مانوری برای شرایط کنونی جهان
رویداد ۲۰۱ که توسط دانشگاه جان هاپکینز و با همکاری بنیاد گیتس و مجمع جهانی اقتصاد (WEF) سازماندهی شده بود، شامل مانور شبیهسازی همهگیریای بود که هماکنون در آن به سر میبریم:
«مرکز امنیت سلامت جان هاپکینز با مشارکت مجمع جهانی اقتصاد و بنیاد بیل و ملیندا گیتس میزبان رویداد ۲۰۱ بود؛ یک مانور همهگیری سطح بالا که در ۱۸ اکتبر ۲۰۱۹ در شهر نیویورک برگزار شد. این مانور حوزههای ضروری همکاری بخشهای خصوصی و دولتی در زمان واکنش به یک همهگیری شدید را روشن کرد تا به این ترتیب، از پیامدهای گسترده اقتصادی و اجتماعی آن کاسته شود.»
از همه اینها اسناد فراوانی بیرون آمد که حاوی دستورالعملها و سناریوهایی برای نحوه کنترل بشریت- کاهش جمعیت و در بهترین حالت، اصلاح نژاد- بودند و اینکه چگونه گروه کوچک «نخبگان دولت پنهان جهانی»، در نهایت همه ما را مجبور به قرار گرفتن زیر پوشش ماسک، فاصلهگذاری اجتماعی، اجتناب از صحبت با یکدیگر و اتحاد کنند. عدم رعایت مقررات میتواند با مجازات همراه باشد. خودداری از ماندن در قرنطینه- یعنی منزوی شدن- اشخاص را در برخی ایالات آمریکا تحت نظارت پابندهای الکترونیکی قرار خواهد داد.
گلوبال ریسرچ معتقد است اینها به خاطر ترس از یک دشمن نامرئی است- یک ویروس- که زندگی ما را تهدید میکند. آنها ما را وادار میکنند که این را باور کنیم و باورمندان و غیرباورمندان را از هم جدا میکنند و با تبلیغات خود غیرباورمندان را اهریمنی جلوه داده و آماج تنفر قرار میدهند. رهگذران ماسکدار با نگاه تنفرآمیز آنها را تحقیر میکنند… بله، همان سیاست قدیمی تفرقه بینداز و حکومت کن. این چیزی است که اتفاق میافتد.
فروپاشی و نابودی اقتصاد جهان
در بخش دیگری از این گزارش آمده است: در عین حال، اقتصاد جهان نیز در حال فروپاشی است، ورشکستگی بیداد میکند و بیکاری ناشی از آن نیز اوج گرفته و ابعاد ناشناختهای- ناشناخته در تاریخ بشر- به خود میگیرد. یعنی به مراتب از بدترین بحران تاریخ در سالهای ۳۳-۱۹۲۹ فراتر میرود. و ما هنوز حتی مُشتی از خروار را هم تجربه نکردهایم.
پس از گذشت بیش از شش ماه از شروع کووید، سازمان بینالمللی کار (ILO) در گزارشی جهانی اعلام کرده که حدود نیم میلیارد نفر در جهان بیکار یا نیمهبیکار هستند. از این میان، ۲۶۷ میلیون جوان (۱۵ تا ۲۴ ساله) از اشتغال، تحصیل یا آموزش بیبهرهاند که رقم سرسامآوری است، اما بسیار بیش از این نیز شرایط کاری زیراستاندارد را تحمل میکنند.
در جنوب جهانی (Global South)- یا اصطلاحاً کشورهای درحالتوسعه- ۶۰ تا ۷۰ درصد نیروی کار غیررسمی است. یعنی نه تحت برنامههای حمایت اجتماعی قرار دارد، نه از مزایای اجتماعی برخوردار است و نه از تعهدات قراردادی کارفرمایان بهره میبرد. این افراد تنها و روی پای خود هستند. حالا در قرنطینه بمانند؟ چطور میتوانند؟ آنها باید به دنبال کار باشند و معاش روزانه خود و اغلب، خانواده خود را کسب کنند. قحطی و خشکسالی نیز شایع است و مرگ به خاطر قحطی گزارش نمیشود یا صرفاً به کووید-۱۹ نسبت داده میشود تا از این طریق، آمارها برای اربابان شیطانی «بهبود پیدا کند».
سازمان بینالمللی کار پیشبینی میکند که در اوج بحران ۲۰۲۰ و پس از آن، احتمالاً تا ۲ میلیارد نفر- یعنی ۵۸ درصد کل نیروی کار جهان- بیکار یا نیمهبیکار شوند (مجموع نیروی کار جهان در سال ۲۰۱۹: ۳.۴۶ میلیارد نفر). این چه چیزی را درباره فقر، درباره قحطی، درباره بدبختی و نومیدی- در مورد مرگ به خاطر هزاران بیماری دیگر به جز کووید- بیان میکند؟ مرگی که به کمبود تغذیه و خدمات بهداشتی، نومیدی و در نهایت، خودکشی مربوط است؟
یافتههای دانشمندان آلمانی در مورد واقعیت کرونا
طبق گزارش برنامه جهانی غذا، سالانه حدود ۹ میلیون نفر به خاطر قحطی و گرسنگی جان خود را از دست میدهند. این رقم میتواند به ۱.۵ تا ۲ میلیارد نفر از جمعیت آسیبپذیر نسبت به قحطی برسد- و احتمالاً خواهد رسید- و بسیاری از آنها ممکن است بمیرند. میتوانید تصور کنید؟ این یعنی ممکن است تا یک چهارم جمعیت جهان به دلیل تغذیه ناکافی از بین بروند- که این میتواند به خاطر حقه کووید یا ترس ناشی از تبلیغات کووید باشد- که بطور دقیق توسط همه دولتهای جهان دنبال میشود، این واقعاً تصادفی نیست. نوعی سوءمدیریت توجیهناپذیر بحرانی ساختگی که میتواند تغییری ناگهانی و قابل ملاحظه در تمدن ما به وجود آورد.
در ماه گذشته، تیمی از ده پزشک و استاد برجسته پزشکی، ویروسشناس و ایمنیشناس آلمانی توسط وزارت کشور آلمان مأمور شد تا همه ابعاد (پزشکی، اقتصادی و اجتماعی) بحران کووید را تجزیه و تحلیل کند. آنها به این نتیجه رسیدند که دولت آلمان در موضوع کروناویروس به شکل فاحشی سوءمدیریت داشته است. تیم پزشکی مذکور، عبارت ملایم «هشدار کاذب» را برای این اشتباه انتخاب کردند (که اسناد آن به زبان آلمانی موجود است) . برخی مطالب کلیدی این گزارش به شرح زیر است:
· در ارزیابی خطرناک بودن کووید-۱۹ اغراق شده بود؛ احتمالاً خطر مطرح شده توسط ویروس جدید به هیچ وجه از حد نرمال بالاتر نمیرفت.
· کسانی که به خاطر کرونا جان خود را از دست میدهند، اساساً کسانی هستند که به لحاظ آماری امسال جان خود را از دست میدادند، زیرا به پایان زندگی خود رسیدهاند و بدن ضعیفشان دیگر نمیتواند با استرسهای تصادفی روزمره (از جمله تقریباً ۱۵۰ ویروسی که در حال حاضر در جریان هستند) مقابله کند.
· در سراسر جهان، در بازه زمانی یک فصل، تعداد کشتهشدگان بیماری کووید-۱۹ بیش از ۲۵۰ هزار نفر نبوده است و این را میتوان با ۱.۵ میلیون مرگ ناشی از موج آنفلوانزا در ۱۸/۲۰۱۷ در جهان [۲۵۱۰۰ نفر در آلمان] مقایسه کرد.
· به روشنی میتوان دریافت که خطر کروناویروس از بسیاری از ویروسهای دیگر بیشتر نیست. شواهدی وجود ندارد که این، چیزی بیش از یک هشدار کاذب بوده باشد.
· گلایهای که میتوان مطرح کرد این است که در جریان بحران کروناویروس، دولت آلمان به عنوان یکی از بزرگترین تولیدکنندگان اخبار جعلی ظاهر شد.
آنها برای اتخاذ اقدامات اصلاحی فوری، پیشنهاد تشکیل یک جلسه اضطراری با دولت آلمان را مطرح کردند تا ضمن اصلاح وضعیت اقتصاد و اشتغال، شرایط عادی اجتماعی را مجدداً برقرار کنند. البته از ظاهر امر پیداست که دولت آلمان به این پیشنهاد معقول پاسخ نداده است.
سوئد چگونه اقتصاد خود را نجات داد
آلمان نیز مانند بیشتر دولتهای شمال جهانی (Global North) و نیز جنوب جهانی، نشانههای بیماری را دارد. آلمانیها نیز از مقررات سختگیرانه پیروی میکنند و اجازه ندارند از آنها عدول کنند- کاری که چند کشور انجام دادهاند. یکی از آنها سوئد است. سوئدیها کشور و اقتصاد را تعطیل نکردند، اما مراقبت ویژهای در مورد سالمندان و دیگر گروههای آسیبپذیر داشتند. اما وضع آنها بدتر از دیگر کشورهای اروپایی نبود. بلکه برعکس. سوئدیها کمتر احساس افسردگی و نومیدی دارند و در نتیجه، سالمتر هستند و اقتصادشان تخریب نشده است.
آیا سوئدیها خواهند توانست رویکرد «استثنایی» خود از مقابله با کووید را حفظ کنند؟ یا دستور از بالا بر تغییر رویکرد آنها نیز اصرار خواهد کرد؟ اما، اگر دولتی بخواهد اقتصاد و مردم خود را نجات دهد و جرئت اطاعت نکردن از این دستورات را به خود بدهد، چه اتفاقی خواهد افتاد؟ میزان فشار یا تهدید چقدر خواهد بود؟ یا مشوق اطاعت کردن چه خواهد بود؟
تلاش دولت سایه جهانی برای محدود کردن آزادیهای فردی و اجتماعی
آنچه مسلم است اینکه این برنامه همچنان به استفاده از رسانهها برای تبلیغات سنگین خود ادامه خواهد داد. تا مدتها، کووید در صدر اخبار هر روز قرار خواهد داشت. هیچ برنامه خبری وجود ندارد که در تیتر خود به کووید نپردازد. آن هم به شیوهای ترسناک- مثلاً فلان تعداد بیمار جدید از روز قبل، رکوردی جدید برای این ماه. نرخ مرگومیر نیز پخش خواهد شد. آنها هرگز در مورد تعداد افراد بهبودیافته صحبتی نخواهند کرد، چه رسد به اینکه این آمار چگونه تهیه شده یا اینکه اشخاص با چه معیاری مبتلا به کرونا یا سالم تشخیص داده میشوند.
هر کشوری یا حتی زیرمجموعههای هر کشوری- مثلاً هر ایالتی در آمریکا- شیوههای خاص خود را دارد و کنترل مستقلی از جانب مسئولان روی این شیوهها و ارقام صورت نمیگیرد. هر از چندگاهی، چند پزشک یا دانشمند ویروسشناس از چارچوب شیوهنامههای خود خارج شده و تردیدها و تجربیات خود را فاش میکنند. عمدتاً این افراد کسانی هستند که چندان به ادامه شغل خود وابستگی ندارند، اما اگر منصف باشیم، برخی هم با وجدانی که بیش از نظام فاسد به بشریت متمایل است، این کار را میکنند.
پس از برداشتن محدودیتها، تصمیمات دولت (بر مبنای افزایش موارد جدید که البته کسی کنترل نمیکند!) لغو میشود و الزام استفاده از ماسک دوباره مطرح میشود. مردم تهدید میشوند که اگر مقررات را رعایت نکنند، از روشهای سختگیرانهتری استفاده خواهد شد. در اسپانیا، بعد از قرنطینه طولانی، محدودیتها کاهش پیدا کرد. مردم دوباره در خیابانها شروع به شادمانی و جشن کردند. حالا ضربه متقابل پیشبینی شده از راه رسیده است. مردم باید دوباره ماسک بزنند، در مکانهای عمومی، در خیابانها و حتی در ساحل. کسانی که این مقررات را رعایت نکنند، ریسک جریمه ۱۰۰ یورویی را پذیرفتهاند. این یعنی اختلال روانی، برگشت به فاز نومیدی.
موج افزایش و کاهش محدودیتهای کرونایی ادامه خواهد داشت و همیشه، کنترلها شدیدتر و آزادیها کمتر خواهند شد. همه اینها تحت تبلیغات سنگین ترسناک و این توجیه که این اقدامات برای سلامت شهروندان است، انجام خواهد گرفت. تصورش را بکنید، بیماری همهگیری که در آن، بیش از ۹۷ درصد مبتلایان بهبود پیدا میکنند و نرخ مرگومیر آن به میزان ابتلا، بطور میانگین حدود ۰.۷ درصد، یعنی چیزی شبیه آنفلوانزای معمولی است!
ابهامها و شایعات در مورد واکسن کرونا و مونسانتوسازی بشر
گلوبال ریسرچ این ادعا را مطرح کرد که این وضعیت ادامه خواهد داشت تا زمانی که واکسن آماده شود. در آن زمان، مردم به حدی از این «بازی» بیزار و خسته شدهاند که داوطلبانه و بدون در نظر گرفتن اینکه این واکسنها چقدر میتوانند تستنشده و خطرناک باشند، برای دریافت آن اقدام میکنند. اما این واکسنها به احتمال بسیار زیاد حامل پروتئینی برای تغییر دیانای هستند و احتمالاً نوعی تراشهٔ نانو به آنها اضافه شده تا بتوانند اشخاص را از راه دور کنترل و دستکاری کنند. این دلیل اصلی امواج الکترومغناطیس ۵G است که خطرش میتواند به مراتب بیشتر از کووید باشد.
واکسنهای تغییردهنده دیانای، ژنوم انسان را به لحاظ ژنتیکی اصلاح میکنند. این نوع واکسن هرگز روی انسانها تست نشده است. این کاری است که شرکت مونسانتو (Monsanto) روی گیاهان و محصولات غذایی انجام میدهد و آنها را به جانداران اصلاحشده ژنتیکی (GMOs) تبدیل میکند. GAVI، اتحاد جهانی واکسن که بنیاد بیل و ملیندا گیتس و گلاکسواسمیتکلاین- یکی از مهمترین شرکتهای داروسازی- با حمایت سازمان بهداشت جهانی، مؤسس و تأمینکننده مالی آن بودهاند، طرحهایی برای GMO دارد، یعنی میخواهد ژنوم ما را به خاطر کنترل بهتر بشر- و نه قطعاً سلامت بهتر- «مونسانتوسازی» کند. میتوانید تصور کنید که ثروت عظیم بیل گیتس قرار است صرف چه کاری شود؟
صحبتهای بیل گیتس در TED Talk جنوب کالیفرنیا در فوریه ۲۰۱۰ را به یاد بیاورید. او در این سخنرانی گفت، «در صورتی که ما کارمان را واقعاً خوب انجام دهیم (اشاره به واکسیناسیون)، احتمالاً میتوانیم جمعیت جهان را به اندازه ۱۰ تا ۱۵ درصد کاهش دهیم».
دیجیتالی کردن زندگی
پس از آن، زندگی ما کاملاً دیجیتالی خواهد شد- جامعهای بدون پول نقد که تنها پول دیجیتال تحت کنترل بانکها را در اختیار دارد. وضعیت سلامت افراد در اختیار هر مسئولی که بخواهد قرار میگیرد، حساب بانکی افراد نسبت به هرگونه مداخله بیرونی- و البته دیجیتال- آسیبپذیر است. بسیاری از مردم، به خصوص جوانان، پول دیجیتال را بسیار عالی میدانند. فقط کافیست کارت خود را در دستگاه بکشید تا خرید انجام شود. آنها از پیامدهای پنهان پول صرفاً دیجیتالی اطلاعی ندارند. هیچ پول نقدی در کار نخواهد بود. کنترل مستقل شما بر پول، درآمد و پساندازتان، از بین خواهد رفت.
بیشتر مردم امیدوارند که با واکسن، همان شرایط عادی که میشناسند یا میشناختند، بازخواهد گشت. اما اینطور نخواهد شد. تنها اگر مردم از محدوده ترس خود قدم بیرون بگذارند و رادیو، تلویزیون و رسانههای اصلی فعال در حوزه تبلیغ ترس و نگرانی را خاموش کنند، این احتمال وجود دارد که بتوانند ضمن به دست گرفتن دوباره کنترل زندگی خود، جهان را به عنوان قدرت مطلق بشریت از نو بسازند و رویای توهمی نخبگان دولت پنهان که خود را نامزد حاکمیت بر نظم نوین جهانی میدانند، نقش بر آب کنند.
طرح واقعی این است. ما میتوانیم آن را متوقف کنیم. فریب دروغها را نخوریم، فریب تبلیغات را نخوریم و به خصوص، فریب ترسی که آنها میخواهند به ما تلقین کنند را نخوریم. هیچ دلیلی برای ترس وجود ندارد. مقاومت کنید!
بازسازی جامعه
پیتر کوئنیگ در گزارش خود مینویسد: ما حالا نباید افکار خود را روی بیماری، کووید، کرونا- یا هرچه که میخواهید این ویروس ترس را بنامید- متمرکز کنیم، بلکه باید روی بازسازی جامعه، اقتصاد و ساختارهای اجتماعی- یعنی نظام انسجام اجتماعی – تمرکز کنیم. ما سلامت هستیم، این انزوا است که ما را بیمار میکند. زندگی در پشت ماسک ما را بیمار میکند. ترس ما را بیمار میکند. ترس، غم و اندوه به همراه میآورد و غم و اندوه ما را بیمار میکند. ما انسانها باید از آینده مشترک خود مراقبت کنیم. اجازه ندهید دولت پنهان جهانی که تظاهر میکند مراقب شماست، شما را دستکاری و وارد نظم نوین جهانی خود کند.
میزان سلامت ما- که دستکم به اندازه پیش از شروع کووید است- میتواند انرژی لازم برای نبوغ و نوآوری ما را تأمین کند تا جامعهای جدید بسازیم. جامعهای که انحراف تمدن قدیمی ما در چند دهه گذشته- به خصوص از زمان ظهور نئولیبرالیسم- را اصلاح کند. ما میتوانیم تمدنی بسازیم که در آن موازنه و عدالت بیشتر باشد و سرمایهداری لجامگسیخته، تفکر سودآوری بیحدوحصر، مصرفگرایی بیپایان، هدر دادن منابعی که بسیاری از آنها به هیچ وجه تجدیدپذیر نیستند و برای همیشه از دست میروند را کنار بگذارد.
بحران وامهای کرونا و بدهی خارجی کشورها
برای ازسرگیری و بازسازی دوباره اقتصادهایی که کووید تخریب کرده، دولتها باید بخشهای مولد را نجات داده و برای بقای شهروندان به آنها یارانه دهند. به این منظور، در همه کشورهایی که دولت برای نجات بخشها مداخله میکند- اعم از جنوب و شمال- عمدتاً پول یا بدهی محلی مورد استفاده قرار میگیرد.
در کشورهای ثروتمند و صنعتی شمال، معمولاً بدهی محلی با اتخاذ سیاستهای مستقل پولی و توسعه اقتصادی کشور به صورت محلی مدیریت شده و علاوه بر آن، سیاستهایی برای هدایت برنامههای حمایت اجتماعی شامل بیکاری، سلامت، مزایای بازنشستگی و غیره اتخاذ میشود. به ندرت میتوان کشوری را در شمال جهانی پیدا کرد که از صندوق بینالمللی پول، درخواست «بسته نجات» داشته باشد.
در جنوب جهانی نیز، این دولت است که باید با پول محلی برای نجات شهروندان و اقتصاد ملی وارد عمل شود. این یک موضوع داخلی حاکمیت است و باید برای حل آن، مانند شمال، بدهی محلی مورد استفاده قرار گیرد. اما در جنوب، به «دلایل عجیب»، صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی با پول خارجی وارد عمل میشوند تا کشورها را «نجات» دهند. به عبارت دیگر، این دولتها از حقوق حاکمیتی خود برای مدیریت محلی بدهی محلی خود صرفنظر کرده و در عوض، مشتاقانه- و شاید هم تحت فشار- از صندوق بینالمللی پول یا بانک جهانی درخواست وام خارجی میکنند.
آنها بدهی محلی را به بدهی خارجی تبدیل میکنند و از این طریق، بدهی خارجی خود را افزایش میدهند. به این ترتیب، نه تنها به ارز و بدهی خارجی وابستگی پیدا کردهاند، بلکه شروطی را پذیرفتهاند که اگر بدهی محلی خود را به صورت داخلی مدیریت میکردند، زیر بار چنین شروطی نمیرفتند. کشورهای مستقل ثروتمند و صنعتی شمال نیز همین کار را انجام میدهند- به جز آن دسته از کشورهای اروپایی (عمدتاً یونان و دیگر کشورهای جنوب اروپا) که خود را به اسارت منطقه یورو درآوردهاند. این کشورها حاکمیت مالی و اقتصادی خود را به بانک مرکزی اروپا (ECB) و حاکمیت سیاسی خود را به کمیسیون اروپا در بروکسل تسلیم کردهاند.
چند ماه قبل، صندوق بینالمللی پول صندوق ویژهای به ارزش حدود یک تریلیون دلار- که احتمالاً حالا بیشتر شده- برای کمک به کشورهای آسیبدیده از کرونا راهاندازی کرد و دستکم ۶۰ کشور از جنوب جهانی برای دریافت «بسته نجات» از این صندوق درخواست دادند. همه این عملیاتهای نجات، قید و شرطهای معمول را به همراه دارند- از جمله خصوصیسازی گسترده داراییها و خدمات عمومی و نیز امتیازاتی برای بهرهبرداری از منابع طبیعی کشورها مانند منابع هیدروکربنی و معدنی. مهمتر اینکه، جدیدترین مدل تصاحب شرکتی نیمهمخفیانه و تبدیل یک کالای عمومی به کالایی خصوصی، آب است. یعنی آب توسط شرکتهای غربی خصوصی میشود، آبی که همه زندگی به آن وابسته است. خصوصیسازی آب آخرین ضربه به جمعیت، و به خصوص بخشهای فقیر جامعه است.
جایگزینهای بدهی خارجی: استفاده از بدهی محلی/ ملی به جای بدهی خارجی
بیشتر بدهیهای ناشی از بحران کروناویروس را بدهیهای محلی تشکیل میدهند که به صورت محلی (فدرال رزرو آن را «تسهیل کمّی» (QE) مینامد، عبارتی پیچیده برای مفهومی ساده یعنی «چاپ پول جدید»)، توسط بانکهای مرکزی مستقل و بانکهای دولتی کشورها ایجاد شدهاند. آنها مسئول کمک به صنایع محلی، نیروی کار محلی، ایجاد یا نوسازی برنامههای حمایت اجتماعی، طرحهای سلامت عمومی و غیره هستند. دولت ملی خودمختار، شرایط وام را خود تعیین میکند، نه به صندوق بینالمللی پول یا بانک جهانی اجازه این کار را میدهد و نه بانکی خصوصی مرتبط با والاستریت که در جهت منافع سهامداران خود کار میکند، نه دولتی که قرار است آن را «نجات دهد».
بدهی خارجی اغلب با تجارت خارجی ارتباط دارد. بخشی از آن ممکن است بری واردات کالاهای ضروری مانند غذا، دارو، قطعات یدکی و غیره لازم باشد. گرچه، کشورها پیش از افزایش بدهی خارجی خود باید تا حد امکان از ذخایر ارزی خود استفاده کنند.
برای کنترل بهتر استفاده از ارز، بانک مرکزی مستقل کشور میتواند موقتاً یک نظام پولی دوگانه ارائه کند، به این ترتیب که پول محلی برای اقتصاد محلی و یک ارز بینالمللی ارزشمندتر برای تجارت خارجی (و ترویج جایگزینسازی واردات) استفاده شود. در نتیجه، استفاده از ارز خارجی و به عبارت دیگر بدهی بالقوه خارجی کنترل میشود. چین که تا سال ۱۹۸۴ از نظام دوگانه استفاده میکرد، مثال خوبی از بکارگیری این مفهوم است.
یک مفهوم ساده برای بازسازی و ارتقای اقتصاد محلی، تولید محلی برای مصرف محلی است که از طریق نظام بانکی دولتی محلی با پول محلی/ملی انجام شده و توسط بانک مرکزی مستقل کشور مورد نظارت قرار میگیرد. این بانک مرکزی باید برای اقتصاد ملی و رفاه مردم در جهت دستیابی به خودکفایی کار کند. سه رکن اصلی استقلال ملی عبارتند از غذا، سلامت و آموزش. میتوان تجارت خارجی را با کشورهای دوست که ایدئولوژی مشابهی دارند- مدل پیمان آلبا (ALBA)- انجام داد.
گلوبال ریسرچ در پایان گزارش خود آورده است: ممکن است همه اینها آسان نباشد و یکشبه به دست نیاید. اما تنها راه برای بازسازی اقتصاد ملی مستقل- جهانیزدایی و دلارزدایی- یعنی خارج شدن از دامنه سلطه دلار است. پس از کووید- و به خصوص پس از سقوط هژمونی دلار- نیز زندگی جریان خواهد داشت.
مشرق