مقدمه
در نظامهاي بانكداري متداول استفاده از نرخ بهره به عنوان يك ابزار سياست پولي مؤثر مورد توجه قرار گرفته است. متغير نرخ بهره به عنوان قيمت در بازار مالي يكي از متغيرهاي مهم اقتصادي است. نرخ بهره بانكي به عنوان هزينه سرمايه از ديدگاه سرمايهگذار و هزينه فرصت پول از ديدگاه سپردهگذار محسوب ميشود و از اين رو نيروهاي موجود در بازار سرمايه نرخ تعادلي بهره را تعيين مينمايند. در نظام بانكداري غير ربوي، بانكها به عنوان وكيل سپردهگذار منابع حاصله را به صورت اعطاي تسهيلات به متقاضيان پرداخت نموده و مطابق با قراردادهاي منعقده سهم خود را از سود دريافت و به سپردهگذار عودت ميدهند لذا در اين نظام، تعيين نرخ سود به بازدهي فعاليتهاي اقتصادي بستگي دارد كه اين نرخ نيز در حمايت از بخشهاي مختلف اقتصادي تغييراتي در آن صورت ميگيرد كه به تبع آن آثار و پيامدهايي در اقتصاد كشور به جاي ميگذارد.
تعريف
بهره : مبلغي كه در مقابل استفاده از سرمايه پرداخته يا احتساب ميشود. اين مبلغ معمولاً به صورت اندازةمطلق يا به درصد سرمايه مورد بحث بيان ميگردد. اندازه برحسب درصد را اندازة بهره يا ميزان ربح Interest rate گويند. عناصر بهره عبارتند از :
الف) پرداخت براي خطر احتمالي از دست دادن سرمايه به وسيله وام دهنده
ب)پرداخت براي اقدام به واريز
پ) پرداختي كه با وضع بازار نسبت به تقاضاي سرمايه و عرضة سرمايه تغيير ميكند و به عنوان بهرة خالص يا بهرة ويژه و محض شناخته شده است بدين سان اندازههاي بهرة درازمدت معمولاً زيادتر از اندازههاي بهرة كوتاه مدتاند زيرا متضمن خطر احتمالي بيشتر از تغيير در ميزان بازده اوراق بهادار درازمدت ميباشد و اندازة بهره با هم بالا و پايين ميروند. به طور كلي اندازة پايين بهره و عرضه فراوان سرمايه بسط اقتصادي را تشويق ميكند و يك اندازة بهرة بالا همراه با سرمايه ناياب از اين كار جلوگيري مينمايد.
ادبيات موضوع
نرخ بهره از ديرباز مورد بحث و مجادله بوده است. فيلسوفان، رهبران مذهبي و اصلاحگران اجتماعي هر يك به نوعي مزايا و معايب نرخ بهره را طرح نمودهاند. در جوامع ابتدايي در اعطاي وجوه قابل استقراض و وام نقش نرخ بهره ناشناخته بود. اما در برخي جوامع نظير بابل، مصر و يونان نرخ بهره براي وامگيرندگان نقش داشت. برخي فلاسفه يوناني نيز مخالف پرداخت بهره توسط قرضدهنده و قرضگيرنده بودند. براي مثال، افلاطون از قرض دادن پول در قبال نرخ بهره استقبال ميكرد. اما ارسطو اخذ نرخ بهره از وجوه براي مقاصد غيره مولد را محكوم ميكرد. در يونان باستان نيز به لحاظ قانوني، اخذ بهره از وجوه ممنوع بود.
قبل از دوران كلاسيك در قرن 17 و 18، نظريه مركانتليستها در مورد نرخ بهره چنين بود كه اين نرخ، به پول تعلق ميگيرد نه به سرمايه. مركانتليستها معتقدند نرخ بهره به عنوان قيمت پول توسط عرضه ذخاير اندوخته شده تعيين ميشود. نيم قرن بعد هيوم در سال 1752 در رساله سياسي خود مطرح نمود كه نرخ بهره توسط عرضه و تقاضاي سرمايه تعيين ميشود. برخلاف مركانتليستها كه معتقدند فراواني حجم پول منجر به كاهش نرخ بهره ميشود. هيوم معتقد بود افزايش در حجم پول تأثير چشمگيري بر افزايش سطح قيمتها در اقتصاد ندارد و عرضه سرمايه بستگي به پساندازهايي دارد كه خود تابع عادات و رفتارهاي مصرفي است.
به اعتقاد كلاسيك عوامل پولي نقش اساسي در تعيين نرخ بهره كوتاه مدت و بلندمدت دارد. بسياري از كلاسيكها نظير استورات ميل معتقد بود كه متغيرهاي پولي در بلندمدت عامل تعيين نرخ بهره نميباشد و حجم بيشتر يا كمتر پول در بلندمدت فاقد تأثيرگذاري لازم بر نرخ بهره است. كلاسيكها براساس نظرية غيرپولي نرخ بهره معتقدند جريان متغيرهاي واقعي در قالب عرضة پسانداز و تقاضاي سرمايهگذاري بر نرخ بهره اثر ميگذارد.
(فريدمن) معتقد است كه عرضه و تقاضاي پول تعيين كنندة درآمد ملي، و ثبات در عرضة پول، ميزان بيكاري را در سطح تعادلي خود حفظ كرده و هرگونه تغييري در عرضه پول موجب تغيير ارزش اسمي توليد ناخالص ملي ميشود. فريدمن بر موجودي واقعي تأكيد كرده و معقتد است كه افزايش در قدرت خريد واقعي سبب ميشود تا افراد افزايش قدرت خريد خود را صرف خريد زمين، خانه، يخچال، اتومبيل، طلا و ساير كالاهاي ديگر كنند.
مطالعات انجام شده (نرخ بهره و آثار آن به برخي از متغيرهاي اقتصادي)
تا قبل از دهة 1970 اقتصاددانان فرض ميكردند كه نرخهاي پايين بهره مخارج سرمايهگذاري و رشد اقتصادي را مطابق نظريات نئوكلاسيك و كينز افزايش خواهد داد. مكينون و شاو (1973) از اولين كساني بودند كه با اين موضوع مخالفت كردند. اين دو معتقدند كه افزايش نرخهاي بهره منجر به افزايش پسانداز و حجم اعتبارات مالي شده و در نتيجه ميزان سرمايهگذاري، توليد و اشتغال افزايش مييابد.
مينسكي (1975) نرخ بهره را به عنوان مهمترين عامل بيثباتي در اقتصاد سرمايهداري ميداند. مانيكو و ميرن (1998) موضوع هدفگذاري نرخ بهره كوتاه مدت توسط بانك مركزي را مورد مطالعه قرار داده و اعتقاد دارد كه تغييرات نرخ بهره غيرقابل پيشبيني ميباشد. وينبرگن (1983) استدلال ميكند كه تغيير نرخ بهره در هر سطح معيني از دارائيها ميتواند موجب توزيع دارائيها و انتقال سرمايه شود. وي آثار انتقال سرمايهاي متغير نرخ بهره و پيامدهاي تورمي آن را مطمع نظر قرار ميدهد.
لارنس (1989) تثبيت نرخ بهره را موجب انحراف پارامترهاي پولي از كاركردهاي طبيعي خود ميداند و معتقد است اتخاذ سياستهاي پولي مستقيماً بر تغييرات نرخ بهره اثرگذار است. جيوواينني (1985) ارتباط كشش نرخ بهره با پسانداز و مصرف را در الگوي كينزي تحليل نموده است. ليدرمن وبليجر (1987) ساختار نرخ بهره در طول دورة اصلاحات مالي در كشور آرژانتين را مورد بررسي قرار داده و اهميت نقش نرخ بهره در پيشبيني وقايع در آينده و وجود فرصتهاي سودآور موقتي و كانالهاي اثرگذاري سياست پولي به نرخ بهره را خاطرنشان كردهاند. درنبوچ ورينوزو (1989) با بيان اهميت عوامل مالي در توسعه اقتصادي به تفاوت بازده ميان عوامل مالي در آسيا و آمريكاي لاتين پرداخته و به نقش بازارهاي كنترل نشده در بسيج پساندازها و تخصيص سرمايهگذاريها تأكيد نمودهاند. گومز (1994) موضوع نرخ بهره، تورم و هدف كل را در چهارده كشور در حال توسعه مورد بررسي قرار داده است.
در يك دسته بندي كلي ميتوان كشورها را به دو گروه تقسيمبندي نمود:
كشورهاي شيلي، آرژانتين، اروگوئه، فيليپين و تركيه كه در نتيجه آزادسازي بازارهاي مالي، با كاهش توليد، رشوهخواري نهاد مالي و غيرمالي، افزايش نرخ تورم و بدتر شدن تراز پرداختها، با عدم تعادلهايي در حوزه كلان اقتصاد مواجه شدند.
كشورهايي نظير اندونزي، سريلانكا، كره جنوبي، كه نظام انعطافپذير نرخ بهرهاي را با تدبير ويژهاي آغاز نمودند. روش تدريجي با توجه به مقرراتزدايي و پرهيز از اصلاحات مالي شديد در حوزه كلان اقتصاد، منجر به نرخ رشد اقتصادي بالاتري گرديد. شرايط پايدار در اقتصاد كلان اين كشورها، سيستم قوي نظارتي در نظام بانكي و حركت تدريجي از يك نظام بهره كنترلي به سمت يك نظام انعطافپذير از ويژگيهاي سياستگذاري در اين كشورها محسوب ميشود.
پيامدهاي تغيير آشكار يا پنهان نرخ بهره بانكي
برخي بر اين باورند كه بايد نرخ سود بانكي پول را كاهش داد و برخي ديگر بر اين باور كه نرخ سود بانكي پول بايستي بيشتر از نرخ تورم باشد تغيير نرخ بهره بانكي همواره در عملكرد اقتصادي كليه جامعهها ـ اعم از پيشرفته يا در حال رشد ـ بياندازه مؤثر، درخور توجه و سرنوشتساز بوده و هست. زيرا اين تغيير به بياني اساسي تغيير كم و كيف ساير انواع بهره است اين تغيير در ممالك فاقد نظام پولي سنجيده و پيشرفته اثري به مراتب تعيينكنندهتر دارد. از آنجا كه تغيير نرخ بهره بانكي در فرآيند جهتگيريهاي اقتصادي به ويژه اقتصادهاي ملي و محلي چشمگير و سرنوشتساز ميباشد. بنابراين اخذ هرگونه تصميم در اين باره به ويژه افزايش آن بايد به دور از جهتگيريهاي سياسي مقطعي و يا سادهانديشي و سادهپنداري باشد. به بيان ديگر هرگونه تغييري در نرخ بهره بانكي بايد مبتني بر بررسيهاي جامع و همه جانبة آثار و پيامدهاي آن به منظور انطباق با استراتژي ملي ـ اقتصادي كشور باشد چون جبران پيامدهاي ناشي از تغييرات نرخ بهره بانكي مستلزم صرف زماني بس طولاني و هزينههاي سرسامآور است.
افزايش نرخ بهره از حد و حدود تورم مجاز ـ و نه تورم جاري ـ فراهم ساز موجبات كاستيهاي اقتصادي غيرقابل جبران است كه از آن جمله ميتوان فهرستوار به فرار سرمايه، كاهش ميزان سرمايهگذاري، كاهش توليد ملي، افزايش هزينه توليد و به تبع آن عدم امكان حضور در بازارهاي صادراتي، افزايش در نرخ بيكاري،افزايش نرخ تورم لجام گسيخته، سوق يافتن سرمايههاي كوچك و متوسط به فعاليتهاي خدماتي و به تبع آن افزايش قيمت نهايي توليد و توسعة قاچاق و در نهايت ورشكستگي تجار و ايجاد انحصار اشاره كرد.
كاهش نرخ بهره بانكي باعث افزايش ميل به سرمايهگذاري و به تبع آن ايجاد فرصتهاي شغلي جديد ميشود و همچنين باعث ميشود هزينة توليد كاهش يافته و توليد ملي افزايش يابد و به تبع آن باعث رونق صادرات كشور ميشود. كاهش نرخ بهره با تأثيرگذاري بر هزينه توليد نرخ انواع كالا را كاهش خواهد داد و باعث كاهش تورم خواهد شد. بنابراين كاهش نرخ سود بانكي به نوعي موجب ايجاد امنيت اقتصادي ميشود. هر مقدار نرخ سود تسهيلات بانكي كاهش يابد ترديدي نيست كه ضريب امنيت سرمايهگذاري و اقتصادي افزايش مييابد و منابع مالي از طريق سيستم بانكي و دولت در اختيار بخشهاي غيردولتي با هدف ايجاد اشتغال گذاشته ميشود و ثبات و امنيت اقتصادي نيز ايجاد ميشود.
صنعت بانكداري در ايران
پس از پيروزي انقلاب اسلامي صنعت بانكداري در ايران دولتي اعلام شد و سيستم آن نيز در قالب عقود اسلامي از ربوي به بدون ربا تبديل شد. در نظام ربوي، بانك با نرخ بهره مشخص به متقاضيان وام ميداد بدون آنكه توجه كند اين تسهيلات در خدمت چه كاري قرار ميگيرد. اما در سيستم بانكداري بدون ربا بانك در كارهاي شرعي و حلال با متقاضيان در قالب يكي از عقود اسلامي مشاركت نموده و در نرخ سود مورد انتظار آنها سهيم ميشود. گرچه تغيير نظام بانكي از ربوي به بدون ربا ميتوانست با قراردادن نرخ سود در قبال توليد منشأ تحولات مثبتي باشد اما موانعي از تحقق اين امر جلوگيري كرد.
بانكها نتوانستهاند وظيفه و نقش خود در اقتصاد را ايفا كنند. بانكها در جمعآوري پساندازهاي مردم ناتوان بوده زيرا رقيب قدرتمندي در اين راه نداشتهاند در كشورهاي پيشرفته بنگاههاي اقتصادي ديگر مانند بازار بورس، تعاونيها و انواع شركتها وجود دارند كه هر يك بسته به ميزان سودآوري و تنوع خدماتشان بخشي از پساندازهاي مردم را جذب مينمايند و اين رقابت موجب ارتقاي كيفي و تنوع خدمات ميشود. انحصاري بودن بازار تجهيز منابع براي بانكها در ايران سيستم خشك و انعطافناپذيري بر آنها حاكم نموده كه ديگر انگيزهاي براي تغيير نداشت. بانكها در جذب پساندازهاي مردم آفت ديگري را به وجود آورد و آن اينكه بانك با گرفتن سود بيشتر از تسهيلات و دادن سود كمتر به سپردهها از ايفاي نقش واقعي خود در اقتصاد دورتر شده و ناكارآتر گرديدند. بالابودن نرخ تورم و ناچيز بودن نرخ سود واقعي سپردههاي بانكي عامل ديگري بود كه مانع توفيق بانكها در جذب پساندازهاي مردم شد. نرخ تورم بالا خود معلول افزايش نقدينگي ناشي از تأمين كسري بودجه از طريق سيستم بانكي است. تأمين كسري بودجه از طريق استقراض از سيستم بانكي از بدترين شيوههاي جبران كسري بودجه است كه با تزريق پول به اقتصاد نقدينگي را افزايش ميدهد. ميزان نقدينگي از طريق ضريب فزاينده چندين برابر پول تزريقي افزايش يافته و به واسطة رابطة مستقيمي كه با نرخ تورم دارد موجب افزايش آن نيز ميشود.
بانكهاي خصوصي در سال 1381 در قالب 4 بانك در كشور تأسيس و شروع به فعاليت نمودند. عليرغم وجود پارهاي از مشكلات، نقش اين بانكها در بخش بانكي كشور، بسيار قابل توجه و چشمگير بوده است. به نحوي كه از نظر شاخصهايي مانند : تجهيز منابع و اعطاي تسهيلات در پايان سال 1383 نسبت به سال اول فعاليت خود به ترتيب از افزايشي معادل 10و 13 برابر برخوردار بوده است. اين بانكها به علت اينكه شركتهاي دولتي سهامدار آنها ميباشند به نوعي تحت تأثير دولت نيز قرار دارند اما كيفيت خدمت رساني آنها به طور محسوسي بهتر از بانكهاي دولتي است و در ايفاي نقش خود كارآتر عمل ميكنند.
تنها راه بهبود صنعت بانكداري در ايران خارج شدن دولت از اين صنعت و قراردادن آن در اختيار مردم است دولت بايد به طور واقعي از اين صنعت كنار بكشد و فقط بر عملكرد آنها نظارت نمايد كه اين نظارت نيز بايد از طريق بانك مركزي داراي استقلال دنبال شود. استقلال بانك مركزي از دولت اين تضمين را ايجاد ميكند كه بانكها با نظارت اين بانك بتوانند با سياستهاي پولي مناسب وضع اقتصاد را بهبود بخشند.
عوامل مؤثر بر تعيين نرخ سود در اقتصاد ايران
در عمليات بانكي بدون ربا از نظر ماهيت دو نوع عقد وجود دارد : عقود مشاركتي و عقود غيرمشاركتي. در عقود مشاركتي ماهيت مشاركت بر عدم تمليك به ضمان بنا شده است. به اين معني كه عاملين و مشاركين از سرماية خود رفع يد ننموده ، بلكه مالكيت آنان استمرار مييابد در حاليكه در عقود غيرمشاركتي يا عقود با بازدهي ثابت، بانك ميتواند حداقل يا حداكثر نرخ سود را تعيين نمايد و لذا تحولات آتي و تغييرات احتمالي وضعيت مالي فعاليت مذكور جهت سود و زيان، ارتباطي به سود و مطالبات بانك ندارد.
در حاليكه در بسياري از كشورها براي تعيين نرخ بهره، از نرخهاي مبنا استفاده ميشود، در كشور ما از آنجا كه نظام بانكي كشور مبتني بر عمليات بانكي بدون ربا است، تعيين نرخهاي سود با ملاحظة بازدهي اقتصادي در بخش واقعي و نگاه حمايتي از بخشهاي اقتصادي انجام ميپذيرد. بطوريكه در تعيين حداقل نرخ سود مورد انتظار بانك از تسهيلات اعطايي توجه و تأكيد بر متوسط بازدهي و عملكرد بخش واقعي بوده و معمولاً به شاخص تورم و تحولات شاخصهاي اقتصاد كلان و همچنين ملاحظات سياسي در حمايت از برخي از بخشهاي اقتصادي تأكيد ميگردد. در اين روش نيز بري تحقق عدالت، بايد نرخها به گونهاي تنظيم گردند كه حداقل، كاهش ارزش پول سپردهگذاران را جبران نمايد و در عين حال در يك جايگاه منطقي نسبت به شاخصهاي ديگر اقتصادي كشور قرار داشته باشند. اما براساس جدول شمارة 1 نرخ بهره حقيقي در اغلب سنوات گذشته بخصوص نرخ سود سپردهها منفي بوده است.
جدول شماره 1: ميانگين نرخ سود وزني سپردهها و تسهيلات بانكي (ارقام به درصد)
دوره | نرخ وزني سپردهها | نرخ وزني تسهيلات | نرخ تورم | نرخ سود حقيقي سپردهها | نرخ سود واقعي تسهيلات |
72ـ1368 | 9 | 4/13 | 9/18 | 9/9ـ | 5/5ـ |
78ـ1374 | 6/12 | 2/17 | 6/25 | 13ـ | 4/8ـ |
82ـ1379 | 2/12 | 1/17 | 9/13 | 6/1ـ | 3/3 |
مأخذ : گزارشات سالانه بانك مركزي جمهوري اسلامي
بررسي نرخ سود بانكي در طول برنامه سوم توسعه
در طول سالهاي اجراي برنامة سوم توسعه، براساس مصوبات شوراي پول و اعتبار، سيستم بانكي كشور شاهد كاهش در نرخهاي سود بوده است. بطوريكه كاهش انتظارات تورمي و همچنين كاهش نرخ تورم از يك سو و افزايش توان اعتباري بانكها به جهت كاهش نسبت سپرده قانوني و بهبود شرايط اقتصادي كشور را ميتوان عمدهترين دلايل اتخاذ اين تصميم برشمرد.
نرخهاي سود عليالحساب سپردههاي مدتدار كه تا پايان سال 79 روند يكساني را طي ميكرد در سال 80 دستخوش تحولات اساسي شدند. در اين سال نرخ سود سپردههاي كوتاهمدت، كوتاه مدت ويژه، يكساله هر كدام يك درصد و سپردههاي پنج ساله 5/1 درصد كاهش يافتند. البته براي سپردههاي دوساله تا چهارساله در دامنه 13 تا 17 درصد براي بانكها حق تصميمگيري و انتخاب گذاشته شد (جدول شماره2).
براساس جدول شماره 3 ملاحظه ميگردد كه طي سالهاي برنامه سوم توسعه به طور طبيعي (طبق دستور شوراي پول و اعتبار) و با هدف تحرك سرمايهگذاري، كاهش هزينههاي توليد و در نهايت افزايش فعاليتهاي توليدي كاهش نرخ بهره صورت پذيرفته است. در اين ميان كاهش نرخ تسهيلات در بخش صادرات از 18 درصد در آغاز برنامه به 14 درصد در سال 1383 چشمگير بوده است. اين نرخ در بخش بازرگاني و خدمات از حداقل 23 درصد در سال 80 به حداقل 21 درصد در سال 83 رسيده است و در بخشهاي كشاورزي، صنعت و معدن و ساختمان به ترتيب به نرخهاي ثابت 5/13، 15 و 15 درصد در سال 83 رسيده است كه تغييرات چشمگيري در اين بخشها صورت نگرفته است.
جدول شماره2: نرخ سود سپردهها(عليالحساب)
سال | كوتاه مدت | كوتاه مدت ويژه | يكساله | دوساله | سه ساله | چهارساله | پنج ساله |
1379 | 8 | 10 | 14 | 15 | 16 | 17 | 5/18 |
1380 | 7 | 9 | 13 | 17ـ13 | 17ـ13 | 17ـ13 | 17 |
1381 | 7 | 9 | 13 | 17ـ13 | 17ـ13 | 17ـ13 | 17 |
1382 | 7 | 9 | 13 | 17ـ13 | 17ـ13 | 17ـ13 | 17 |
1383 | 7 | 9 | 13 | 17ـ13 | 17ـ13 | 17ـ13 | 17 |
مأخذ : مصوبات شوراي پول و اعتبار
جدول شماره 3: نرخهاي سود مورد انتظار تسهيلات بانكي
سال | كشاورزي | صنعت و معدن | مسكن و ساختمان | بازرگاني و خدمات متفرقه | صادرات |
1379 | 13ـ16 | 17ـ19 | 15ـ16 | 22ـ25 | 18 |
1380 | 14ـ15 | 16ـ18 | 15ـ16 | (حداقل)23 | 18 |
1381 | 13ـ14 | 15ـ17 | 14ـ15 | (حداقل)22 | 17 |
1382 | 5/13 | 16 | 15 | (حداقل)21 | 15 |
1383 | 5/13 | 15 | 15 | (حداقل)21 | 14 |
مأخذ : مصوبات شوراي پول و اعتبار
بررسي سپردهها و تسهيلات اعطايي بانكهاي دولتي در طول برنامه سوم توسعه
جدول شماره 4: مانده سپردهها و مانده كل تسهيلات اعطايي بانكهاي دولتي
(ارقام به ميليارد ريال)
سال | مانده سپردهها | مانده كل تسهيلات اعطايي |
79 | 249465 | 180545 |
80 | 320671 | 241896 |
81 | 442559 | 342345 |
82 | 551380 | 459130 |
83 | 695770 | 616134 |
مانده كل سپردهها در پايان سال 79 در بانكهاي دولتي 249465 ميليارد ريال بوده در حاليكه اين مانده در پايان سال 83، 695770 ميليارد ريال ميباشد لذا ماندة كل سپردهها در پايان سال 83 نسبت به سال79، 446305 ميليارد ريال افزايش داشته است. به طور متوسط سپردههاي بانكهاي دولتي در طي سالهاي 79 الي 83 رشدي حدود 30 درصد را نشان ميدهد.
مانده كل تسهيلات اعطايي بانكهاي دولتي طي سالهاي 79 الي 83 از رشدي معادل 435589 ميليارد ريال برخوردار بوده است. بيشترين رشد مانده تسهيلات اعطايي مربوط به سال 83 با 157004 ميليارد ريال بوده است. بانكهاي دولتي به طور متوسط از 36 درصد رشد طي سالهاي مذكور برخوردار بودهاند.
بررسي طرح منطقي كردن نرخ سود تسهيلات و سپردهها در سال 1385
شوراي پول و اعتبار در روزهاي پاياني سال 84 دو مصوبه داشت كه طي آنها نرخ سود سپردهها و تسهيلات بانكهاي دولتي را براي سال 85 نسبت به سال 84 تا دو درصد كاهش داد و همچنين نرخ سود سپردهها و تسهيلات براي بانكهاي خصوصي را 3 درصد بالاتر از نرخ سود سپرده و تسهيلات بانكهاي دولتي اعلام كرد كه اين نرخ به عنوان حداقل سود مورد انتظار خواهد بود.
روشن است كه اين تغييرات نرخ سود سپردهها و تسهيلات بانكي تأثيراتي بر اقتصاد كشور و صنعت بانكداري خواهد گذاشت. در ذيل به بررسي اين طرح ميپردازيم :
در بيشتر كشورهاي صنعتي نرخ بهره كمي بالاتر از نرخ تورم است و براي اين است كه ميل به پسانداز در جامعه كاهش پيدا نكند و همواره مردم بخشي از درآمدهايشان را در بانك و مؤسسات شبيه بانك پسانداز كنند در غير اين صورت اگر پول خود را در داخل بانك بگذارند و بعد اصل و فرع آن را بگيرند قدرت خريدش كمتر از زماني است كه آن را داخل بانك گذاشته بودند بنابراين قطعاً پساندازي صورت نگرفته است. در ايران نيز با كاهش نرخ بهره مردمي كه بانك را مطمئنترين محل براي پسانداز خود انتخاب كرده بودند سپردههاي خود را از بانكها خارج نموده و آن را به سمت بازارهاي غيرمتشكل پولي نظير طلا، ارز، بورس اوراق بهادار، خريد و فروش اتومبيل و مسكن و … انتقال خواهند داد و باعث عدم تعادل در اين بازارها ميشوند و چون نوسانات در اين بازارها بالاست و سرمايهگذار احساس امنيت نميكند ممكن است باعث خروج سرمايه از كشور شود.
در پي اين تغييرات نرخ بهره، در بازار طلا شاهد افزايش قيمت ناگهاني سكه بوديم كه ميتوان گفت شايد يكي از دلايل آن ناشي از حجم نقدينگي بالا باشد ولي با توجه به قيمت نفت و دخالت و قدرت دولت در زمينة بازار ارز و كم و زياد كردن عرضة ارز در كشور و بنابراين تثبيت قيمت آن شايد اين تغيير نرخ بهره در بازار ارز خيلي مؤثر نباشد بنابراين افرادي كه راغب بودند سرمايههاي خود را در بانكها سپردهگذاري كنند براي اينكه از تورم در امان باشند سپردههاي خود را به سمت نزول و ربا و يا خريد سكه و ارز سوق ميدهند و اين امر موجب افزايش نرخ طلا و ارز خواهد شد و اين يعني تورم بيشتر. بنابراين اگر تورم بالا باشد مردم ميل به پسانداز در بانكها را از دست ميدهند و بنابراين سرمايهاي ايجاد نميگردد كه به صورت وام به متقاضيان تعلق بگيرد بنابراين با كاهش نرخ بهره ممكن است به جاي اينكه شاهد افزايش تسهيلات باشيم شاهد كاهش آن هم باشيم در واقع تسهيلات بيش از آنكه تابعي از نرخ سود باشند تابعي از حجم منابع در دسترس هستند بنابراين با زياد شدن تقاضا براي تسهيلات بانكها نيز سختگيريهاي خود را براي پرداخت تسهيلات مضاعف ميكنند و متقاضيان را وادار به ارائه مداركي كه شايد منجر به هزينههاي زيادي براي آنها شود ميكنند.
كاهش نرخهاي سود بانكي موجب افزايش شكاف بين نرخهاي سود در بازارهاي رسمي و بازارهاي غير پول شده و رانتهاي اقتصادي را افزايش خواهد داد در اين وضعيت كارآفرينان واقعي كنار زده ميشوند و رانت جويان به ميدان ميآيند و منابع پولي را كساني در اختيار ميگيرند كه به انحاء مختلف دسترسي به منابع پولي بانكها دارند و انگيزههاي كسب سود مانع از تخصيص بهينه منابع به بخشهاي توليدي خواهد شد. از طرفي ديگر كاهش نرخ سود دريافتي از تسهيلات تأثير قابل توجهي بر صورتحساب سود و زيان و شاخصهاي عملكرد بانكها خواهد داشت. اين كاهش، درآمدهاي مشاع بانك را كاهش داده و موجب زياندهي بانك خواهد شد و بانك را با بحران نقدينگي مواجه خواهد ساخت. با كاهش درآمد بانك و سقوط آن به زيرخط سودآوري، درآمدهاي مالياتي دولت از بانكها نيز متعاقباً كاهش خواهد يافت.
كاهش نرخ بهره باعث تشويق سرمايهگذاري و افزايش ميل به سرمايهگذاري ميشود و هزينة توليد را كاهش ميدهد لذا موجب افزايش توليد ملي ميشود و مازاد عرضه را در جامعه بوجود ميآورد و اين عامل اصلي در جهت كنترل قيمتها و جلوگيري از افزايش و سرعت بالا رفتن قيمتها ميشود و اين مازاد عرضه باعث رونق صادرات ميشود. كاهش نرخ بهره با تأثيرگذاري بر هزينة توليد و كاهش آن نرخ انواع كالا را كاهش خواهد داد و باعث كاهش تورم خواهد شد و باعث ايجاد بازارهاي رقابتي در جامعه و به تبع آن تشويق سرمايهگذاري خارجي ميشود. از طرفي ديگر افزايش ميل به سرمايهگذاري باعث ايجاد فرصتهاي شغلي جديد ميشود و در واقع سبب افزايش نرخ مؤثر اشتغال و در نهايت منجر به كاهش نرخ بيكاري خواهد شد آن هم در جامعهاي كه اكنون بيش از هر زمان به ايجاد فرصتهاي شغلي جديد احتياج دارد فرصتهايي كه تنها از طريق انواع سرمايهگذاريهاي توليدي اعم از كالا و خدمات ميتوان به آن دست يافت. بنابراين دولت ميبايد هرگونه حمايتي كه منجر به بالا رفتن توليد و افزايش سرمايهگذاري ميگردد را گسترش دهد.
كشورهايي كه به رونق توليد توجه دارند، پايين بودن هزينه سرمايه و اعتبارات و تسهيلات بانكي يكي از عواملي است كه در ترغيب صاحبان سرمايه و عاملين اقتصادي ميتواند نقش مؤثر داشته باشد و آنها را ترغيب ميكند از منابع بانكي براي ايجاد يك ايده اقتصادي و تبديل آن به يك فعاليت اقتصادي يا گسترش و استمرار فعاليتهاي اقتصادي كه احتياج به تزريق منابع جديد دارند مبادرت ورزند.
در كشور ايران موانعي بر سر راه توليد وجود دارد كه باعث شده از تمام ظرفيتهاي توليدي به طور كامل استفاده نشود يكي قيمت تمام شده بالا براي كالا و ديگري كالاهاي جايگزين كه به صورت واردات وارد بازار ميشوند، نظام مالياتي نامناسب، نظام ارزي نامناسب و ديگري توزيع نامناسب اعتبارات و منابع بانكي بين متقاضيان وام و تسهيلات ميباشد كه متأسفانه نظام بانكي توزيع مناسب اعتبارات ندارد و روابط و سلايق شخصي توسط مديريت پولي بانكها اين جريان را از مسير صحيح خود منحرف كرده است و باعث شده كه كاهش نرخ بهره به جاي آنكه مولد باشد و به افزايش توليد بينجامد آثار تورمي و غير مولد داشته باشد. بنابراين براي كاهش نرخ تسهيلات حتماً بايد سياستهاي تكميلي و شيوههاي مناسب اجرايي و نحوة توزيع مناسب اعتبارات در سيستم بانكي وجود داشته باشد. بنابراين براي كمك به امر توليد بايد بخش توليد در اولويت اول دريافت تسهيلات بانكي قرار گيرد و بخشهاي واردات و بازرگاني بايد تا حد امكان از سيستم دريافت تسهيلات خارج شوند. كاهش نرخ سود تسهيلات در جهت توليد قدم مثبتي است، اما به خاطر افزايش دستمزدها در سال جاري و ثابت ماندن قيمت ارز و تعرفههاي گمركي، شايد تأثير چنداني بر توليد و كاستن از هزينههاي آن نگذارد از طرف ديگر چون ميل نهايي به مصرف در اكثر حقوق بگيران بالاست افزايش سطح حقوق و دستمزد بدون افزايش معادل توليد ميتواند در تشديد تورم مؤثر باشد. بنابراين دولت بايد با حمايتهاي غيرپولي و مزاياي متعدد غيرنقدي به حقوق بگيران اهداف خود را عملي سازد.
تعيين كردن نرخ سود سپرده و تسهيلات براي بانكهاي خصوصي را شايد بتوان گفت دخالت بيش از اندازه در بازار پول است. در بازارهاي اقتصادي عرضه و تقاضا تعيينكنندة قيمت است و قيمت در بازار پولي نرخ بهره ميباشد دولت اگر نرخ بهره مربوط به بانكهاي دولتي را كنترل كند در بلندمدت نيز نرخ سود بانكهاي خصوصي قابل تعديل خواهد بود. رابطة بانكهاي خصوصي با سپردهگذاران و متقاضيان تسهيلات نه فقط در ايران بلكه در اغلب كشورهاي جهان يك رابطة قراردادي است و الزامات قانوني ناظر بر اين روابط در درجة اول تعهدات و تكاليفي است كه بانكها نسبت به سپردهگذاران و سهامداران خود دارند. بنابراين، اگر خواهان اقتصادي باز و آزاد هستيم بايد تمامي ابزار و مكانيزمهاي آنرا فراهم كنيم، نميتوانيم از يك سو به بانكهاي خصوصي مجوز فعاليت بدهيم و از سوي ديگر كنترلهاي غيرمعمول بر آنها اعمال كنيم چون قطعاً آثار مثبتي در بازار پولي به دنبال نخواهد داشت و موجب خروج سپردهها از اين بانكها به سمت بازارهاي غيرپولي و همچنين موجب گسترش رانت و ربا در جامعه ميشود. كاهش اجباري نرخ بهرة اين بانكها موجب ميشود كه اين بانكها سوددهي كمتري داشته باشند بنابراين تلاش خواهند كرد كه تفاوت نرخ 17 درصد مصوب براي تسهيلات را تا نرخهاي معطوف به سوددهي موردنظر خود را از طريق گرفتن حق العمل و كارمزد و كميسيون پوشش دهند.
بنابراين كاهش نرخ سود بانكي به تيغة دولبهاي ميماند كه از يك سو به حمايت از سرمايهگذاران و توليدكنندگان ميپردازد و باعث افزايش توليد و اشتغال و رونق صادرات ميشود و از سوي ديگر موجب افت جذب نقدينگي در سيستم بانكي و انتقال به بخش واسطهگري و موجب رباخواري و رانت و تورم در جامعه ميشود.
بهتر است كاهش نرخ سود بانكي به صورت دستوري نباشد بلكه كاستن از نرخهاي سود بانكي نيازمند شرايطي است كه براساس آن نرخها براساس فشار مكانيزم بازار دچار كاهش شوند و اين شرايط زماني محقق ميشود كه نظام بانكداري فعلي به نظام بانكداري رقابتي تبديل گردد. به اين ترتيب بهترين راه براي اصلاح نظام بانكي كشور ايجاد رقيب براي بانكهاست. لذا دولت با توجه به ساختار اقتصادي و سياسي ميتواند با اجازة فعاليت بانكهاي خارجي در داخل كشور اين اصلاحات را محقق سازد. بنابراين وقتي صحنة فعاليتهاي بانكي كشور از حالت انحصاري به رقابتي نزديك شود مسلماً نرخ سود بانكي به سمت نرخ سود پايين حركت خواهد كرد. همچنين كاهش هزينههاي غيرعملياتي بانكها در ميزان كاهش نرخ سود تسهيلات بانكي مؤثر است.
نكتة ديگري كه بايد در طرح منطقي كردن نرخ سود بانكها مورد توجه قرار گيرد اين است كه طرح منطقي كردن نرخ سود بانكها با ميزان نرخ تورم در جامعه ارتباط مستقيم و تأثيرگذاري از يكديگر دارند بنابراين منطقي كردن نرخ سود بانكها، زماني نتيجة مثبت در پي خواهد داشت كه نرخ تورم نيز در كشور كاهش يابد چون بدون ملاحظه اين امر نظام بانكي كشور دچار مشكل خواهد شد وبراي اعطاي تسهيلات نياز به يارانه خواهد داشت كه اين امر در افزايش ميزان تورم مؤثر خواهد بود.
به طور كلي ميتوان مزايا و معايب كاهش نرخ سود بانكي را به صورت زير عنوان كرد :
مزاياي كاهش نرخ سود بانكي :
1)كاهش نرخ بهره بانكي هزينة توليد را كاهش خواهد داد و باعث افزايش ميل به سرمايهگذاري خواهد شد و موجب افزايش توليد ملي و به تبع آن افزايش درآمدهاي مالياتي و نيز افزايش سرعت گردش پول در جامعه خواهد شد. افزايش توليد ملي جامعه را با افزايش كالا مواجه خواهد ساخت لذا باعث رونق صادرات ميشود.
2) كاهش نرخ بهره بانكي افزون بر افزايش ميل به سرمايهگذاري باعث ايجاد فرصتهاي شغلي جديد ميشود و در واقع سبب افزايش نرخ مؤثر اشتغال و كاهش نرخ بيكاري خواهد شد.
3)كاهش نرخ بهره با تأثيرگذاري بر هزينه توليد و كاهش آن باعث ميشود كه قيمت تمام شدة كالا كاهش يابد بنابراين نرخ انواع كالا كاهش خواهد يافت و باعث كاهش تورم خواهد شد.
4) كاهش نرخ بهره باعث آزادسازي سرمايههاي انباشته و ايجاد بازارهاي رقابتي و به تبع آن باعث توسعة همه جانبه كشور ميشود و باعث ورود سرمايههاي كلان به جامعه ميشود.
معايب كاهش نرخ سود بانكي :
1)با كاهش نرخ بهره اين امكان وجود دارد كه افرادي كه بانك را محلي براي پسانداز خود انتخاب كرده بودند، سپردههاي خود را از بانكها خارج نموده و آن را به سمت بازارهاي ديگر انتقال دهند و با اين كار منابع بانكها را كاهش دهند و بانكها كه با كاهش نرخ بهره با افزايش تقاضا براي تسهيلات روبرو شدهاند، منابع كافي براي اعطاي تسهيلات نداشته باشد.
2) با كاهش نرخ بهره سرمايهها به سمت بازارهاي غيرمتشكل پولي نظير طلا، ارز، بورس اوراق بهادار و خريد و فروش اتومبيل و مسكن و … روانه ميشود و باعث ايجاد نوسان در بازارهاي ذكرشده ميشود و با ايجاد عدم تعادل در اين بازارها، قيمت در اين بازارها افزايش يافته و باعث ميشود كه تورم دامن زده شود.
3) كاهش نرخهاي سود بانكي موجب افزايش شكاف بين نرخهاي سود در بازارهاي رسمي و بازارهاي غيررسمي پول شده و انگيزه رانت و ربا را در جامعه افزايش خواهد داد.
- جمعبندي
نرخ بهره به عنوان يك ابزار سياست پولي و همچنين به عنوان قيمت در بازار مالي يكي از متغيرهاي مهم اقتصادي است و به عنوان هزينه سرمايه از ديدگاه سرمايهگذار و هزينه فرصت پول از ديدگاه سپردهگذار محسوب ميشود.
اين نرخ از ديرباز مورد بحث و مجادله بوده است. در جوامع ابتدايي در اعطاي وجوه قابل استقراض و وام نقش نرخ بهره ناشناخته بود اما در برخي جوامع نظير بابل، مصر و يونان نرخ بهره براي وام گيرندگان نقش داشت.
براساس مطالعات انجام شده كشورهاي شيلي، آرژانتين، اروگوئه، فيليپين و تركيه در نتيجه آزادسازي بازارهاي مالي، با كاهش توليد، رشوه خواري نهادهاي مالي و غير مالي، افزايش نرخ تورم و بدتر شدن تراز پرداختها با عدم تعادليهايي در حوزة كلان اقتصاد مواجه شدند. كشورهايي نظير اندونزي، سريلانكا، كره جنوبي، كه نظام انعطافپذير نرخ بهره را با تدبير ويژهاي آغاز نمودند شرايط پايدار در اقتصاد كلان اين كشورها، سيستم قوي نظارتي در نظام بانكي و حركت تدريجي از يك نظام بهره كنترلي به سمت يك نظام انعطاف پذير از ويژگيهاي سياست گذاري در اين كشورها محسوب ميشود.
در ايران تا قبل از پيروزي انقلاب اسلامي بهرههايي كه از وامها گرفته ميشد ضوابط شرعي نداشتند، بنابراين پس از پيروزي انقلاب اسلامي و ملي شدن بانكها، قانون عمليات بانكي بدون ربا تصويب گرديد و نرخ سود تسهيلات در قالب عقود اسلامي و براساس بازدهي واقعي بخشهاي مختلف اقتصادي و نگاه حمايتي از اين بخشها تعيين شد. بطوريكه در تعيين حداقل نرخ سود مورد انتظار بانك از تسهيلات اعطايي توجه و تأكيد بر متوسط بازدهي و عملكرد بخش واقعي بوده و معمولاً به شاخص تورم و تحولات شاخصهاي اقتصاد كلان و همچنين ملاحظات سياستي در حمايت از برخي از بخشهاي اقتصادي تأكيد ميگردد.
سيستم بانكي كشور در طول برنامه سوم توسعه شاهد كاهش در نرخهاي سود بوده است كه عمدهترين دلايل آن را ميتوان كاهش انتظارات تورمي و همچنين كاهش نرخ تورم از يك سو و افزايش توان اعتباري بانكها به علت كاهش نسبت سپرده قانوني و بهبود شرايط اقتصادي كشور برشمرد كه در اين ميان كاهش نرخ تسهيلات در بخش صادرات از 18 درصد در آغاز برنامه به 14 درصد در سال 1383 چشمگير بوده است.
شوراي پول و اعتبار در اواخر سال 84 نيز نرخ سود سپردهها و تسهيلات بانكي براي سال 85 را تغيير داد واضح است كه اين تغييرات تأثيراتي بر اقتصاد كشور و صنعت بانكداري خواهد گذاشت در بيشتر كشورهاي صنعتي نرخ بهره كمي بالاتر از نرخ تورم است و براي اين منظور است كه ميل به پسانداز در جامعه كاهش پيدا نكند و همواره مردم بخشي از درآمدهايشان را در بانك و مؤسساتي از اين قبيل پسانداز كنند در غير اين صورت اگر نرخ تورم بالاتر باشد قطعاً پساندازي صورت نگرفته و فرد زماني كه پولش را از بانك خارج ميكند . قدرت خريدش كمتر از زماني است كه آن را داخل بانك گذاشته بود. با كاهش اخير نرخ بهره در كشورمان با وجود نرخ تورم بالاتر، افرادي كه بانك را مطمئنترين محل براي پسانداز انتخاب كرده بودند سپردههاي خود را از بانك خارج مينمايند و بانكها را با مشكل منابع جهت ارائه تسهيلات روبرو ميكنند چون با اين كاهش صف متقاضيان جهت دريافت تسهيلات نيز طويلتر ميشود و به تبع آن نيز بانكها سختگيريهاي خود را در جهت اعطاي تسهيلات بيشتر ميكنند و افرادي كه پول خود را از بانكها خارج نمودهاند به سمت بازارهاي غيرپولي نظير طلا، ارز، بورس اوراق بهادار، خريد و فروش اتومبيل و مسكن و … انتقال خواهند داد و باعث عدم تعامل در اين بازارها ميشوند كه شايد بتوان افزايش قيمت سكه را اخيراً ناشي از حجم بالاي نقدينگي دانست كه اين خود باعث تورم ميشود بنابراين كاهش نرخهاي سود بانكي باعث شكاف بين نرخهاي سود در بازارهاي رسمي و بازارهاي غيررسمي شده و رانتهاي اقتصادي را افزايش داده و انگيزه نزول و ربا خواري را در جامعه گسترش خواهد داد. همچنين اين كاهش بر صورتحساب سود و زيان بانكها نيز تأثير خواهد گذاشت و درآمدهاي مشاع آنها را كاهش خواهد داد و با كاهش درآمدهاي بانك، درآمدهاي مالياتي دولت از بانكها نيز كاهش خواهد يافت.
كاهش نرخ بهره بانكي با افزايش ميل به سرمايهگذاري باعث ايجاد فرصتهاي شغلي جديد و در واقع افزايش نرخ مؤثر اشتغال و در نهايت منجر به كاهش نرخ بيكاري خواهد شد. كاهش نرخ بهره همچنين هزينه توليد را كاهش خواهد داد و موجب افزايش توليد ملي و به تبع آن افزايش درآمدهاي مالياتي و همچنين رونق صادرات ميشود و همچنين با كاهش نرخ انواع كالا باعث كاهش تورم خواهد شد. بنابراين بايد هرگونه حمايتي كه منجر به بالارفتن توليد و افزايش سرمايهگذاري ميگردد صورت گيرد و بايد سعي شود موانع از سر راه توليد برداشته شود و اعتبارات و منابع بانكي به نحو مناسب بين بخشهاي مختلف توزيع شود و بخش توليد در اولويت دريافت تسهيلات بانكي قرار گيرد.
در مورد بانكهاي خصوصي نيز تعيين نرخ سود سپرده و تسهيلات براي آنها شايد دخالت بياندازه در بازار پولي باشد. لذا اگر خواهان اقتصادي باز و رقابتي هستيم بايد ابزار و مكانيزمهاي آنرا فراهم كنيم. نميتوانيم از يك سو به بانكهاي خصوصي اجازة فعاليت دهيم و از سوي ديگر كنترلهاي غيرمعمول بر آنها داشته باشيم. بنابراين بايد سعي شود تا حد امكان كاهش نرخ سود بانكي به صورت دستوري نباشد و با ايجاد بازارهاي رقابتي در بين بانكهاي داخلي و همچنين اجازة فعاليت بانكهاي خارجي جهت تقويت رقابت بين آنها نظام بانكداري فعلي را به نظام بانكداري رقابتي تبديل كنيم و به اين ترتيب مكانيزم بازار خود باعث كاهش نرخ بهره خواهد شد. همچنين كاهش هزينههاي غيرعملياتي بانكها در ميزان كاهش نرخ سود مؤثر است. طرح منطقيكردن نرخ سود بانكها زماني نتيجة مثبت خواهد داشت كه نرخ تورم در كشور نيز كاهش يابد چون بدون ملاحظة اين امر اقتصاد كشور بخصوص نظام بانكي كشور دچار مشكل خواهد شد.
بررسي طرح منطقي كردن نرخ سود تسهيلات و سپردهها در سال 85
شوراي پول و اعتبار در مصوبة مورخ 20/12/84 خود نرخ سود تسهيلات را براي سال 85 دو درصد كاهش داد و آن را به 14 درصد رساند. اين شورا همچنين نرخ سود سپردههاي بانكي را نسبت به سال 84 تا 2 درصد كاهش داد كه يك درصد آن از سود سپردههاي بلندمدت كاهش مييابد به اين ترتيب نرخ سود سپردهها از 17 درصد به 16 درصد براي سپردههاي پنج ساله تغيير يافت و تعيين نرخ سود سپردههاي كوتاه مدت در اختيار بانكها گذاشته شد. اين نرخ تا پيش از اين براي سپردههاي كوتاه مدت 7%، كوتاه مدت ويژه 9 درصد، يكساله 13 درصد، دو ساله، سه ساله و چهارساله بين 13 تا 17 درصد بود. اين شورا همچنين در جلسة مورخ 27/12/84 خود نرخ سود تسهيلات و سپردههاي بانكي را براي بانكهاي خصوصي نيز تغيير داد. اين نرخ براي بانكهاي خصوصي 3 درصد بالاتر از نرخ سود سپرده و تسهيلات بانكهاي دولتي اعلام شد كه اين نرخ به عنوان حداقل سود مورد انتظار خواهد بود. بنابراين نرخ سود سپرده و تسهيلات بانكهاي خصوصي و مؤسسات اعتباري غيردولتي به ترتيب حداكثر 19 درصد و حداقل 17 درصد خواهد شد. تا پيش از اين نرخ سود سپرده بانكهاي خصوصي بين 19 تا 22 درصد و نرخ سود تسهيلات بالاتر از 25 درصد بود.
روشن است كه اين تغييرات نرخ سود سپردهها و تسهيلات بانكي تأثيرات و پيامدهاي مثبت و منفي خاص خود را بر اقتصاد كشور و صنعت بانكداري خواهد داشت بنابراين در ذيل به بررسي و تأثيرات مورد انتظار اين تغيير بر اقتصاد كشور از دو ديدگاه ميپردازيم.
تأثيرات مورد انتظار كاهش نرخهاي سود بانكي به اقتصاد كشور
ديدگاه مثبت :
- كاهش نرخ بهره بانكي افزون بر افزايش ميل به سرمايهگذاري باعث ايجاد فرصتهاي شغلي جديد ميشود و در واقع سبب افزايش نرخ مؤثر اشتغال و در نهايت منجر به كاهش نرخ بيكاري خواهد شد آنهم در جامعهاي كه اكنون بيش از هر زمان به ايجاد فرصتهاي شغلي جديد احتياج دارد. فرصتهاي جديد كه تنها از طريق انواع سرمايهگذاريهاي توليدي ـ (اعم از كالا و خدمات) ـ ميتوان به آن دست يافت.
- كاهش نرخ بهره بانكي و افزايش ميل به سرمايهگذاري افزون بر اينكه هزينه توليد را كاهش خواهد داد و موجب افزايش توليد ملي و به تبع آن افزايش درآمدهاي مالياتي و نيز افزايش سرعت گردش پول در جامعه خواهد شد. افزايش توليد ملي عملاً جامعه را با افزايش كالا مواجه خواهد ساخت و باعث رونق صادرات ميشود.
- كاهش نرخ بهره به هر صورت با تأثيرگذاري بر هزينه توليد و كاهش آن نرخ انواع كالا را كاهش خواهد داد و باعث كاهش تورم خواهد شد.
- كاهش نرخ بهره به افزايش حجم معاملات در بازار بورس اوراق بهادار و به تبع آن رونق خصوصي سازي را منجر خواهد شد.
- كاهش نرخ بهره باعث آزادسازي سرمايههاي انباشته و ايجاد بازارهاي رقابتي و به تبع آن باعث توسعه همه جانبه كشور ميشود و باعث ورود سرمايههاي كلان به جامعه ميشود.
- نرخ بهره بايد حداكثر تك رقمي باشد تا صنعتگر بتواند محصول خوب و با كيفيت توليد نمايد و در رقابت حضوري فعال داشته باشد در حال حاضر بانكهاي ايراني نميتوانند با بانكهاي خارجي رقابت نمايند زيرا بهره بانكي بانكهاي خارج از ايران 2 تا 4 درصد در 12ماه ميباشد. بنابراين مسلم است در چنين شرايطي نيز بانكها نميتوانند حمايت شايستهاي از تجارت و صنعت داشته باشند بنابراين كاهش بهره بانكي يكي از اصولي است كه قبل از پيوستن به WTO بايد آن را مدنظر قرار داد.
ديدگاه منفي
1)تأثير بر روي نرخ تورم
در يك تقسيمبندي كلي ميتوان علل تورم را به دو دسته تقسيم كرد :
اولين نوع تورم، تورم ناشي از فشار هزينههاي توليدي است. بدين معني كه با افزايش قيمت نهادههاي توليدي، قيمت تمام شده كالاها و خدمات افزايش يافته و توليدكنندگان به منظور بقا در صنعت، قيمت فروش كالاها و خدمات را افزايش داده و از اين رو قيمتها افزايش مييابد.
نوع ديگر تورم ، تورم ناشي از فشار تقاضا است بدين معني كه به دليل عدم تناسب عرضه و تقاضاي كالاها و خدمات در اقتصاد وجود مازاد تقاضاي مصرف كنندگان نسبت به عرضه توليدكنندگان، قيمتهاي تعادلي كالاها و خدمات افزايش مييابد.
در ايران تصور ميشود كه تورم از نوع دوم بوده و بيشتر ناشي از فزوني تقاضاي كل نسبت به عرضه كل كالاها و خدمات ميباشد. براي كنترل اينگونه تورمها بايد تقاضاي كل كاهش يابد و يكي از ابزارهاي كنترل تقاضاي كل سياستهاي انقباضي پولي است. به منظور اجراي سياست انقباضي پولي بايد نرخهاي بهره بانكي افزايش يابد تا از يك سو تقاضا براي پول و اعتبار كاهش يابد و از سوي ديگر انگيزههاي پسانداز تشويق و تقويت گردد. از اين رو كاهش نرخهاي سود بانكي سياست انبساط پولي بوده و با هدف كنترل تورم كاملاً در تضاد ميباشد.
2)تأثير كاهش نرخ سود بانكي بر ايجاد رانتهاي اقتصادي و تخصيص ناكاراي منابع
كاهش نرخهاي سود بانكي موجب افزايش شكاف بين نرخهاي سود در بازارهاي رسمي و بازارهاي غيرپول شده و رانتهاي اقتصادي را افزايش خواهد داد. در اين وضعيت كارآفرينان واقعي كنار زده ميشوند و رانتجويان به ميدان ميآيند. منابع پولي را كساني در اختيار ميگيرند كه به انحا مختلف دسترسي به منابع پولي بانكها دارند و انگيزههاي كسب سود مانع از تخصيص بهينه منابع به بخشهاي توليدي خواهد شد.
3) تأثيركاهشنرخهاي سودبانكي برافزايشحجم منابع سرگردان و خروج سرمايه از كشور
از آنجايي كه هزينههاي اداري و پرسنلي بانكها به منظور جبران كاهش درآمدهاي ناشي از كاهش نرخ سود تسهيلات در كوتاه مدت امكان پذير نبوده و بانك براي حيات و بقاناگزير بايد نرخهاي سود پرداختي به سپردهها را كاهش دهد، از اين رو كاهش نرخهاي سود بانكي انگيزههاي پسانداز در بانكها را كاهش داده و حجم قابل توجهي از منابع بانكها را به سمت بازارهاي ديگر از جمله ارز، بورس اوراق بهادار، خريد و فروش اتومبيل، مسكن و … سوق خواهد داد و احتمالاً موجب بروز عدم تعامل در اين بازارها خواهد شد. از سويي عدم پرداخت سود مناسب به صاحبان سرمايه و عدم وجود فرصتهاي مناسب سرمايهگذاري در داخل كشور انگيزههاي خروج سرمايه از كشور را افزايش خواهد داد.
4) تأثير بر صورتهاي مالي بانك
كاهش نرخ سود دريافتي از تسهيلات تأثير قابل توجهي بر صورتحساب سود و زيان و شاخصهاي عملكرد بانك خواهد داشت. اين كاهش درآمدهاي مشاع بانك را كاهش داده و موجب زياندهي بانك خواهد شد. در كوتاه مدت تسهيلات گيرندگان قبلي با انگيزه استفاده از تسهيلات جديد ارزان قيمت، وامهاي قبلي را تسويه نموده و بانك را با بحران نقدينگي مواجه خواهند ساخت. با كاهش درآمد بانك و سقوط آن به زير خط سودآوري، درآمدهاي مالياتي دولت از بانكها نيز متعاقباً كاهش خواهد يافت.
5) تأثير در افزايش فساد اداري
كاهش نرخهاي سود تسهيلات به دليل افزايش شكاف بين نرخهاي رسمي و نرخهاي بازار غيررسمي پول، موجب افزايش انگيزههاي فساد اداري در بانكها خواهد شد و بانكها براي كنترل آن مجبور به صرف هزينههاي پرسنلي و اداري بيشتري براي تقويت سيستمهاي نظارتي و بازرسي خود خواهند شد.
كاهش نرخ سود و تسهيلات در بانكهاي خصوصي نيز از يك طرف موجب كاهش رقابتپذيري بانكهاي خصوصي در كشور ميشود و از طرف ديگر با توجه به نرخ سود بالاتري كه براي بانكهاي خصوصي در مقابل بانكهاي دولتي در نظر گرفته شده آنان ميتوانند همچنان سپردههاي خوبي را مانند گذشته جذب كنند كاهش نرخ سود سپردهها روند رشد سپردهها را كاهش ميدهند اما تغييري در حجم اين سپردهها رخ نخواهد داد.
بنابراين كاهش نرخ سود تسهيلات بانكي به تيغة دولبهاي ميماند كه از يك سو به حمايت از سرمايهگذاران و توليدكنندگان ميپردازد و باعث افزايش توليد و اشتغال ميشود و از سوي ديگر موجب افت جذب نقدينگي در سيستم بانكي و انتقال به بخش واسطهگري و موجب فساد و رانت و تورم در جامعه ميشود.
كارشناسان معتقدند كه شيوة كاهش نرخ سود بانكي نبايد به صورت دستوري باشد بلكه كاستن از نرخهاي سود بانكي نيازمند شرايطي است كه براساس آن نرخها براساس مكانيزم بازار دچار كاهش شوند و اين شرايط زماني محقق ميشود كه نظام بانكداري انحصاري دوقطبي فعلي به نظام بانكداري رقابتي تبديل گردد. به اين ترتيب بهترين راه براي اصلاح نظام بانكي كشور ايجاد رقيب براي بانكهاست. بنابراين دولت با توجه به ساختار اقتصادي و سياسي ميتواند با اجازة فعاليت بانكهاي خارجي در داخل كشور اين اصلاحات را محقق سازد. بنابراين وقتي صحنة فعاليتهاي بانكي كشور از حالت انحصاري به رقابتي نزديك شود مسلماً نرخ سود بانكي به سمت نرخ سود واحد و پايين حركت خواهد كرد. همچنين كاهش هزينههاي غير عملياتي بانكها در ميزان كاهش نرخ سود تسهيلات بانكي مؤثر است و اين كاهش هزينهها حداقل به ميزان يك درصد در كاهش نرخ بهره بانكي مؤثر است.
نكتة ديگري كه بايد در طرح منطقي كردن نرخ سود بانكي مورد توجه قرار گيرد اين است كه طرح منطقي كردن نرخ سود بانكها با ميزان نرخ تورم در جامعه ارتباط مستقيم و تأثيرگذاري از يكديگر دارند بنابراين منطقي كردن نرخ سود بانكها زماني نتيجة مثبت در پي خواهد داشت كه نرخ تورم نيز در كشور كاهش يابد چون بدون ملاحظة اين امر نظام بانكي كشور دچار مشكل خواهد شد و براي اعطاي تسهيلات نياز به يارانه خواهد داشت كه اين امر در افزايش ميزان تورم مؤثر خواهد بود.
جمعبندي
نرخ بهره به عنوان يك ابزار سياست پولي و همچنين به عنوان قيمت در بازار مالي يكي از متغيرهاي مهم اقتصادي است و به عنوان هزينه سرمايه از ديدگاه سرمايهگذار و هزينه فرصت پول از ديدگاه سپردهگذار محسوب ميشود.
در ايران تا قبل از پيروزي انقلاب اسلامي بهرههاي سنگين از تسهيلات گرفته ميشد كه باعث خروج سرمايه از كشور و ناامنيهاي بسيار اقتصادي در كشور گرديد. بنابراين پس از پيروزي انقلاب اسلامي و ملي شدن بانكها، قانون عمليات بانكي بدون ربا تصويب گرديد و نرخ سود تسهيلات در قالب عقود اسلامي و براساس بازدهي واقعي بخشهاي مختلف اقتصادي و نگاه حمايتي از اين بخشها تعيين شد بطوريكه در تعيين حداقل نرخ سود مورد انتظار بانك از تسهيلات اعطايي توجه و تأكيد بر متوسط بازدهي و عملكرد بخش واقعي بوده و معمولاً به شاخص تورم و تحولات شاخصهاي اقتصاد كلان و همچنين ملاحظات سياستي در حمايت از برخي از بخشهاي اقتصادي تأكيد ميگردد كه در اين روش بايد نرخها به گونهاي تنظيم گردد كه حداقل، كاهش ارزش پول سپردهگذاران را جبران نمايد و در يك جايگاه منطقي نسبت به شاخصهاي ديگر اقتصادي كشور قرار داشته باشد اما نرخ بهرة حقيقي در كشورمان در اغلب سنوات گذشته بخصوص نرخ سود سپردهها منفي بوده است.
سيستم بانكي كشور در طول برنامة سوم توسعه شاهد كاهش در نرخهاي سود بوده است كه عمدهترين دلايل آن را ميتوان كاهش انتظارات تورمي همچنين كاهش نرخ تورم از يك سو و افزايش توان اعتباري بانكها به علت كاهش نسبت سپرده قانوني و بهبود شرايط اقتصادي كشور برشمرد. كه اين كاهش با هدف تحرك سرمايهگذاري و كاهش هزينههاي توليد و در نهايت افزايش فعاليتهاي توليدي صورت گرفته است كه در اين ميان كاهش نرخ تسهيلات در بخش صادرات از 18 درصد در آغاز برنامه به 14 درصد در سال 1383 چشمگير بوده است.
شوراي پول و اعتبار در اواخر سال 84 نيز نرخ سود سپردهها و تسهيلات بانكي براي سال 85 را تغيير داد كه اين كاهش شامل 2درصد در نرخ سود سپردهها و تسهيلات بانكي دولتي ميباشد و همچنين نرخ سود سپردهها و تسهيلات براي بانكهاي خصوصي را 3درصد بالاتر از بانكهاي خصوصي اعلام كرد. بنابراين نرخ سود تسهيلات در بانكهاي دولتي به 14 درصد و در بانكهاي خصوصي به 17 درصد رسيد كه اين كاهش باعث تأثيرات مثبت و منفي بر اقتصاد كشور ميشود. كه از ديد مثبت باعث افزايش ميل به سرمايهگذاري، كاهش هزينههاي توليد و به تبع آن افزايش توليد و كاهش تورم، ايجاد فرصتهاي شغلي جديد، افزايش معاملات در بازار سرمايه و رونق خصوصي سازي، آزادسازي سرمايه و ايجاد بازارهاي رقابتي ميشود و همچنين يكي از لازمههاي پيوستن به WTO ميباشد.
از ديد منفي كاهش نرخ بهره با هدف كنترل تورم در تضاد است چون انتظار ميرود تورم در ايران ناشي از فشار تقاضاست و براي مهار آن سياستهاي انقباضي لازم است در حاليكه كاهش نرخ بهره سياست انبساط پولي ميباشد. همچنين كاهش نرخ بهره باعث ايجاد رانتهاي اقتصادي و تخصيص ناكارآي منابع، افزايش حجم منابع سرگردان و خروج سرمايه از كشور، تأثير منفي بر صورتهاي مالي بانكها و نيز افزايش فساد اداري و كاهش رقابت پذيري بانكهاي خصوصي ميشود.
مشكل صنعت بانكداري در كشور ما غيررقابتي بودن اين صنعت ميباشد چون اگر بانكها رقبايي چون بانكهاي خارجي در كشور داشتند نرخ بهره خود به خود براساس مكانيزم بازار كاهش مييافت و همچنين بانكها ميتوانند با كاهش هزينههاي غيرعملياتي خود در كاهش ميزان نرخ سود تسهيلات مؤثر باشند و در اين صورت نيازي به دستوري برخورد كردن با اين نرخ نبود.
نرخ تورم نكته مهم ديگري است كه بايد در طرح منطقي كردن نرخ سود سپردهها و تسهيلات بانكي مورد توجه قرار گيرد چون بدون توجه به اين مورد سيستم بانكي كشور دچار مشكل خواهد داشت و براي اعطاي تسهيلات نياز به يارانه پيدا خواهد كرد كه اين خود به افزايش اين نرخ دامن ميزند و مشكلاتي را در اقتصاد كشور ايجاد خواهد كرد.