فئودالیسم

واژه فئودالیسم از هم معنای لاتینی«فی» یا تیول, فئودوم که تا قرن دهم میلادی در اکثر مراسم و اسناد رسمی به کار می رفت مشتق شده است. در انگلیسی و فرانسه به جای «فی» یا فئودوم واژه «فیف» بکار می رود.

نظام فئودال از بطن زوال تمدن روم غربی بوجود آمد. از میانه قرن چهارم میلادی به آن سو امپراتوری روم قادر به انتظام بخشیدن به امور نبود و به سبب شورش بردگان و کشاورزان تضعیف شده بود. دهقانان به سبب مالیات های گزاف مجبور شدند زمین های خود را به مالکان عمده بفروشند و به صورت کوچ نشین درآیند و یا وابسته زمین گردند و با زمین خرید و فروش گردند.اکثریت جمعیت امپراتوری که تحت فشارهای مالیاتی و نابرابری طبقاتی در اوضاع وخیمی به سر می بردند از حکومت ناراضی گشته و به فاتحان ژرمن که از اواخر سده چهارم به سوی قلمرو امپراتوری روم غربی سرازیر می شدند, به دیده نجات بخشان خود نگریسته و از آنها استقبال کردند.

در جریان تاخت و تازهای قبایل ژرمن به قلمرو امپراتوری, شهرها با خاک یکسان شد و پیشه ها از بین رفتند و تجارت نیز به حالت رکود در آمد اما در این هنگام که شهرها ویران شده بود کشاورزی مسیر رو به تعالی خود را می پیمود. ژرمن ها پیش از روی آوردن به قلمرو امپراتوری روم غربی با کشت و کار آشنا بودند و بدین سان کشاورزی را مورد توجه قرار دادند. در این صورت مزارع و زمین های مناسب کشاورزی اهمیت یافت و جمعیت دهقانان رو به افزایش گذارد. به سبب تصاحب اموال ثروتمندان رومی از سوی سرکردگان و جنگجویان ژرمن, طبقه توانگری در میان آنان پدیدار شد که در نتیجه فتوحاتی بیشتر, زمین های بیشتری به دست می آورند و بر ثروت خود می افزودند.

برای حفظ این ثروت ناگزیر به استخدام دسته هایی از نظامیان شدند که برای حفظ وفاداری آنها و در قبال خدمات نظامی ایشان, واگذار کردن قطعه زمین های رعایا به آنان تنها راه موجود تلقی شد و بدین ترتیب دهقانان به تدریج املاک خود را از دست داده و ناگزیر به کار در زمین خودشان شدند.

اصلی ترین اشتغال مردم در قرون وسطی کشاورزی بود و زمین منبع اصلی ثروت به شمار می رفت. طی قرون نهم و دهم میلادی, تمام زمین های اروپای غربی «مزارع، جنگل ها و زمین های بایر» به زمینداران بزرگ تعلق یافت. املاک به انضمام افرادی که در آنجا مشغول به کار بودند فئود(اقطاع) نامیده می شد و صاحبان زمین ها و رعایا را فئودال می نامیدند.

اروپا در گذار از فئودالیسم به سرمایه داری- امیرحسین کبیری

با حمله قبایل ژرمنی به سرزمین امپراتوری روم, تحولاتی در زمینه سیاسی, اقتصادی و اجتماعی بوجود آمد. مناسبات بردگی به هم ریخت. اقتصاد شهری به ویرانی کشیده شد و تولید در روستاها در حوزه کشاورزی متمرکز گردید. یکپارچگی سیاسی جای خود را به پراکندگی حکومت های محلی داد و قبایل مختلف ژرمن در جاهای مختلف ساکن شدند. غلبه ژرمن ها  مناسبات قبیله ای را بر سرزمین های تسخیر شده زنده کرد. این بار به جای اتحاد قبایل, تفکیک قبایل بر بستر مناسبات مالکیت خصوصی در قلمروهای کوچک کشاورزی ساخته شد. همین امر, یعنی مالکیت خصوصی بر زمین, مناسبات قبیله ای باقیمانده را از بین برد, و مناسبات طبقاتی را جایگزین آن ساخت. پس از غلبه قبایل ژرمن و از هم پاشیدگی امپراتوری روم, عامل حفظ وحدت این قبایل از سیاست به دین انتقال یافت. مسیحیت معیار مشترک این اقوام گردید. بنابراین در روند تکامل قدرت سیاسی این اقوام, دین بیش از پیش نقشی اساسی یافت. به طوری که شاهان با منتسب کردن خود به دستگاه دینی, قدرت بیشتری می یافتند.

فئودالیسم و ایران باستان- امیر وحیدیان

فئودالیسم به عنوان نوع گذار متمایز به شیوه ی جدید تولید هرگز در پیکره ی عمومی نظریه مارکسیستی ادغام نشده است. تکوین فئودالیسم در اروپا برخلاف سرشت«انباشتی» ظهور سرمایه داری, از فروپاشی و همگرایی دو شیوه ی پیشین و مجزای تولید نشات می گرفت و بازترکیب عناصر پراکنده ی آنها سنتز خاص فئودالی را ایجاد کرد, که در نتیجه همیشه سرشت پیوندی را حفظ کرده است. بی گمان, نیاکان دوگانه ی شیوه ی تولید فئودالی عبارت بودند از شیوه ی تولید برده داری در حال فروپاشی که زمانی بر پایه آن امپراتوری روم بنا شده بود و دیگری شیوه های تولید متورم و بدوی متجاوزان ژرمنی که پس از فتوحات بربرها در موطن جدید خود باقی مانده بودند. این دو جهان کاملا متفاوت, دستخوش تجزیه ای آهسته و نفوذ متقابل تدریجی در واپسین سده های جهان باستان شده بود.

گذار از عهد باستان به فئودالیسم- پری آندرسون

مناسبات تولیدی

مناسبات تولیدی جامعه فئودالی بر مالکیت ارباب بر زمین و مالکیت محدودی بر رعیت استوار بود. رعیت دیگر بنده نبود، اختیار جان او در دست مالک نبود و مستقلا فروخته نمی شد، اگر چه با زمینی که به فروش می رفت به مالک جدید منتقل می شد. در ممالک شرقی اکثر دهقانان وابستگی به شکل کلاسیک به زمین نداشتند و بیشتر قروض آ نها به مالک، آنان را از نظر اقتصادی وابسته می کرد. رعیت از محصول دارای سهمی بود که به خود او تعلق داشت. در این دوران هم مالکیت فئودالی و هم مالکیت انفرادی دهقان و پیشه ور بر ادوات تولید تواما وجود داشت. محصول اضافی رعیت تسلیم ارباب می شد که آن را بهره مالکانه یا بهره اربابی می نامیدند. به طور کلی سه نوع بهره مالکانه: کار بهره یا بیگاری، بهره جنسی و بهره نقدی بر می خوریم که کمابیش در جنب یکدیگر وجود داشتند ولی در مراحل مختلف تکامل جامعه فئودالی یکی از اشکال مزبور تفوق یافته است. شکل مسلط استثمار دهقانان در مرحله ابتدایی دوران فئودالیسم کار بهره بود، بدین معنی که دهقانان روزهای معینی از هفته را مستقیما برای ارباب و روی زمین او کار می کرد و بدین ترتیب به اصطلاح اقتصادی زمان کار اضافی او از نظر زمان و مکان کاملا مشخص بود. بهره جنسی تسلیم منظم مقداری از محصول زراعی و دامی بود. بهره نقدی به معنای پرداخت بهره مالکانه به پول است. بهره نقدی خصوصیت دورانیست که فئودالیسم در حال تلاشی است و مناسبات سرمایه داری کم کم در تولید رخنه می کند. علاوه بر این بهره منظم مالکانه ارباب یک سلسله عوارض و مالیات را به دهقانان تحمیل می کرد. واضح است که هر کشور یا گروه کشورها دارای ویژگی های فئودالی مخصوص به خود بودند. مثلا در ممالک شرق باستان مدت ها مناسبات فئودالی با بقایای دوران های پیشین در آمیخته بود. مالکیت دولتی بر زمین و مالکیت شاهان قسمت مهمی از زمین ها را در بر می گرفت. آبیاری مصنوعی، قنوات و شبکه های آبیاری و تعلق آن ها به دولت و اشراف ویژگی های خاص را موجب می شد. این ویژگی ها  به «شیوه های تولید آسیایی» ( اصطلاح مارکس) معروف شده  است.

ویژگی های فئودالیسم

۱٫      ابزار تولید در سیستم فئودالی, در مقایسه با ابزار تولید در دوران برده داری پیشرفته تر است

۲٫      ظهور دین رسمی که دارای موازینی معین و لازم الاجراست. دینی که نوید بخش جهان دیگر است.

۳٫      جبر اقتصادی و غیر اقتصادی

۴٫      تضاد عمده جامعه, تضاد مالکین و اشراف و وابستگان آن ها از یک طرف با سرف وابسته به زمین, زحمتکشان شهری و صاحبان صنایع از طرف دیگر است.

۵٫      اغلب جنبش های اجتماعی در دوران فئودالیسم به شکل مذهبی مغایر با مذهب رسمی شکل می گیرد.

ماکس وبر معتقد است که در شرق به جای فئودالیسم غربی نظام پاتریمونیالیسم و حکومت سلطانی برقرار بوده است, که یکی از خصوصیات بارز آن تمرکز قدرت سیاسی در دستان سلطان است.

فئودالیسم به دو مرحله تقسیم می شود که مرحله اول در شرق طولانی تر شده است:

الف. مرحله اول: در این مرحله فئودالیسم تازه به وجود آمده است. نظامی ست شکوفا و هنوز هرم فئودالی و عدم تمرکز بوجود نیامده است در این مرحله:

۱٫      هنوز تضاد و خودمختاری و تمرکز به وجود نیامده و حکومت مرکزی با قدرت زیاد حکومت می کند. در این مرحله اغلب زمین ها دولتی و دیوانی است.

۲٫      شهرها هنوز از روستاها مستقل نشده اند و در برابرشان قرار نگرفته اند. هنوز صنعتگران مستقل وجود ندارد و لذا شهرها واحد مستقلی نیستند.

۳٫      وجود جماعات آزاد روستایی مثل مارکا در غرب, اوبشینا در روسیه و بنه در ایران. این جوامع که یادگاری از جوامع پیشین می باشند در مرحله دوم فئودالیسم رو به نابودی می روند. اغلب زمین هایشان به املاک خصوصی, دولتی و مذهبی تبدیل می شوند.. در این جوامع نابرابری اجتماعی وجود دارد.

۴٫      تولید کالایی رشد زیادی نیافته است و تولید اغلب به صورت خود مصرفی است. از این رو استثمار یا به وسیله کار در زمین ارباب است و یا تقسیم محصول.

روند تکاملی طریقه استثمار در فئودالیسم سه مرحله را طی می کند.

۱٫       سرف مقداری در زمین خود و مقداری روی زمین ارباب کار می کند.

۲٫      محصول تولید شده بین سرف و سینیور تقسیم می شود. در ایران محصول بر پایه مزارعه و عوامل پنجگانه زمین, آب, بذر, کار و گاو تقسیم می شده است.

۳٫      سرف به عوض محصول به سینیور پول پرداخت می کند. در این مرحله روابط پولی گسترش می یابد.

ب. مرحله ی دوم فئودالیسم

۱٫      طبقه اشرافی کاملا شکل گرفته و هرم قدرت بوجود آمده است. این هرم کلیسا را هم در بر می گیرد.

۲٫      فئودالیسم به مرحله پاشیدگی خود رسیده و خود مختاری تشدید شده است. خودمختاری در تضاد با تمرکز طلبی حکومت مرکزی است.

۳٫      شهرها از روستاها جدا شده و سلف بورژوازی یعنی صاحبان صنایع و تجار مستقل عملا فرمانروای شهرها هستند.

۴٫      تولید کالایی رشد زیادی می کند و تجارت نقش مهمی در کشور بازی می کند. در این مرحله مالیات ها و استثمار به صورت پولی است.

۵٫      جماعات آزاد روستایی رو به نابودی می روند و زمین هایشان به وسیله غصب و غارت و …. به مالکیت های فئودالی نظیر زمین های دیوانی و وقفی و اربابی در می آیند.

تاریخ ایران را با مرحله اول فئودالیسم بهتر می توان توضیح داد و مرحله دوم فقط در مقاطع کوتاهی خود را نشان داده است.

نگاهی به تاریخ با الگوی تحولی جوامع ابتدایی_ برده داری_فئودالیسم- هوشنگ ماهرویان

ویژگی های فئودالیسم اروپایی

پس از سقوط امپراتوری روم مهمترین تفاوتی که میان بخش شرقی و غربی آن نمود پیدا کرد این بود که در بخش غربی مناسبات فئودالی رشد بیشتری نسبت به بخش شرقی وجود داشت. به طوری که فئودالها تا حد جابجایی پادشاه و خلع او از سلطنت رشد یافتند. مجمع فئودال ها, روحانیون و توانگران شهری زمینه پیدایش پارلمان را در قرن سیزدهم (۱۲۶۵) در انگلستان و (۱۳۰۲) در فرانسه فراهم آورد. وجود پارلمان در کنار دادگاه های منطقه ای از نتایج عدم تمرکز قدرت بود. در فئودالیسم اروپایی تقسیم قدرت وجود داشت. چندگانگی قدرت های مستقل ناحیه ای به طور قابل ملاحظه ای می توانست از رشد تمرکز قدرت جلوگیری کند. در غرب اروپا شکل کلاسیک فئودالیسم روی داد ولی در سرزمین های زیر سلطه بیزانس و روم شرقی که قدرت متمرکز امپراتوری نظام یافت, فئودالیسم به شکل کلاسیک اروپایی آن شکل نگرفت. ویژگی های عمده فئودالیسم اروپایی و مقایسه آن با نظام ملک داری ایران را می توان چنین خلاصه کرد:

۱٫      فئودالها در اروپا یک قدرت سیاسی متمرکز و قدرتمند دولتی بودند. سه قدرت کلیسا, فئودالها و پادشاهان به صورت نهادهایی جدا از یکدیگر در رقابت, تضاد و همکاری با هم بودند.

۲٫      زمین داران فئودال و زیر دستان آنها از طبقات نظامی و جنگجویان تشکیل می شدند. فیود یا تیول, یعنی زمین منبع درآمد, از طرف فئودال در ازای خدمات نظامی به واسال واگذار می گردید. رابطه میان فئودال و تیول دار یک رابطه غیر شخصی, حساب شده و داوطلبانه بود و برخلاف روابط خونی, خانوادگی و قبیله ای بر آن حاکم نبود. بر خلاف شرایط زمین داری در ایران دهقانان و مردم به طور عام رعایای شاه محسوب نمی شدند.

۳٫      ویژگی سیستم اقتصادی در اروپای فئودالی همانند سیستم سیاسی غیر متمرکز بود. اقتصاد این نظام مبتنی بر اصل خودکفایی بود. منبع درآمد فئودالها زمین کشاورزی بود. به همین دلیل ملاک قدرت میزان مالکیت بود.

۴٫      در نظام فئودال قدرت شاه شدیدا تابع قدرت فئودالهاست.

۵٫      از نظر سیاسی دیکتاتوری فئودالی با استبداد شرق دارای تفاوت ماهوی است. در فئودالیسم دیکتاتوری یک طبقه وجود دارد نه استبداد یک دستگاه دولتی متمرکز.

۶٫       رابطه شاه با رعایا در نظام فئودالی متفاوت است. دهقانان در درجه اول تابع فئودال خود هستند نه شاه و از طریق رابطه اربابان خود با شاه از او پیروی می کنند.

۷٫      جنگجویان تابع فئودالها باید قدرت نظامی شاه را تامین کنند. ارتش متعلق به فئودالهاست.

۸٫      در اروپا برخلاف ایران مناسبات قانونی مشخصی بین دولت مرکزی و فئودال ها از یک سو و فئودالها و دهقانان از سوی دیگر وجود داشت و هیچ یک از این نیروها خارج از این قاعده نمی بایست عمل می کردند.

۹٫      در سیستم فئودال غرب بر خلاف شرق نظام کلیسای کاتولیک دولتی به موازات و رقابت با هر قدرت دیگر یعنی شاه و اربابان زمین دار بوجود آمده بود در حالی که در شرق  ادغام این دولت خشن ترین نوع حکومت استبدادی را بوجود آورد.

۱۰٫  فئودالهای اروپایی برخلاف اربابان ایران ساکن روستاها بودند.

منابع استفاده شده :

۱٫      تیموتی لوی بیل, عصر فئودالیسم, ترجمه مهدی حقیقت خواه, تهران, ققنوس, ۱۳۸۴

۲٫      آندرسون پری, گذار از عهد باستان به فئودالیسم, ترجمه حسن مرتضوی, تهران, نشر ثالث, ۱۳۸۸

۳٫      مقاله فئودالیسم و ایران باستان, نوشته امیر وحیدیان

۴٫      مقاله اروپا در گذار ازفئودالیسم به سرمایه داری , نوشته امیرحسین کبیری

۵٫      مقاله فئودالیسم و نظام تحول اجتماعی ایران, سلسله مقالات منتشر نشده از دکتر حمید عنایت

۶٫       مقاله نگاهی به تاریخ با الگوی تحولی جوامع ابتدایی- برده داری- فئودالیسم, هوشنگ ماهرویان

    نویسنده : مهندس احسان شاهسون کارشناس ارشد برنامه ریزی شهری زمستان ۱۳۹۰

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *