ماجرای «نفوذ ساندویچی»!

اخباری که دیروز از افتتاح نخستین شعبه رستوران امریکایی کی اف سی در تهران روی خروجی خبرگزاری‌های مختلف رفت،‌ موجبات نگرانی بسیاری از کارشناسان و متخصصین فرهنگی و اقتصادی مملکت را فراهم آورد. برجام که قرار بود با رفع تحریم‌ها روند سرمایه‌گذاری خارجی و واردات تکنولوژی به کشور را تسهیل کند، این روزها به تونلی برای نفوذ برندها و کالاهای مصرفی دست چندم به کشور و جاروبرقی‌ای برای مکیدن دلارهای آزاد شده بعد از توافق تبدیل شده است. هر روز اخبار تازه‌ای درباره‌ی گسترش واردات و هزینه‌کَرد ذخایر ارزی مملکت منتشر می‌شود. به نظر می‌رسد تصمیم مقامات دولتی برای به باد دادن دلارهای بیت المال جدی است!

اما نفوذ ایالات متحده تنها منحصر در امر سیاست نیست، آنها به دنبال نفوذ در عرصه‌ها و شئون مختلف مملکت هستند، از سیاست گرفته تا فرهنگ و تا اقتصاد. به اعتقاد کارشناسان؛ رخنه و نفوذ امریکایی‌ها در بازار و اقتصاد کشور، به همان اندازه‌ی نفوذ سیاسی آن‌ها و بلکه بیشتر از آن خطرناک است، شاید به همین خاطر هم بود که در نامه‌ی اخیر رهبری معظم درباره‌ی پذیرش مشروط برجام به آن اشاره شده است: «مراقبت فرمایید که وضعیّت پس از برداشته شدن تحریم‌ها، به واردات بی‌رویه نینجامد، و بخصوص از وارد کردن هرگونه مواد مصرفی از آمریکا جداً پرهیز شود.»

جلوگیری از «نفوذ» امریکا، بی تردید مهم‌ترین دغدغه‌ی رهبری معظم انقلاب در دوران پسابرجام است، به نحوی که ایشان و در سخنرانی‌های اخیرشان بعد از تهیه و تصویب برجام، متواتراً از لفظ «نفوذ» استفاده کردند. مراقبت و جلوگیری از نفوذ امریکا، بزرگترین خواسته و هشدار ایشان خطاب به رییس جمهور و دیگر مقامات عالیه‌ی مملکتی و مردم بوده است.

 

 امریکایی‌ها به دنبال نفوذ در بازار و اقتصاد کشور هستند، آن‌ها نه تنها ایران را بازار گسترده‌ی چند ده میلیونی مصرف کالاهای بنجل خود می بینند، بلکه به دنبال آنند تا با صادرات کالا و محکم کردن جای پای خود در کشور، بستری مناسب برای نفوذ سیاسی مد نظرشان فراهم کنند. هم‌چنین آن‌ها امیدوارند در کنار صدور کالاهای مصرفی شان به ایران، الگوی مصرف و سبک زندگی غربی را هم به ایران وارد کنند. یک تیر و چند نشان! به این ترتیب با صادرات کالا به ایران نه تنها می‌توانند سود کلانی به جیب بزنند، بلکه می‌توانند زمینه‌ی تحقق نفوذ فرهنگی و سیاسی خود را نیز فراهم کنند.

استعمار ساندویچی!

کارشناسان معتقدند کالاها و شرکت‌های اقتصادی امریکایی، ابزارهای نوین استعمار کشورهای جهان سومی هستند. آن ها با نفوذ اقتصادی در کشورهای مختلف و با در دست گرفتن نبض بازار و سرمایه‌ی کشورهای مقصد، عملاً آن ها را به بردگی درآورده و مطیع فرمان خود می‌کنند. به این ترتیب اهرم اقتصاد تبدیل به ابزاری نوین می‌شود در دستان استعمارگران، برای در دست گرفتن کنترل کشورهای مستعمره، نمونه‌های فراوانی از این نفوذ و استعمار نوین اقتصادی می‌توان مثال زد، بی تردید اما یکی از معروف ترین نمونه های آن برند امریکایی «مک دونالد» است، مک دونالد تنها یک ساندویچ نیست! یک ابزار سلطه است؛ ابزاری برای استعمار، امریکایی‌ها در این سال‌ها به خوبی توانستند با صدور آن به بیش از صد کشور جهان نه تنها سودهای کلانی به جیب بزنند، بلکه به همراه آن سبک زندگی امریکایی را هم صادر کنند.

مک دونالد در سال 1955 با استراتژي «تميزي محيط از جمله دستشويي ها و صميميت کارکنان» تاسيس شد. اما اين همه ماجراي مک دونالد نيست. مک دونالد براي حاکميت آمريکا بيشتر از يک رستوران زنجيره اي است. «آمريکايي سازي» (Americanization)  هدف نهایی این مجموعه رستوران‌ها است.

در واقع شکست عملی کمونیزم، با فروپاشی شوروی رخ نداد، بلکه زمانی رخ داد که مردم مسکو ساعت‌ها در صف افتتاح شعبه ی مک دونالد در مسکو انتظار کشیدند. و یابه تعبیر برخی نویسندگان؛ شکست شوروی در جنگ سرد از آمریکا، با قدم گذاشتن یوری گاگارین آمریکایی به ماه رخ نداد، بلکه با افتتاح شعبه‌ی مک دونالد در مسکو رقم خورد.

بیست و چهارم مهر هر سال (16 اکتبر) روز جهانی «ضد مک دونالد» نام‌گذاری شده است. گزارشات منتشر شده نشان می دهد روزانه بیشتر از سیصد هزار نفر از مردم جهان در اثر مصرف فست فودها از دنیا می روند.

صف مردم شوروی در برابر مک‌دونالد، ۱۹۹۰

روز گذشته نیز در تهران، یکی دیگر از رستوران های زنجیره ای امریکایی به طور رسمی بازگشایی شد، تصاویر صف‌های مردم مشتاقی که مقابل آن شعبه برای خرید این فست فود ایستاده بودند، بی شباهت به صفهای طولانی مردم مسکو مقابل مک دونالد در واپسین روزهای جنگ سرد نیست. مردم البته حق دارند تا محصول با کیفیت مصرف کنند، حق دارند انتظار داشته باشند تا برندهای مطرح ایرانی فعال در زمینه فست فود،‌کیفیت خود را برای رقابت با برندهای امریکایی بالا ببرند. هم‌چنین حق دارند از سرِ کنجکاوی هم که شده مقابل این فست فود تازه تأسیس صف بکشند و برای تست هم که شده از آن خرید کنند. به نظر نمی‌رسد خیلی از کسانی که دیروز و در مقابل آن رستوران به صف ایستاده بودند؛ می‌دانستند این برند اصالتاً‌ متعلق به کدام کشور است و اصلاً برای چه به ایران امده، آن ها ایستاده بودند تا برای تنوع هم که شده از رستورانی که با سر و صدای فراوان افتتاح شده خرید کنند، آن‌ها حق داشتند ساعت‌ها منتظر بمانند و ببینند دست پخت این رستوران تازه تأسیس چه طعمی دارد، آن‌ها بی تقصیرند!

زندگي به سبک آمريکايي

«سبک زندگي آمريکايي يک سبک زندگي جهان شمول است». اين تفکري است که با شدت و مانور رسانه اي فراوان، توسط نظريه پردازان مطالعات فرهنگي غربي دنبال مي شود. آن‌ها ادعا دارند: ما راحت ترين، آرام ترين و زيباترين نوع زندگي ممکن را برايتان فراهم مي کنيم.

نکته جالب آن جا است که اين تهاجم فرهنگي تحت اسامي زيبا و فريبنده اي مثل: جامعه چند فرهنگي و احترام به فرهنگ‌ها يا تبادلات فرهنگي انجام مي‌شود. حالا ديگر کاملا واضح است که فرهنگ غربي در حال ترويج ارزش‌هاي نهادينه شده اش از طريق ترويج چيزي به نام ملزومات سبک زندگي غربي است؛ آن هم به وسيله تغيير در شيوه معمول زندگي براي تغيير در ارزش ها. نتيجه اين هجوم اين است که خرده فرهنگ هاي بومي با همه غنا و سابقه شان با پروژه آمريکايي سازي (Americanization) و پذيرفتن آن به طور ناخودآگاه ديگر کارکردي نخواهند داشت. پروژه اي که نهايتا در خوشبينانه ترين حالت با روند کنوني به مرگ تدريجي فرهنگ‌ها مي انجامد.

در نهایت اینکه به نظر بسیاری از ناظرین سیاسی، در شرایط پسابرجام تلاش غربی‌ها و در رأس آن‌ها ایالات متحده برای نفوذ فرهنگی در ایران افزایش چشم‌گیری یافته است. آن‌ها امیدوارند در شرایط ایجاد شده و به مدد خلأها و کاستی‌های پرشمار برجام بتوانند فرهنگ منحط خود را به ایران در راستای پروژه‌ی «تغییر رفتار» نظام اسلامی صادر کنند. غفلت و بی‌خیالی مردم و مسؤلین از نقشه های شیطان بزرگ می‌تواند لطمه‌های جبران ناپذیری را به فرهنگ و اقتصاد مملکت وارد کند.

http://www.snn.ir/detail/News/453684/80

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *