نقد فیلم زیبای The Experiment (در عرصه ی رفتار در گروه و اخلاق)

قبل از هر چیز توصیه می کنم این فیلم را گیر بیاورید و ببینید!!!

فیلم سینمایی The Experiment با نام اورژینال آلمانی Das Experiment محصول سال ۲۰۰۱ کشور آلمان به کارگردانی الیور هیرش بیگل است.
(دانشفر- بهروز / فرهنگ جهانی فیلم جلد ۴ )
فیلم برداشتی نسبتا آزاد بر پایه ی پژوهش دکتر زیمباردو است. در سال ۱۹۷۱، فیلیپ زیمباردو روان‌شناس دانشگاه استنفورد و همکارانش تصمیم گرفتند تا با انجام یک آزمایش به مطالعه تاثیر زندانی شدن یا زندانبان شدن بپردازند. زیمباردو که قبلاً همکلاسی استنلی میلگرام (که به خاطر آزمایش فرمانبرداری بسیار معروف است) بود علاقه‌مند بود که پژوهش‌های میلگرام را توسعه دهد. او می‌خواست تاثیر متغیرهای موقعیتی بر روی رفتار انسان را مورد بررسی بیشتری قرار دهد. پرسشی که برای پژوهشگران مطرح بود این بود که شرکت‌کنندگان در این آزمایش هنگامی که در محیط شبیه‌سازی شده زندان قرار می‌گیرند واکنش‌شان چه خواهد بود. به عبارت دیگر، آن‌گونه که خود زیمباردو در مصاحبه‌ای توضیح داد:
«فرض کنید شرکت‌کنندگان همه از نظر روانی و جسمی سالم هستند و می‌دانند که باید مدتی را در یک محیط شبیه زندان بگذرانند و در این مدّت از برخی حقوق مدنی خود محروم خواهند شد. آیا این افراد «خوب» هنگامی که در آن محیط «بد» قرار گیرند همچنان خوب باقی خواهند ماند؟»

خلاصه ی فیلم:       در زندانی مجهز که در یک آزمایشگاه پژوهشی ساخته شده، ۲۰ مرد را در برابر دستمزدی ۴۰۰۰ مارکی گرد هم می آورند تا ۱۲ تن از آنها نقش زندانی و ۸ نفر دیگر نقش زندان بان را ایفا کنند. زندانی ها به سلول هایشان هدایت می شوند و باید به مقررات زندان گردن نهند و نگهبانان نیز به وظایف خود (بدون اعمال خشونت) عمل کنند. هدف این طرح که قرار است دو هفته به طول انجامد آنست که تأثیر قوانین و مقررات بر افراد بررسی شود… دکتر ملاوس ثون مسوول پروژه منتظر است ببیند نگهبانان چه مدت می توانند بدون توسل به خشونت نظم زندان را حفظ کنند. ایفاگران نقش زندانی ابتدا وضع را شوخی می انگارند اما پس از چند ساعت درگیری های جزیی ، مساله جدی و جدی تر می شود و در نهایت به فاجعه ای جبران ناپذیر می انجامد.
(دانشفر- بهروز / فرهنگ جهانی فیلم جلد ۴ )
از آنجا که هدف از آزمایش های میلگرام و زیمباردو و فیلم مزبور ، بررسی نقش و تاثیر عوامل گروهی – اجتماعی بر رفتارهای انسانی است، در این مقال به نقد این فیلم از دو عرصه ی «رفتار در گروه ها» و «اخلاق»  می پردازیم:
رفتار فرد در گروه:  
در ابتدا اجازه دهید منظورمان را از گروه یکسان کنیم.
«شاو» می گوید: “گروه عبارتست از دو فرد یا بیشتر که با هم تعامل دارند. به نحوی که هر یک از اعضای گروه می تواند در دیگری تاثیر گذارد و یا زا آنان متاثر شود”
(دکتر کریمی – یوسف / روان شناسی اجتماعی / نشر ارسباران / چاپ ۲۲- پاییز ۱۳۸۸ / ص ۶۳)
در فیلم ما به سه گروه برمی خوریم: ·

  1.    گروه زندانیان ·
  2.  گروه زندانبانان ·
  3.    گروه پژوهشگران طی مباحث آتی هر موضوع را برای هر سه گروه بررسی خواهیم کرد.

ویژگی های گروه:
 به نظر «دولاماتر» هر گروه دارای این ویژگی های خاص است:
۱٫     تعامل بین افراد
۲٫ داشتن درک و تصویر از یکدیگر
۳٫ ایجاد پیوندهای عاطفی و وابستگی

ویژگیهای گروه زندانیان: 
زندانیان با هم در تعامل و تأثیر و تأثرند. با یکدیگر حرف می زنند و از هم حمایت و دفاع می کنند:
(دومین سکانس در غذا خوری که زندانیان می پذیرند به جای ننوشیدن شیر کسی که به شیر حساسیت داشت ۲۰ بار شنا بروند)
(سکانس دفاع کلامی یکی از زندانیان از طارق زندانی شماره ۷۷ که در راهروی بند از نگهبانان به شدت کتک خورد) (سکانس قبلی که در آن هم بندی طارق به صدای بلند رو به دوربین مدار بسته به مدیر پروژه دکتر ثون نقض حقوق بشر را یاد آور می شود.)
(سکانس زد و خورد پایانی بین نگهبانان و زندانیان)

(سکانس انداختن چند نگهبان در سلول برای شوخی توسط طارق شماره ی ۷۷ و تشویق دیگران که وی را جری تر می کرد.)
بین زندانیان درک یکدیگر و پیوندهای عاطفی و احساس همدردی و همدلی متقابل به چشم می خورد.
(
سکانس صحبت های طارق با صاحب کیوسک راجع به آرزوهایشان)
(سکانس دلداری و امید دادن طارق به همان فرد در کنار میله های سلولش)
(سکانس نوشیدن شیر هم بندی که به شیر حساسیت داشت)
ویژگیهای گروه زندانبانان: 
در بین گروه نگهبانان نیز تعامل به چشم می خورد. رفتار و نظرات ایشان بر یکدیگر تأثیر می گذارد. هر چند که بتدریج رابطه ی تعاملی ایشان به صورت رییس و مرئوس و رهبر و پیرو در می آید و تقریبا همه همسو با هم رفتار می کنند.
(سکانس سرزنش «سکنت» و تذکر به وی بخاطر کوتاه آمدن در مقابل امتناع یکی از زندانیان از نوشیدن شیر) (سکانس ربودن طارق و شکنجه ی وی با کتک زدن، ماشین کردن موها و ادرار کردن زندانبانان روی صورتش)
(سکانس در دست گرفتن کنترل همه چیز حتی پژوهشگران)
در نتیجه می توان گفت که شبکه ی ارتباطی و تعاملی زندانبانان به صورت شبکه ی هم پیوند شکل می گیرد. شبکه ای که به دلیل امکان ارتباط آزاد همه ی اعضا با یکدیگر، وجود یک رهبر تسهیل نمیشود و این که گروه صاحب رهبر شود یا نه بستگی به ویژگی های فردی – شخصیتی اعضای آن دارد. آنچنان که در فیلم می بینیم شخصیت تسلط جو و مدیر «بروس» است که وی را تبدیل به مغز متفکر و لیدر و دیگران را تبدیل به مطیع دستورها می کند و نه تعامل ناشی از شبکه ی ارتباطی هم پیوند
(سکانس رو در رو شدن «بروس» رهبر گروه با نگهبانی که قصد کمک به طارق را داشت.)
درک از یکدیگر و ایجاد پیوندهای عاطفی نیز در بین ایشان به چشم می خورد.
(هر چند که این درک و پیوند از نوع و جنس عمیقی که در بین زندانیان می بینیم نیست و این به واسطه ی عدم شباهت محیط و جوی است که در این دو گروه حاکم است.)
(سکانسی که زندانبانان راجع به خانواده های خود و فرزندانشان حرف می زنند و عکس آنها را بهم نشان می دهند.)
ویژگیهای گروه پژوهشگران:
تعامل و درک و پیوندهای عاطفی در این گروه بسیار نازل تر از دو گروه قبلی است. حضور و نفوذ پژوهشگران نسبت به گروه های دیگر بسیار نازل تر از حتی تماشاچیان غیر فعال است. ایشان تنها ناظران علمی ماجراها و ثبت کنندگان و تحلیلگران این پروژه اند. هر چند که اخلاق علمی – پژوهشی به لزوم عدم دخالت فرد در روند تحقیق است تا نتیجه ی حاصله حتی المقدور به واقعیت آن نزدیک باشد و از تاثیر پیشداوری محققین مصون ماند، ولی این عدم دخالت از جانب مسوول پروژه ، دکتر ثون-  به عدم درک شدت اضطرار و فهم میزان بالای خطرناکی اوضاع و در نتیجه عدم مسوولیت پذیری وی انجامید.اهمالی که منجر به نتایج و فجایع غیر قابل جبرانی گردید. شبکه ی ارتباطی گروه پژوهشگران زنجیری است. در این نوع شبکه ، گروه به صورت سازمانی متمرکز حول محور رهبر عمل می کند و در نهایت نمی تواند از خواسته ها و دستورهای رهبر (دکتر ثون) سرباز زند.
(سکانس های عدم اعتنا به اخطارهای محقق زن مبنی بر این که کنترل اوضاع از دست گروه در حال خارج شدن است.)  تاثیر این گروه بر روی دو گروه دیگر آنقدر ناچیز است که اصلا به چشم نمی آید.نه زندانیان امیدی به کمک ایشان دارند و نه نگهبانان پس از مدتی ایشان را جدی می گیرند. (سکانس دستگیری دو نفر از پژوهشگران) (و موضوع به این هم ختم نمی شود و می بینیم که نگهبان جسور به خود اجازه ی تعدی و تجاوز به پژوهشگر زن را می دهد)
هویت مستقل گروه:  همین که عده ای (بیشتر از دو نفر) با این ویژگیها برای هدفی خاص به دور هم جمع شوند، یک گروه تشکیل می شود. هر چند که بقای گروه وابسته به استمرار حضور افراد در آن است و به محض خروج افراد از این جرگه گروه هم وجود خود را از دست می دهد؛ ولی گروه دارای هویتی مستقل از افراد می باشد.  معنی این کلام این است که فرد در گروه شخصیتی متفاوت با شخصیت خود در تنهایی نشان می دهد. نفس قرار گرفتن هر فرد در یک گروه و قبول نقشی که از او در گروه انتظار می رود است که باعث این تفاوت اکثرا عمیق این دو عملکرد فرد می گردد.
قدرت گروه عجیب و جادویی است. همانطور که افراد در گروه تغییر شخصیت می دهند تصمیمات گرفته شده در گروه هم متفاوت با تصمیمات انفرادی افراد می شود.
تصمیمات گرفته شده در گروه این ویژگیها را دارند:
تصمیمات گروه بسیار افراطی تر ، مخاطره آمیز تر و ریسک پذیرتر از تصمیماتی است که اعضای گروه به طور انفرادی می گیرند. این روند را به بهترین وجه در بین گروه زندانبانان می بینیم. عملکرد و عکس العملهای ایشان به سرعت شدیدتر و مخاطره آمیزتر می گردد. جسارت افراد جسور گروه به کل اعضا سرایت می کند و افراد را تشویق و یا مجبور به بیشترین هماهنگی می کند.
فرد در تصمیم گیری های گروهی:

  1.        از مزایای گمنامی استفاده می کند.
  2.         احساس ناامنی و خطر کمتری می کند.
  3.        مسوولیت فردی اش در تصمیم اتخاذ شده کاهش می یابد چون این مسوولیت بین افراد گروه پخش می شود.
  4.        ضریب جرات و جسارت بسیار بالاتر می رود چون میداند عواقب شکست متوجه ی کل گروه است. (سکانس های تنبیهی زندانیان که به تدریج افراطی تر می شود و «بروس» رهبر زندانبانان از آن به عنوان وضعیتی فوق العاده و اورژانسی یاد می کند) از جمله: (سکانس ترغیب اسکنت به تنبیه طارق برای اولین بار و تشویق وی) (سکانس حمله ی نگهبانان به سلولها در نیمه شب) (سکانس ربودن طارق و شکنجه ی وی) (سکانس مجبور کردن طارق به نظافت توالت با دست و پیراهنش) (سکانس تهدید زندانیان به جعبه ی سیاه) (سکانس خشونت وحشت باری که با گذاشتن موسیقی به زندانیان اعمال شد) (سکانس تجاوز به زن پژوهشگر) (سکانس قتل عمد مسوول پروژه) و سکانسهای بعدی که همه حاکی تشدید سوءرفتار وحشیانه ی زندانبانان است.

  موازین اخلاق در گروه:    
شاید به سختی بتوان نظر کارگردان فیلم را راجع به جایگاه و معنای اخلاق در مسیر داستان متوجه شد. چرا که اساسا وی نقطه نظر اخلاقی در این کار نداشته است. به نظرمی رسد تاکید اساسی تر و اکید کارگردان بر تأثیر نقش گروه ها و جامعه بر رفتارهای فردی ما است. آنچه قضاوت بیننده را نسبت به قهرمانان فیلم متفاوت می کند بیشتر به نقشی بر می گردد که  هر یک از ایشان بدون دخالت و انتخاب خود برای ایفایش برگزیده شده بودند. در پایان اگثر بینندگان به این نتیجه می رسند که اگر جای مهره ها و اعضای گروه ها عوض می شد آیا چنین فاجعه ای اتفاق نمی افتاد؟ آیا امکان نداشت در صورتی که جای زندانبانان با زندانیان عوض می شد شدت حوادث دردناک این ماجرا افزایش می یافت؟ همین دیدگاه است که کار بررسی اخلاقی فیلم را سخت و مشکل می کند.
برای بررسی اخلاق در مکاتب مختلف متفکرین به دیدگاه های ذیل رسیده اند:
۱٫     انسان ذاتا بد و خبیث است (نظریه ی هابز و روانکاوی فروید)
۲٫     انسان ذاتا خوب و پاک سرشت است. (نظریه ی رشدی – شناختی  روسو و کلبرگ)
۳٫     انسان ذاتا نه بد است و نه خوب بلکه مانند لوحی سفید است که جامعه بر آن تأثیر می گذارد (نظریه ی لاک و یادگیری اجتماعی) ۴
انسان دو بعد حیوانی و روحانی است که به وسیله ی اخلاق می تواند بر هوسها و امیال نفسانی اش برای دنیای آخرت غلبه کند. (دیدگاه مذهبی)
(رجوع کنید به ” (دکتر کریمی – یوسف / روان شناسی اجتماعی / نشر ارسباران / چاپ ۲۲- پاییز ۱۳۸۸ / فصل ۸ – اخلاق)
فیلم به هیچکدام از نظریات راجع به اخلاقیات نمی پردازد برای همین آنچنان که قبلا ذکر شد موضع چندان مشخصی در این مورد ندارد. به جز دیدگاه آخر، در طول فیلم می توانیم نشانه هایی را از بقیه ی نظریه ها ببینیم.       در سکانس هایی که فاکتور تشویق و تنبیه را می بینیم بدون شک می توان آن را نزدیک به تفکر دیدگاه یادگیری اجتماعی دانست. در این دیدگاه اخلاق امری نسبی و تابع فرهنگ و زمان و مکان است. هیچ رفتاری به خودی خود نه خوب است و نه بد در نتیجه فرهنگهای گوناگون موازین اخلاقی با هم متفاوت می شوند . حد میزان خوبی یا بدی یک رفتار را پذیرش و تشویق جامعه و یا برعکس تعیین می کند. اخلاق در واقع مجموعه ای از اعمال و رفتارهای خاص پذیرفته شده در جامعه است که از طریق پاداش و تنبیه آموخته می شود. در سکانسهای زیادی از فیلم دیدیم که تشویق اطرافیان در هر گروه چگونه بر تقویت آن رفتار تأثیر گذاشت. و همچنین تنبیه چگونه باعث شد که میزان کنترل درونی در زندانیان بالا رود و همه سعی در تسلیم و رعایت قوانین را بکنند. آنچنان که آزمون ارانفرید راجع به کودک و اسباب بازی می گوید.
(رجوع کنید به ” (دکتر کریمی – یوسف / روان شناسی اجتماعی / نشر ارسباران / چاپ ۲۲- پاییز ۱۳۸۸ / فصل ۸ – اخلاق)
رفتار «بروس» رهبر زندانبانان شباهت زیادی به نظریه ی کلبرگ مرحله ی چهارم از دوره ی دوم دارد. این مرحله دلالت به گرایش به قانون – نظم و وظیفه شناسی دارد. در این مرحله شخص به رعایت بیچون و چرای قانون برای حفظ نظم و انسجام اجتماعی اعتقاد مبرم دارد و این پایبندی صرفا به خاطر نفس قانون و احساس اقتداری است که در اعمال قانون به شخص دست می دهد. هر چند که وی از قوانین عدول فراوانی می کند ولی این عدول را با بیان مسوولیت و رسالت خویش توجیه می کند و از قوانین آنچنان که می خواهد برداشت می کند. آنچنان که با افتخار از این که ظرف هفت سال حتی یک مورد تاخیر در محل کار نداشته است سخن می گوید.
(رجوع کنید به ” (دکتر کریمی – یوسف / روان شناسی اجتماعی / نشر ارسباران / چاپ ۲۲- پاییز ۱۳۸۸ / ص ۱۸۴)       سکانس های ادرار روی زندانی شماره ی ۷۷،  تجاوز اسکنت به دکتر زن در سلول زندان ، کشتن دکتر ثون مسوول آزمایش ، حمله ی «بروس» و همکارش در آشپزخانه به طارق و هم سلولی سربازش از آن دست مقوله هایی است که با هیچ یک از تعاریف راجع به اخلاق در هیچ مکتب و دیدگاهی قابل توجیه نیست.       شاید در بررسی شخصیتی افراد بتوان در ذهن کارگردان رد پایی از دیدگاه روانکاوی فروید یافت. مثلا در سکانسی که قهرمان فیلم – طارق –  برای دوستش «دورا» از خاطره ی تلخ زندانی شدن در تاریکخانه ی عکاسی پدرش توسط وی تعریف می کند علتی است برای فوبیای او از محیط های تنگ و تاریک. چنانچه در سکانس های دیدن اسلایدها و وحشت و هراس وی از جعبه ی سیاه می بینیم.
در نهایت از دیدن این فیلم هم لذت بردم و هم رنج هم کشیدم. حالا تا حدودی می توانم درک کنم که چه می شود که فردی می تواند تا سرحد مرگ دیگری، وی را بیازارد و به عذاب و مرگ وی اقدام کند. حالا تا حدودی می توانم به این پرسش ذهنم پاسخ دهم که چرا گروهی در وطنم اینچنین آشکارا هموطنان خود را می آزارند و به مرگ و رنجشان راضی و خشنود می شوند و بعد هم با خیال راحت سر به بالین می گذارند. فکر می کنم دیدن این فیلم   می تواند به انسان آگاهی و توجه دهد که میزان اطاعت از هر قانون و مافوقی را باید با لزوم حفظ کرامت مقام انسانی سنجید. ولی در عین حال تماشای آن برای نفوسی که وجودشان از کینه و نفرت و عقده های گوناگون پر است چقدر می تواند خطرناک باشد و ایشان را برای انجام رفتارهای غیر انسانی شان توجیه کند و به قول میلگرام “فرد تئوری مأمور معذور را برای وجدان خود ترجمه کند!

http://1pezeshk.com/archives/2008/12/milgram‐experiment.html

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *