موضوع : مديريت اصلاح الگوي مصرف از ديدگاه دين و مذهب
تهيه و تدوين : محمد ميرزائي – مدير شركت ملي پخش فرآورده هاي نفتي منطقه تربت حيدريه
الگوي صحيح مصرف از ديدگاه اقتصاد اسلامي
تبيين الگوي صحيح مصرف از ديدگاه اسلام و اين كه بايد در چه مسيري حركت كرد و به كدام هدف رسيد ، مسئوليتي مهم در راستاي اصلاح الگوي مصرف در كشور است . البته از ديد كلي براي بيشتر افراد جامعه مشخص است كه مصرف در كشور ما آنچنان ناموزون و بي رويه است كه در بسياري از بخشها از جمله سوخت ، انرژي ، نان و … در مصرف سرانه جزو رتبه هاي نخست جهاني هستيم در حالي كه در درآمد سرانه ، كشور ما در رتبه هاي زير متوسط جهاني قرار دارد .
دين مقدس اسلام داراي معيار و الگوي خاص براي مصرف است كه در بعضي قسمتها با آنچه به صورت متداول در اقتصاد دنيا جاري است ، متفاوت است .
نوع و ميزان مصرف بسته به فرهنگ و عقايد در جوامع مختلف متفاوت است . در نظري اجمالي به نظامهاي مختلف اقتصادي در جهان متوجه اين اختلاف فاحش مي شويم . در نظام اقتصادي سرمايه داري هدف از توليد مصرف بيان مي شود و هدف از مصرف توليد . در واقع در نظام سرمايه داري مصرف است كه توليد را شكل مي دهد و هر چه مصرف بيشتري انجام شود ، توليد بيشتري صورت مي گيرد . مصرف بيشتر هر جامعه نشان از رشد و توسعه اقتصادي آن جامعه است و به عكس كم مصرفي و پايين بودن مصرف در جامعه نشان از ضعف و نبود رشد اقتصادي آن جامعه است .
كم مصرفي در نهايت به ركود اقتصادي منجر خواهد شد و دليل اين ركود را چنين بيان مي كند كه چون هر كالايي كه توليد مي شود بايد مصرف شود و اگر مصرف نشود سرمايه گذاري جامعه در مورد آن كالا عاطل و باطل خواهد ماند ، اين امر باعث خواهد شد كه در توليدات آينده كمبودي از نظر سرمايه گذاري پديد آيد و باعث شود توليد آينده به علت نبود سرمايه به ميزان كم انجام شود . از اينرو در نظام سرمايه داري ، توليد و مصرف يك تسلسل دايره اي را طي مي كند يعني توليد مصرف را پديد مي آورد و مصرف توليد را . اما در نظام اقتصادي اسلام مصرف علاوه بر حفظ جايگاه مهم خود كه زمينه ساز توليدات آتي و ايجاد رشد و توسعه اقتصادي مي باشد ، از بعد معنوي نيز مورد توجه قرار گرفته است . در اسلام هدف از مصرف تنها برآوردن حوايج و نيازهاي مادي انسان و يا ايجاد زمينه براي توليدات آتي نيست . اگر چه اينها در برنامه مصرفي اسلام نقش مهمي دارد اما آن چيزي كه باعث تمايز نظام اقتصادي اسلام از ديگر نظامها و در واقع دليل برتري اين نظام است ، روح معنوي و الهي است كه در مصرف كالاها و خدمات وجود دارد . در اسلام آزادي مصرف براي انسان محترم شمرده شده است اما آزادي مصرف به هيچ عنوان باعث نخواهد شد كه مصرف انبوه به شيوه نظام سرمايه داري انجام شود . اسلام به هيچ عنوان توصيه نمي كند كه هر چه بيشتر مصرف كنيد براي اقتصاد شما بهتر است و در اين مورد بشدت با نظر سرمايه داري مخالفت مي كند و آن را مردود مي شمارد . در اسلام به هيچ عنوان اجازه داده نمي شود در مقابل گرسنگي طبقات پايين جامعه يا حتي جوامع ديگر مصرف انبوه صورت پذيرد .
بايد به آيه هاي نوراني قرآن در خصوص مجوز كلي در زمينه مصرف كالاها و خدمات اشاره كنيم .در قرآن كريم آمده است : ما شما را در روي زمين جاي نهاديم و در زمين براي شما آنچه وسيله گذران زندگي شما باشد ، نهاديم . و يا او آن خدايي است كه زمين را براي شما نرم و هموار گردانيد ، پس شما در پستي و بلنديهاي آن شركت كنيد و روزي او خوريد .
در اسلام استفاده از كالاها و خدمات اجازه داده شده است اما به شرط آنكه مشروع باشد يعني اين كه كالاي مشروع و در جهت و طريق مشروع استفاده شود . قيد مشروعيت بيانگر نحوه مصرف در اسلام است . همانطور كه قبلاً اشاره شد هدف از مصرف در اسلام برآوردن حوايج انسان و سير الي ا… و قرب الي الكمال است .
در خصوص سطح مصرف نظامهاي مختلف ، عقايد متفاوتي دارند . نظام سوسياليستي عقيده داشت كه سطح مصرف افراد جامعه بايد نزديك به هم باشد و براي تحقق اين امر با لغو مالكيت خصوصي و مجاز دانستن مالكيت اشتراكي سعي در گام برداشتن در اين وادي مي كرد . اما از طرف ديگر نظام سرمايه داري نيز با آن كه آزادي مصرف را مجاز دانسته و سطحي را براي مصرف قرار نداده است ، موفقيتي در اين زمينه حداقل در ايجاد عدالت اجتماعي نداشته است . دين مبين اسلام همانطور كه براي يكسان كردن سطح مصرف مالكيت خصوصي را از بين نبرده و مالكيت اشتراكي را به رسميت نشناخته است ، با ايجاد فاصله بين سطح مصرف در آن حدي كه در سرمايه داري متداول است نيز موافقت نكرده است . پيامبر اكرم (ص) فرمود : كسي كه سير بخوابد و همسايه اش گرسنه باشد به دين من نگرويده است يا در شمارش حقوق مسلمانان بر يكديگر امام صادق (ع) مي فرمايد : هر كه لباس زمستاني يا تابستاني به برادرش بپوشاند سزاوار است كه خدا او را از جامه هاي بهشتي بپوشاند . پس ملاحظه مي شود كه در اسلام براي مصرف سطحي قرار داده شده است البته اين كه اين سطح تا چه ميزاني باشد بستگي به شرايط اجتماعي همچنين موقعيت افراد در اجتماع و رشد و توسعه اقتصادي در هر زمان و مكاني دارد . ولي آنچه مسلم است نبايد فاصله طبقاتي به آن حدي باشد كه ظلم و اجحاف بشود . در مورد نوع مصرف بين نظام اقتصادي اسلام با ديگر نظامها تفاوت اساسي وجود دارد . نوع مصرف به دليل اينكه از عقيده و مذهب سرچشمه مي گيرد و مربوط به ابعاد روحي مي شود احتمالاًٌ فقط در اسلام و نظام اقتصادي آن از اهميت بالايي برخوردار است . نوع مصرف را از دو نظر مي توان مورد بررسي قرار داد : 1- حلال بودن 2- پاك بودن
مقدار مصرف در اسلام وابسته به نياز و احتياجي است كه انسان نسبت به كالاها و خدمات دارد و همانطور كه پيشتر بيان شد مشخص كردن مقدار يا حد مصرف در حالت كلي ممكن نيست و مقدار مصرف تابع شرايط اجتماعي و اوضاع و احوال اقتصادي است . اما اصل مقدار مصرف با توجه به موارد زير صورت مي گيرد :
- اصل اتراف نكردن
- اصل تبذير نكردن
- اصل اسراف نكردن
- اصل رعايت كفاف
- قاعده لاضرر
حال به بيان توضيحات هر كدام مي پردازيم :
اصل اتراف نكردن :
اتراف يعني مصرف كالاها و خدمات از روي خود كامگي و اصالت دادن به نيازها و خواسته هاي نامشروع افراد . اسلام به شدت اتراف را رد مي كند و آن را خلاف اخلاق و وجدان انساني مي داند . در جاي جاي قرآن كريم از مترفان به عنوان سدهاي مقابل پيامبران نام برده شده است . از جمله : به هيچ مملكتي بيم دهنده نفرستاديم جز اينكه متنعمان آن مي گفتند ما به آييني كه به آن رسالت داريد كافر هستيم . مترفان كساني هستند كه اندازه هاي مصرف خود را ثابت و حاكم مي دانند و به هيچ عنوان حاضر به كاهش آن نيستند و از اين روست كه در مقابل پيامبران و رسولان الهي مي ايستند و به دين آنها نمي گروند . مترفان خواستار ايجاد فاصله طبقاتي بين افراد جامعه و طبقات آنها مي باشند .
اصل تبذير نكردن :
تبذير عبارت است از صرف مال در جايي كه سزاوار نيست يعني يك قاعده عقلايي از آن گرفته نمي شود و يا به عبارتي تبذير يعني از بين بردن مال و نابود كردن مال مثل آتش زدن مال ، ريختن مال به دريا ، ريختن غذا به زباله داني يا شير آب را بي مورد باز گذاشتن و امثال آن .
اتلاف و از بين بردن مال در اسلام به شدت مورد نكوهش قرار گرفته است . چنانكه قرآن كريم مي فرمايد : تبذير كنندگان برادران شياطين هستند . دولت اسلامي اين اختيار را دارد كه جلوي اتلاف اموال و اشياء را بگيرد و حتي مالكان آنها را كه مبادرت به اتلاف اموال خود مي كنند مواخذه كند . چون آنها با انجام اين عمل باعث به هدر رفتن اموال جامعه اسلامي و سرمايه حكومت الهي مي شوند .
اصل اسراف نكردن :
اسراف عبارت است از مصرف مال در كاري يا چيزي زايد بر آن چيزي كه سزاوار و شايسته است . در واقع اسراف به معني تجاوز از حد است .
اصولاً حد و مرز اسراف همانند مصرف بستگي به شرايط زماني و موقعيت اجتماعي افراد دارد .
در شرايطي كه جامعه از نظر اقتصادي در بهبود به سر مي برد ممكن است مصرفي كه انجام بشود همان مصرف در شرايط اقتصادي بد اسراف محسوب شود . از طرفي ديگر ممكن است مصرف معقولي را كه بعضي افراد انجام مي دهند براي ديگر افراد اسراف محسوب شود . ميزان شناخت اسراف يك امر نسبي است كه تابع وضع رفاه عمومي جامعه است و درجه اسراف مربوط به وضع رفاه جامعه است كه هر اندازه درجه رفاه عمومي در سطح بالاتري قرار گرفته باشد ، اسراف به شكل محدودتري نمايان مي شود در حاليكه همين درجه از رفاه براي جوامع پايين تر ممكن است اسراف تلقي شود .
براي مسرف سه نشانه است : مي خورد غذايي كه نبايد بخورد و مي پوشد لباسي كه نبايد بپوشد و مي خرد چيزي كه نبايد بخرد .
از زيانهاي مختلف اسراف و تبذير مي توان به موارد زير اشاره كرد :
- سقوط اخلاقي فرد و جامعه
- ايجاد فاصله طبقاتي
- انحصار طلبي و تسلط
- كمبود امكانات غذايي و بهداشتي
- اتلاف مواد غذايي
- به هم خوردن تعادل اقتصادي
- افزايش قيمت كالاها و خدمات
- افزايش نرخ تورم
- توليد كالاهاي كاذب و غير ضروري
اصلاح الگوي مصرف از نگاه قرآن و عترت
در قاموس قرآن و عترت ، انسان كمال گرا معرفي شده است نه حيواني سخن سرا . بر همين اساس قرآن كريم آدمي را دريافت كننده علم الهي كه جامع تمام نعم الهي است ، دانسته و ديگران را موظف بر تكريم جايگاه او گردانيد .
سخن از اخبار و گزارش است نه تعليم و آموزاندن . زيرا فرشتگان توان درك و تحليل معارف و علوم و دريافت نعمات خداوندي كه انسان كامل ، به آن واقف است و آن را مستقيماً از خداي متعال آموخته و دريافت نموده است را ندارند . آري خداوند در برابر سئوال فرشتگان به آدم فرمود : از نعماتي كه در اختيار تو گذاردم آنان را با خبر كن تا از راز خليفه شدن تو آگاه شوند . بنابراين ، اين مهم براي انسان به سبب بهره مندي از نعمات الهي ، ممكن شد و اگر بخواهيم انسان را در شعاع ساطع قرآن و عترت تعريف كنيم ، بايد چنين بگوييم : انسان تنها موجودي است كه از همه نعمات الهي بهره مند است و اين يكي از اسرار متين دستور تكرار حداقل 10 بار آيه صراط الذين انعمت عليهم است . در جهان شناختي توحيدي ، سراسر عالم مالامال از نعمات الهي است و جايي را نمي توان يافت كه آنجا عاري از لطف و نعمت خداوندي باشد و مهمتر اينكه ، نعمتي نيست كه انسان توان بكارگيري آن را نداشته باشد . به خلاف ديگر موجودات كه توان دريافت و شناخت بسياري از نعمات الهي را ندارند ، پس انسان ، حيوان ناطق نيست بلكه زنده كمال گراست و اين به بركت نعمت الهي است .
البته وجود نعمت براي دلدادگي به آن نيست بلكه براي وارستگي از آن براي رسيدن به سعادت كامل است ، بر همين اساس حضرت امير عليه السلام دعا مي كند : اميدوارم خداوند من و شما را از كساني كه نعمت آنان را سركش مي كند قرار ندهد . يعني اسير آن نعمت نشدن و آن را وسيله معصيت نساختن . حضرت علي عليه السلام فرمودند : كمترين چيزي كه در نعمت واجب است اين است كه آن را براي انجام گناه به خدمت نگيري.
براي خداوند در هر نعمتي حقي نهفته است ، پس هر كس آن را ادا كرد نعمتش افزون و هر كس آن را ويران نمود ، نعمتش زايل شود . دو چيز سبب زوال و اضمحلال نعمت است : اول پذيرنده نعمت نتواند حق نعمت را ادا كند و دوم از آن نعمت به طور صحيح استفاده نكند و اين همان نقطه شناخت آدمي از ديگر مخلوقات است .
اداي حق نعمت يعني آثار آن را آشكار كردن و هدم و نابودي نعمت يعني آن را در چهار ديواري نفس طماع ، زنداني نمودن است .
امام صادق عليه السلام فرمود : هر كس آثار نعمت خدا بر خود را هويدا سازد حبيب خدا و هر كس آثار نعمت الهي را مخفي كند دشمن خداست . مثلاً اداي حق نعمت علم ، تعليم آن به ديگران و نعمت زيبايي ، حفظ حيا و عفت و پاكدامني و نعمت ثروت حلال، انفاق به تهيدستان و … است .
اين كثافات كه شما از بوي تعفن آن در عذاب افتاده ايد ، از اول كثافت و نجاست نبود بلكه بر اثر رسيدن به انسان چنين حالي يافت و اين يعني ويرانگري نعمت . هر كس در هر موقعيتي كه هست بنگرد و بينديشد تاكنون مهمان چه نعمات از الطاف خداوند بوده و چقدر حق نعمت را ادا كرده و چه مقدار نعمت را ويران نموده است .
بنابراين بايد ما به تدبير واداره نعمتهايي كه خداوند بر ما ارزاني داشته بپردازيم تا بتوانيم ، استفاده نعمات الهي را اصلاح كرده و با شايسته مصرف كردن آن به كمالات مادي و معنوي برسيم . آدمي بايد يك يادداشت روزانه درباره نعمات مختلف و متعددي كه از آن بهره مند مي شود داشته باشد و هر از چند گاه به آن يك بازنگري نمايد . چهار چيز رهاورد اين حركت است : اول اينكه مي فهمد از چه نعماتي بهره مند بوده و خداي سبحان چه نعماتي را بر او ارزاني داشته است .
دوم اينكه چگونه آنها را مصرف نموده ، آيا در راه صحيح يا در مسير غلط ؟
سوم آيا بر اساس لياقت و قابليت داراي آن نعمت شده يا خداي سبحان روي اصل آزمايش و يا اتمام حجت و يا تسويه پاداش يك كار نيك و … به او اين نعمت را داده است .
چهارم اينكه مي فهمد از چه نعماتي محروم است و علت اين محروميت چيست ؟ حكمت الهي يا بي لياقتي فردي و يا اجتماعي
آنگاه كه انسان به چنين مهمي دست يافت ، داشته هاي نعمت خود را قدر دانسته و آن را به طور صحيح مصرف مي كند و از شايسته مصرف نمودن به نتايج شگرف و مفيد دست پيدا مي كند و در نتيجه زيستن و حيات انساني او شكل مي گيرد و او به جاي اينكه در زندان حيوان سخنگو محبوس باشد به زنده اي كمال گرا تبديل گشته رستگار و شادمان در دو دنيا مي گردد .
عدالت و اصلاح الگوي مصرف در فرهنگ اسلامي
در فرهنگ اسلامي ارائه يك برنامه عادلانه و جلوگيري از اسراف به عنوان مبناي صحيحي از شكرگزاري در مقابل پروردگار متعال به حساب مي آيد و هر انساني مكلف است خود را از مظاهر اسراف و تبذير دور كند .
پيامبر اكرم (ص) مي فرمايد : نشانه مسرف چهار چيز است : 1- باليدن به باطل 2- خوراك آنچه در خور او نيست 3- بي رغبتي به كار خير 4- انكار هر كه سودش نرساند .و اميرالمومنين علي (ع) نيز تصريح مي كند : تدبير با كفاف روزي ، بهتر است از بسيار با اسراف . و فرهنگ مصرف در اسلام مبتني بر رعايت اعتدال و دوري از اسراف است زيرا اسراف ، انسان را از خط انصاف دور مي كند و زمينه هاي بي ميلي به كار خير و جانبداري از ظالمان را فراهم مي آورد . از اينرو در جامعه مصرف گرا كه نمونه اي از جامعه اسراف زده است و مانور تجمل و مصرف در آن رواج دارد شاهد تبعيضها و نابرابري هايي هستيم كه افراد برخوردار ، بدون توجه به آسيبهايي كه به طبقات ديگر وارد مي كنند منشا و الگوي ترويج ظلم هايي هستند كه ديگران را حريص به منكر مي نمايند و اين موضوع نشان مي دهد كه مصرف زدگي و اسراف علاوه بر تبعات اقتصادي ، پيامدهاي منفي فرهنگي را نيز به همراه دارد . در جامعه مصرف گرا خريد كالا به عنوان يك ارزش تلقي مي شود و هر كه خريدهاي بيشتر و متنوع تري داشته باشد ، الگو قرار گرفته و گرامي داشته مي شود و البته در جوامع پيشرفته مصرف زده ، مصرف گرايي يك فعاليت اصلي اجتماعي به شمار مي آيد . براي خريد و مصرف وقت بسيار و انرژي و پول و نوآوريهاي فني صرف مي شود و حتي از اينكه راهكارهاي پيشرفته تري براي مصرف گرايي خلق شود ، مطالعات بسياري صورت مي گيرد زيرا در جامعه مصرف زده ، خط توليد و توزيع مي بايست مبتني بر مصرف بيشتر فعاليت كند . در جامعه مصرف گرا ، هر كه پول بيشتري دارد افزونتر خرج مي كند و هر كه ندارد بايستي در حسرت هزينه ها بماند و اين مدل مصرف ، نشانه آسيبها و نابرابريهاي اجتماعي نيز هست . البته در كشورمان تاكنون برنامه هاي مختلفي در جهت توسعه و رشد اقتصادي و اجتماعي ارائه شده كه تاثيرات آن نيز تاكنون در حوزه گسستهاي اجتماعي نمايان شده و اين موضوع ، عليرغم تاكيدات مكرري است كه از سوي علما و دانشمندان اين عرصه بيان شده است .
جهت دادن به كليه فعاليتهاي اجرايي و تبليغي به سمت رشد معنويت و فضيلت اخلاقي در جامعه تعميق و گسترش حساسيتها و باور ديني ، گسترش ارزشهاي انقلابي ، حفظ كرامت انساني ، ايجاد نظم و قانون پذيري و روحيه كار و تلاش و خوداتكايي و قناعت و جلوگيري از اسراف و مصرف گرايي و پرداختن به زوائد .
گسترش زندگي شهرنشيني و دوري از زندگي روستايي مبتني بر توليد ، زمينه مصرف گرايي را بعنوان يك روش رسمي زندگي فراهم آورد و ظهور طبقه متوسط و بالا ، تاسيس فروشگاههاي بزرگ كه انبوهي از كالاهاي غير ضروري و لوكس را در خود جاي داده بود اين روند را تشديد كرده و يك پرستيژ به شمار آمد و با اين وصف ، اين زنجيره ويرانگر توسط تبليغات كالاها در وسايل ارتباط جمعي تكميل شد و دو نوع ابزار مصرف گرايي يعني حراج كالاها و اشاعه كارتهاي اعتباري به كمك اين روند آمد و مردم در فروشگاهها و حراجي هاي بزرگ در معرض كالاهاي متنوع و احساس نيازهاي كاذب قرار گرفتند . مشتري ، جنسي را كه در حراجي مي بيند ، احساس مي كند كه نياز دارد و از طرف ديگر مشتري بايستي احساس كند كه هميشه پول براي خريد كردن دارد .
مطمئناً برنامه ها و طرحهايي مي بايست در اين زمينه مورد عنايت قرار گيرد كه بتواند همه طبقات جامعه اعم از برخوردار و فقير را به يك الگوي واحد مصرف نزديك كند تا نمونه عيني يك روش اجرايي براي استقرار عدالت پديد آيد . از سوي ديگر استفاده از برنامه صحيح براي اجراي الگوي مصرف نشانه اعتقاد به وجود ملاحظات اخلاقي در فرهنگ مصرف و اقتصاد است و الگوي واقعي ، رشد اقتصادي صحيحي را در پي خواهد داشت ، همچنان كه اين الگو مي تواند دو وجه اصلي بازار يعني مصرف كننده و توليد كننده را با يك روش متحد منطبق نمايد و هدف از توليد بيشتر را مصرف بيشتر قرار ندهد و مسلماً اجراي يك الگوي دقيق نيازمند شجاعت و تدبير خردمندانه اي است كه كشورمان را در جهت كاهش وابستگي در منابع تعريف شده به كشورهاي ديگر قرار مي دهد.
هرگاه به اصلاح نفس خود راغب بودي بر تو باد كه اقتصاد و قناعت و پرهيزكاري را پيشه كني . چرا كه قطعاً اسلام نه با اسراف موافق است و نه تبذير را براي تدبير زندگي مناسب مي داند . آيا عقلاني است در كشوري كه مي خواهد روي پاي خودش باقي بماند مطابق برخي آمارها سالانه بيش از 2 ميليون تن نان ضايع شود يا سرانه مصرف آب بيشتر از همه كشورها باشد ؟ قطعاً جلوگيري از اتلاف منابع انرژي كه مصرف آن در ايران چند برابر متوسط جهاني است يكي از راههاي دستيابي به شكوفايي اقتصادي در هر كشور است ولي چرا تاكنون اقدامات جدي و موثر در جريان برنامه هاي اجرايي صورت نگرفته بودند ؟
از اينرو نبايد بيش از اين فرصتها را از دست بدهيم و با تلاش مستمر و برنامه هاي موثر و عملي و آموزشهاي كارآمد و با استفاده از رسانه هاي بزرگ مي بايست ساز و كار مصرف در كشورمان را به گونه اي طراحي كنيم كه ابتدا فرد و بخصوص كودكان در معرض اين الگوها قرار گيرند و با برنامه ريزي صحيح در حوزه تبليغات كلان و رسانه اي و نظارت بر كالاهاي وارداتي و فروشگاههاي بزرگ و نيز جلوگيري از توليدات غير استاندارد و مصرفي مانع از تضييع سرمايه هاي گرانقدر كشورمان شويم .
ديدگاه اسلام درباره الگوي مصرف
بي گمان آموزه هاي زندگي ساز دين مبين اسلام ناظر به روند حيات فرد و جامعه بشري بوده و مصلحتهاي همگاني را در بر دارد و حلال و حرام در شرع مقدس اسلام بر پايه فلسفه ها و حكمتهايي استوار گشته است كه هر كدام منجر به خيرخواهي و رهنمون انسانها به رستگاري دنيا و آخرت مي گردد . يكي از راهكارهاي اصلي كه در شمار باورهاي ديني ما است و مورد سفارش خداوند ، پيامبران و ائمه اطهار مي باشد ، جلوگيري از اسراف است و نظام اقتصادي دين مبين اسلام كه توجه به سعادت انسان را هدف اصلي خود مي داند ، استفاده عاقلانه از منابع طبيعي و امكانات خدادادي را مورد تاكيد قرار داده است .
گر چه نعمتها و مواهب موجود در كره زمين براي ساكنانش فراوان است اما نبايد بيهوده به هدر رود چرا كه با بهره برداري نادرست ، جامعه بشري دچار آسيب مي شود و چه بسا اسراف و تبذير در منطقه اي از كره زمين موجب محروميت منطقه ديگري شود و يا اسراف و تبذير نسل امروز موجب محروميت نسلهاي آينده گردد .
قناعت و صرفه جويي در ادبيات و سنت ايرانيان :
در سنت ايرانيان قديم به روش صحيح مصرف كردن و مبارزه با اسراف دقت نظر بسياري شده است . آثار متعددي از ادبيات فارسي وجود دارد كه به بحث قناعت و صرفه جويي پرداخته اند و بسياري از اين مباحث ريشه در فرهنگ ديني و سنتها و آيينهاي ملي و بومي ما دارند كه توجه به اين آثار و بازگو كردن آنها در جامعه مي تواند اشاعه دهنده فرهنگ مصرف صحيح و پرهيز از اسراف باشد .
متاسفانه در عصر جديد ، ورود تجملات در مراسم مختلف در حالي كه روز به روز در ميان مردم رو به افزايش است موجب به هدر رفتن بسياري از منابع انرژي و مواد غذايي شده و حتي بسياري از جامعه شناسان نسبت به تبديل شدن تدريجي اين رفتارها به يك خرده فرهنگ نادرست كه مي تواند اثرات مخرب بسياري را در پي داشته باشد هشدار داده اند .
در سالهاي اوليه انقلاب اسلامي به علت باورها و اعتقادات ديني كه بين قشرهاي مختلف جامعه ايراني به اوج رسيده بود ، ملت ايران با رضاي دل ساده زيستي را برگزيدند و حتي مخلصانه و با اتحاد و انسجام كشور را در سالهاي جنگ تحميلي حفظ كردند . در سرماي زمستان در صف نفت مي ايستادند و يا به دنبال دريافت مايحتاج روزانه با كوپن و با رعايت سهميه بندي ، مشكلات زيادي را متحمل مي شدند . امروزه اتفاقاتي از قبيل برگزاري مراسم جشن و حتي عزاداري در سالنهاي گران قيمت ، مصارف بي مورد ، هزينه هاي پرداختي كه سر به آسمان مي برند و در نهايت تجمل گرايي و به هدر دادن منابع خداداد و به خطر انداختن منافع ملي ، بازتاب فرهنگ و عادات زشت و دور از اعتقادات ديني و سنتي است كه لزوم بررسي جدي آنها و ارائه راهكارهاي اساسي در اين زمينه محسوس و غير قابل انكار است . چنانچه توجه به رعايت صرفه جويي گردد ،حداقل نتايج حاصل از اسراف و بي توجهي به فرهنگ درست مصرف كردن را مي توان به شرح زير بر شمرد :
- اسراف ، عامل وابستگي اقتصادي و سياسي
- اسراف ، سبب ساز فقر
- اسراف ، زمينه ساز فساد اخلاقي
بنظر ميرسد ميتوان پيشنهادات زير را در اين زمينه مطرح نمود .
اصلاح الگوي مصرف نيازمند فرهنگسازي پايدار است تا همه افراد جامعه ضرورت رفتارهاي صحيح در اين خصوص را احساس كنند و به تدريج اين موضوع نهادينه شده و به يك رفتار پايدار و نهايتاً به يك فرهنگ در تمامي عرصه هاي مصرف تبديل شود .
توجه به اين نكته ضروري است كه هر كس بر اساس ايمان و عدل اسلامي موظف است زندگي خويش را طبق شان و موقعيتي كه در اجتماع دارد تنظيم و الگوي مناسبي براي مصرف خود تعيين كند و مراقب باشد كه اگر از آن حد گذشت اسراف است و خلاف موازين ديني عمل كرده است . مديران دولتي نيز بايد در اصلاح الگوي مصرف پيشقدم باشند و مصرف گرايي و تجمل گرايي را در ادارات و سازمانهاي دولتي محدود سازند . نظارت همگاني ، تبليغات ، ارائه تعريفي كاربردي از الگوي مصرف به شهروندان و سرانجام برخورد قانوني و قاطعانه با اسرافكاران بسيار كارساز است .
اميد است با ارائه راهبردهاي مناسب توسط مسئولان محترم و همكاري ملت شريف ايران گام موثري براي تدوين الگويي صحيح از مصرف در تمامي سطوح برداشته شود .
چارچوب الگوي مصرف در اسلام
از ديدگاه ديني مصرف به معني تصرف و تغييرآفريني فرد نيازمند در اشياي طبيعت به منظور رفع حوايج است براين اساس هدف مصرف در اسلام صرفاً رفع حوايج مادي نيست، لذا در اسلام براي آن محدوديتهايي تعريف شده كه مصرف يك جامعه اسلامي را تمايز از يك جامعه غيراسلامي ميسازد اين رفتارها هركدام حكم خاصي دارد و براين اساس ميتوان مصرف را در يك جامعه اسلامي به شرح زير تقسيمبندي نمود:
- مصارف واجب كه شامل مصرف براي اداره حيات و حفظ نفس، مصرف براي حفظ حيات افراد تحت تكفل انسان، مصرف براي حفظ جان انسانهايي كه جانشان در خطر است، مصرف براي انجام واجبات عبادي مانند پرداخت انفاقات واجب و… است.2- مصرف مستحب (راجح) كه شامل مصرف بيش از حد كفاف و توسعه زندگي در صورت نبودن افراد نيازمند در جامعه، و انفاقات و صدقات مستحب و… است.3- مصرف حرام كه شامل مصرف اشيايي كه ذاتاً مطهر نيستند و مصارف نامشروع و مصارفي كه آثار اقتصادي آنها ضرر و زيان به مصالح جامعه اسلامي مي زند مانند مصرف مسرفانه و مصارف حرام است كه در منابع ديني آمده است.4- مصارف مكروه كه شامل مصرف بيش از مقدار متعارف هر شخص با وجود نياز بيشتر برادران مومن است. سختگيري در مخارج زندگي (تقتير) نيز از آن جمله است.5- مصارف مباح كه شامل هر موردي است كه يكي از احكام بالارا نداشته باشد.آنچه گفته شد محدوديتهاي حقوقي مصرف است كه كيفيت مصرف را نيز روشن ميسازد اما ما در اسلام با دو محدوديت بسيار مهم مواجهايم كه حدود مصرف را در يك جامعه اسلامي به روشني بيان ميكند: يكي منع اسراف و ديگري انفاق است كه ذيلاً توضيح داده ميشوند:
الف – منع اسراف
به طور كلي در اسلام، مسلمانان از اسراف منع شدهاند. در قرآن مكرراً اسراف منع شده و در پنج مورد منظور از اسراف، اسراف در مسائل مادي است.
از مجموع آيات و روايات مربوط به اسراف استنباط ميشود كه «اسراف شامل هرگونه مصرفي كه به صورت آشكار و عرفاً از حد متعارف و شان فرد بيشتر باشد» است. در برخي از روايات حد اسراف «حد كفاف» و در برخي «حد وسط» يا «حد اقتصاد» تعريف شده است.در متون ديني منظور از اقتصاد همان حد ميانه و حد وسط است كه از لحاظ كمي كوتاهترين راه وصول به هدف است و از لحاظ كيفي به معناي رعايت حد اعتدال است.حد اعتدال بر اساس نظر مرحوم نراقي حد بين اسراف و تقتير است. و منظور از تقتير سختگيري در مصارف ضروري است كه مكروه ميباشد. بهترين معيار كمي براي اندازهگيري اسراف طبق تعريف مذكور اين است كه اسراف را مازاد بر مصرف متوسط براي هر فرد يا گروه(متناسب با شان آنها) بدانيم. حد اسراف بر اساس آنچه گفته شد حد بالاي مصرف يك جامعه اسلامي است و سطح مصرف جامعه اسلامي نبايد از خط قرمز مذكور عبور كند و حد پائين آن نيز «حد تقتير» است كه هر دو اموري عرفي هستند.
ب – انفاق
يكي ديگر از اصول مقيده حاكم بر مصرف جامعه اسلامي «انفاق» است. منظور از انفاقات، پرداختهاي مالي واجب و مستحب به افراد نيازمند است. انفاق هم از جهت دايره و محدوده اموالي كه مشمول آن است و هم از جهت حكم مراتبي دارد از مستحبات و استحباب موكد گرفته تا وجوب و بر اين اساس شامل انفاقهاي واجب مانند خمس و زكات و انفاقهاي مستحب شامل هرگونه پرداختي كه در راه خدا صورت گيرد ميشود. البته در شرايطي كه در جامعه فقر وجود داشته باشد برخي از انفاقهاي مستحب جنبه الزامي پيدا ميكند.
براساس اصل انفاق مصرف آحاد يك جامعه اسلامي نميتواند مستقل از هم باشد بلكه «تابع مطلوبيت» آنها تابع مصرف ديگران نيز مي شود و فرض مستقل دانستن آنها، برخلاف اصل انفاق است.اصل منع اسراف و انفاق، از مهمترين اصول مقيده ديني است كه اساس الگوي مصرف را در يك جامعه اسلامي تعيين مي كند.نهادينه سازي آنها مستلزم ايجاد ساز و كار براي تغيير فرهنگ است. تغيير فرهنگ نيز قانونمندي خود را دارد و با اعمال زور ممكن نمي گردد .
توصيه به اسراف ، تبذير و اتراف نكردن
ابزار قانوني واجرايي : اسلام اين اجازه را به دولت اسلامي مي دهد كه با استفاده از قانون و قدرت اجرايي و حتي قوه قهريه جلوي اسراف و تبذير را در جامعه اسلامي بگيرد .
اسلام به هيچ فرد از افراد جامعه اجازه نمي دهد كه بيش از حد معمول و طبيعي مصرف كند ونيازهاي طبيعي اش را بيش از اندازه لازم برآورد . اگر فرد از حد و مرز معمول تجاوز كند مسرف شناخته مي شود و دولت بايد او را از اين عمل منع كند .
ارائه الگوي مصرف : الگوي مصرف در اسلام با تبيين ديدگاههاي مختلف اسلام در خصوص مصرف توسط عالمان ديني بيان شده است و اين الگو مي بايد در وهله اول توسط مسئولان حكومت اسلامي مورد عمل قرار گيرد .
اصل رعايت كفاف : اصل كفاف اصل مصرف به اندازه نياز واقعي و برآوردن احتياجات در محدوده صحيح خود مي باشد و با استفاده از اصل كفاف مي توان حدود مصرف را در نظام اقتصادي اسلام مشخص كرد . طبق اين اصل حدود مصرف در نظام اقتصادي اسلام برآوردن نياز انسان در حد عقلايي نه بيشتر و نه كمتر از آن تعريف مي شود . راههاي تعديل مصرف در اسلام : از ديد اسلام دو اهرم اصلي و اساسي در تعديل مصرف پيش بيني و معرفي شده است :
- هدايت در مصرف : در خصوص استفاده از كالاها و خدماتي كه بهره برداري از آنها واجب ، مستحب يا مباح باشد كه در اين زمينه آيه ها و احاديث فراوان وارد شده است . از جمله : از اين رزق پاكيزه كه نصيبتان كرديم تناول كنيد .
- كنترل و منع از مصرف : در خصوص كالاها و خدمات مكروه و حرام بر آنان آنچه را كه طيب است حلال مي كند و آنچه را كه خبيث است ، حرام مي سازد .
قاعده لاضرر : يكي از قواعد بسيار مهم كه اسلام با طرح و اجراي آن جلوي بسياري از فعاليتهاي مخرب اقتصادي و همچنين مصرف خودسرانه كالاها و خدمات را گرفته است ، قاعده لاضرر است . طبق اين قاعده انسان مجاز به استفاده از كالاها و خدمات و همچنين انجام فعاليتهاي اقتصادي كه به نحوي به اقتصاد جامعه اسلامي ضرر مي زند ، نيست . در مقام مقايسه بين اضرار و اسراف و تبذير آنها را اينگونه مي توان تعريف كرد :
اسراف : صرف مال زائد برنياز انسان
تبذير : صرف و به كارگيري مال بدون غرض عقلايي
اضرار : اسراف و تبذير در مال و ثروت ديگران كه از نظر اسلام حرام و منقول است .
امر به معروف و اصلاح الگوي مصرف
جامعه اسلامي ما با وجود برخورداري از ويژگيهاي مثبت اسلامي و انقلابي همچون صبر و استقامت ، ارزش گرايي ، دين داري و … در زمينه مصرف دچار آسيب ها و ناهنجاريهايي است . البته بخش زيادي از اين ناهنجاريها متوجه حاكميت نظام بوروكراسي دولتي است . در اين ميان نظام يارانه اي كه به گفته همه صاحبنظران از اهداف خود خارج شده ، نقشي بسزائي در گسترش اين ناهنجاري و درست مصرف نكردن داشته است . بخشي ديگر از اين آسيب نيز معلول نبود يك الگوي ترسيم شده و شفاف است كه منطبق بر انسان شناسي اسلامي و ويژگيهاي ملي و ميهني باشد . در خلاء نبود چنين الگويي متناسب با شأن جامعه ايراني ، طبيعي است هم فرهنگسازي ها مؤثر واقع نمي شود و هم الگوهاي وارداتي و رفتارهاي تجمل گرايانه به آساني خود را بر جامعه تحميل مي كند و به رفتارها و عملكردها راه مي يابد .
با تمام اين تحليلها ، از منظر اسلامي هيچ كس نمي تواند شانه خود را از زير بار مسئوليت رفتار خويش خالي كند و مثلاً آن را به گردن سيستم و سازمان و يا خانواده و ديگران بيندازد .
در عين حال نمي توان نقش جامعه و الگوهاي حاكم بر آن را در رواج يك ناهنجاري آن هم بصورت گسترده و نهادينه شده ، ناديده انگاشت و بي توجه به اين نقش موثر همواره به آحاد مردم خطاب كرد و گفت : اسراف نكنيد ، درست مصرف كنيد و … زيرا همواره بخشي از رفتارهاي انسان متاثر از نهادها و نظامهاي اجتماعي است و اگر اين نظامها ، رفتاري مصرف گرا داشته باشند و مثلاً با بوروكراسي غير ضروري خود وقت و انرژي مراجعان را هدر دهند ، در اينجا مراجعه كنندگان نمي توانند به آساني گامي در راه اصلاح رفتار بردارند .
متاسفانه در زمينه الگوي مصرف ، بخش خصوصي يك گونه مشكل دارد و بخش دولتي به گونه اي ديگر دچار نارسايي است . . يكي به خاطر ضعف نظارت گاه مصالح و منافع عمومي را چندان در نظر نمي گيرد و اسباب نارضايتي مردم را فراهم مي كند و ديگري به دليل نبود دلسوزي و مصرف نكردن بهينه اموال و امكانات ملي را هدر مي دهد . دولت نهم نيز بيشترين تلاش اقتصادي خود را براي اصلاح نظام اقتصادي در قالب لايحه هدفمند كردن يارانه ها به خرج داد و حتي طرح سهميه بندي بنزين را به مرحله اجرا در آورد . اما هنوز تا رسيدن به يك وضعيت مطلوب راه درازي در پيش است . همين نگرش كه در ميان مردم درباره خدمات بخش خصوصي و دولتي وجود دارد ، نشان مي دهد ما هنوز به يك الگوي متناسب با جامعه دست پيدا نكرده ايم . از اين رو تلاش براي ترسيم يك الگوي بومي دست كم مي تواند گام موثري در راه دستيابي به اصلاح الگوي مصرف باشد . بنابراين اگر آسيب گسترده اي در الگوي مصرف جامعه مشاهده مي شود ، نشانگر نامناسب بودن الگو و ناهماهنگي آن بينش بعنوان نگرش اسلامي است كه هم از اسراف به شدت نهي كرده و هم به قناعت و تدبير معيشت دستور داده است .
اگر مي خواهيم گامي در راه اصلاح الگوي مصرف و در مواردي اين چنيني برداريم ، چاره اي جز اينكــــه واژه هاي فني را ساده سازي كنيم و به زبان توده مردم و بصورت جزيي و دقيق ، با آنان صحبت كنيم و آگاهي هاي مردم را در اين عرصه ها بالا ببريم نداريم . بي شك يكي از گامهاي اوليه براي اصلاح فرهنگ مصرف ، ارتقاي آگاهي هاي مورد نياز در زندگي فردي و جمعي است . به ويژه آنكه امروزه زندگيها ماشيني شده و پيچيدگي بسياري پيدا كرده است . اين امر اقتضا مي كند با تشكيل جلسات كارگاهي و ميداني در محلات و يا مراكز جمعي ، توزيع بروشور و مانند آن ، دانش و مهارت عملي مورد نياز افراد افزايش يابد . مي دانيم به خاطر كاستي هايي كه در نظام آموزشي وجود دارد و بي ارتباطي بسياري از مطالب آموزشي با نيازهاي عملي زندگي ، مديريت زندگي و تقدير معيشت در جامعه ما با مشكلات فراواني روبروست .
يكي از راههاي رفع اين كاستي ها ، همين آموزشهاي كارگاهي و افزايش مهارت هاي مورد نياز در زندگي است و بايد مردم را حساس نموده كه از هرز رفتن منابع ملي جلوگيري بعمل آورند .
هدر دادن انرژي و يا ابزارهاي صنعتي در صنعت و اسراف آب در كشاورزي از جمله منكراتي هستند كه بايد تك تك افراد جامعه به اين منكرها توجه كنند و براي رفع آن قدم بردارند .
بنابراين مي توان از ساز و كار امر به معرف و نهي از منكر براي اصلاح الگوي مصرف بهره برد و با ارتقاي آگاهي ، فرهنگسازي كرد و از طريق تعيين مصاديق اسراف ، منكر بودن آن رفتارها را به جامعه اعلام و مردم را به نهي از اينگونه منكرها ترغيب كرد .
تلاش در راه اصلاح الگوي مصرف يك وظيفه ملي و عمومي است اما رسالت اصلي بر دوش نخبگان و شخصيتهاي مرجع و تاثيرگذار است تا آنان زمينه هاي تحقق اين راهبرد را در جامعه فراهم كنند .
نقش آموزه هاي ديني در اصلاح الگوي مصرف
ارائه الگوي صحيح و اصلاح الگوي موجود مصرف به معناي حفظ، تقويت، ساماندهي ظرفيت ها و امكانات بي پايان كشوري است كه مي خواهد در دوره معاصر، تمدن اسلامي را بازسازي و جامعه نمونه اي را براي ارائه به ديگر جوامع معرفي كند.
ارائه الگوي صحيح مصرف به معناي ارائه الگوي مديريت و نظارت در سرمايه ها و منابع ملي و توزيع در عرضه آن نيز هست كه در آياتي از جمله در داستان حضرت يوسف(ع)، بدان اشاره شده است؛ بنابراين لازم است با تهيه قوانين و به كارگيري درست و اعمال قانون از هرگونه سوءاستفاده در بخش مديريت (بخصوص مديريت دولتي) جلوگيري شود كه اين خود يكي از منابع مهم افزايش ثروت و سرمايه ملي براي دستيابي به شكوفايي و پيشرفت اقتصادي است.
خداوند بصراحت در آيه دهم سوره اعراف از تسلط و مالكيت و حكومت انسان بر زمين و بهره مندي وي ازانواع مواهب سخن گفته و از وي خواسته تا با بهره گيري درست و مناسب از اين نعمات و قدرت در مسير كمال و تعالي گام بردارد و سپاس و شكر عملي و حقيقي را به اين شكل ابراز و اظهار كند. در ضمن از آنجا كه هرگونه فعاليت و تصرفي در هر يك از بخش هاي مربوط به توليد، مبادله و مصرف در رشد و شكوفايي اقتصادي بسيار موثر است، موضوع تبيين بهترين و كامل ترين روش در بخش هاي مذكور مورد توجه قرآن و اسلام واقع شده است.
والسلام
محمد ميرزائي