انشاء یک پسر بچه فقیر در مورد حلال و حرام…!

انشاءیک پسر بچه فقیر در مورد حلال و حرام…!

نان حلال خیلی خیلی خوب است. من نان حلال را خیلی دوست دارم. ما باید همیشه دنبال نان حلال باشیم.

مثل آقا تقی
 
آقا تقی یک ماست‌بندی دارد. او همیشه پولِ آبِ مغازه را سر وقت می دهد تا آبی كه در شیرها می ریزد  و ماست می بندد حلال باشد. آقا تقی می گوید: آدم باید یك لقمه نان حلال به زن و بچه‌اش بدهد تا فردا كه سرش را گذاشت روی زمین و عمرش تمام شد، پشت سرش بد و بیراه نباشد.

دایی من مهندس یك شركت است. او می گوید: تا مطمئن نشوم كه  طرف حساب من از ته دل راضی شده، از او رشوه نمی گیرم. آدم باید دنبال نان حلال باشد. دایی ام می گوید: من از کسانی که پول بخواهم اول او را مجبور می کنم قسم بخورد كه راضی است و بعد از او رشوه می گیرم!

دوست من پدرش رئیس یک شرکت است خیلی وضع مالی آنها خوب است دوستم می گوید که پدرش میگوید با دعای خیر کارمندانش وضع مالی ما خوب است دوستم می گوید : پدرش همیشه به کارمندانش می گوید شرکت ما در حال ور شکستگی است پول نداریم که عیدی بدهیم . وام بدهیم . پاداش بدهیم. اما به همه آنها  یکباره عیدی می دهیم و چون برایشان غیر منتظره بوده ، کارمندانش می گویند خدا پدر و مادر آقای رئیس را بیامرزد که شرکت در اوج نداری باز هم بما عیدی داد. آنها هم برای من دعا میکنند . پدر دوستم گفته : خدا روشکر به هریک از کارمندانش  توانسته عیدی امثال ۵۰۰ هزار تومان بدهد. و باقیمانده ته صندوق عیدی را هم برای ما آورد که مادرم توانست ۳سرویس طلا، برادرم پرایدش را به پژو و خواهرم  نیز یک ماشین ماتیز بخرند .پدر دوستم گفته اینها به خاطر دعای کارمندان خوب من است  که نان حلال وارد زندگی ما می شود.

دوستم می گوید  پدرش چند سالی است باز نشسته شده اما چون تجربه های زیادی در کار دارد حیلی ها اجازه نمی دهند او از شرکت برودبرای همین هنوز پدرم در حال خدمت به کارکنانش هست.

عموی  من یك غذاخوری دارد. عمو همیشه حواسش است كه غذای خوبی به مردم بدهد. او می گوید: در غذاخوری ما از گوشت حیوانات پیر استفاده نمی شود و هر چه ذبح می كنیم كره الاغ است كه گوشتش تُرد و تازه است و كبابش خوب در می آید. او حتماً چك می كند كه كره الاغ‌ها سالم باشند وگرنه آن‌ها را ذبح نمی كند. عمویم می گوید: ارزش یك لقمه نان حلال از همه‌ی پول‌های دنیا بیشتر است!!  آدم باید حلال و حروم نكند. عمو می گوید: تا پول آدم حلال نباشد، بركت نمی كند. پول حرام بی بركت است.

من فكر می كنم پدر من پولش حرام است؛ چون هیچ‌ وقت بركت ندارد و همیشه وسط برج كم می آورد . تازه یارانه‌ها را خرج می كند و پول آب و برق و گاز را نداریم كه بدهیم. ماه قبل گاز ما را قطع كردند چون پولش را نداده بودیم. دیشب می‌خواستم به پدرم بگویم: اگر دنبال یك لقمه نان حلال بودی، پول ما بركت می كرد و همیشه پول داشتیم؛ اما جرأت نكردم.
ای كاش پدر من هم آدم حلال خوری بود و ما همانند همه مردم جامعه بودیم تا کسی بما عقب مانده نگوید.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *