پانزده فصل جامع از دروغ‌ها و نتايج جنگ‌هاي آمريكا

***  فصل اول: جنگ آمریکا-مكزيك

در سال 1847، عضو کنگره، لینکلن، رئیس جمهور جیمز پولک را به فرافكني و فريب مردم در جنگ با مکزیک متهم ساخت.

لینکلن با همكاري رئیس جمهور سابق و نماینده کنگره جان کوئینسی آدامز تلاش داشت تا امكان انجام تحقيقات رسمي را در مورد اقدامات رئيس جمهور پولك و دروغ پردازي هاي وي بابت جنگ، فراهم نمايد.

هر چند “دروغ پردازي براي جنگ” را شعار خود قرار مي دادند،ليكن لينكلن و حزب wigs بارها و بارها به تامين بودجه آن جنگ راي مثبت دادند.

با تصویب کنگره آمریکا، در تاریخ ۱۳ مي ۱۸۴۶ این کشور به مکزیک اعلان جنگ نمود. يكي از دلايل اين جنگ اختلاف تگزاس با دولت مركزي مكزيك بود كه با اعلام استقلال از دولت مركزي مناقشات بين آنها افزايش يافت.بيشتر جمعيت تگزاس آمريكايي بودند. بدینسان جنگ میان دوکشور آمریکا و مکزیک در آن تاریخ آغاز و در فوریه سال ۱۸۴۸ به پایان رسید.   

نیروهای آمریکایی در ۱۷ سپتامبر ۱۸۴۷ مکزیکو سیتی را به تصرف خود در آوردند و چند ماه بعد معاهده گوادالوپ هیدالگو میان دو کشور به امضا رسید. بر اساس این معاهده مکزیک نیمی از خاک خود را از دست داد. این سرزمین ها عبارت بودند از: سرتاسر تگزاس، تمام کالیفرنیا، همه نوادا و یوتا و بخشی از نیو مکزیکو، آریزونا، کلرادو و وایومینگ. ایالات متحده آمریکا هم در عوض مبلغ ۱۸ میلیون دلار اعتبار برای دولت مکزیک در نظر گرفت. در حدود 13000 سرباز آمريكايي در اين جنگ كشته شدند كه تنها 1.5 درصد آنها كشته شدگان ميدان جنگ بود. بيماري عامل اصلي افزايش آمار كشته شدگان بود. در مورد مكزيك،آمارهاي متناقضي وجود دارد. ولي براساس برخي گزارش ها ميزان تلفات انساني مكزيك ، 25000 نفر برآورد شده است.

همیشه چنین بود
و چنين نيز ادامه خواهد يافت….
دروغ ها و فرافكني جنگ ها پايان پذير نيستند.
جنگ، براي ما مالیات و بدهی   به بار مي آورد. هزینه های جنگ و آماده سازی جنگ در ایالات متحده در حال حاضر بیش از نیمی از هزینه های فدرال را تشكيل مي دهد،كه بیش از همه کشورهای دیگر جهان ، و بیش از هر زمان ديگري در دوران جنگ سرد است.

هزینه های نظامی افزايش مي يابد، نه براي اهداف دفاعي، بلكه فساد در انتخابات ایالت متحده !.
ماشین جنگ،بزرگترین تخريب كننده ي محیط زیست طبیعی ما مي باشد.

***  فصل دوم: جنگ اسپانیا آمریکا
در 21 آوريل سال 1898 كشتي رزم ناو ماین ايالت متحده در بندر هاوانا منفجر شد، بلافاصله روزنامه های ایالات متحده اسپانیایی ها را مقصر اين حادثه دانستند و بدين ترتيب به همين بهانه،جنگ در 15 فوريه رسما آغاز گرديد. نقش مطبوعات آمریکایی در تحریک افکار عمومی بسیار موثر بود. ویلیام راندولف هرست روزنامه دار آمريكايي نهايت تلاش خود را براي آتش افروزي جنگ بكار گرفت. واقعا اين كشتي را چه كسي منفجر كرده است؟ هیچ کس نمي داند….

اسپانیا این موضوع را كاملا تکذیب کرد، کوبا و ایالات متحده نيز ارتكاب به این عمل را تکذیب کردند. اسپانیا در اين مورد تحقيقات زيادي را انجام داد و متوجه شد كه انفجار در داخل كشتي روي داده است.

ایالات متحده صحت این یافته ها را تاييد نكرد.اسپانیا متعاقبا پیشنهاد تحقیقات مشترک را ارائه داد كه ایالات متحده علاقه اي به انجام اين كار از خود نشان نداد.
دليل انفجار هر چيزي مي خواهد باشد، واشنگتن در پي جنگ است.
تحقیقات نشان داد كه عامل انهدام كشتي آمريكايي “انفجار ” بوده است،چه اتفاقي چه عمدي،چيزي كه مشخص است اين است كه انفجار در درون كشتي روي داده است و عامل بيروني براي آن حادثه رد مي گردد.
دانستن محل انفجار نمي تواند مقصر اين حادثه را نشان دهد. حتی اگر هم ما مقصر اين حادثه را بشناسيم،اينكه چگونه و چرا به اين عمل مبادرت كرده،فرقي نمي كند. كاري كه بايست نمي شد،انجام شد. جنگي ديگر اين بار به بهانه اي ديگر!
يكي ديگر از ریشه هاي این نبرد به تلاش کوبا برای استقلال و جدا شدن از اسپانیا بر می‌گردد که در فوریه ۱۸۹۵ آغاز شد.
آمريكا دیوانه وار به تلافي حمله اسپانيا به كشتي آمريكايي،حادثه اي كه مدارك مستندي از دخالت اسپانيا در دست نبود بلكه صرفا حدس و گمان بود،وارد جنگ شدند.
واشنگتن در جنگ  استعماری علیه اسپانیا توانست کوبا ، گوام ، هاوایی ، پورتوریکو و مجمع الجزایر فیلیپین را از تملک اسپانیا خارج کرده و این مناطق را اشغال کند.

براساس آمار هاي موجود هزینه جنگ ایالات متحده 250 میلیون دلار برآورد شد با 3000 كشته ،كه 90٪ از آنها به خاطر تب زرد، تب تیفوئید و سایر بیماری های عفونی جان سپردند.

***  فصل سوم: جنگ جهانی اول (28 ژوئن 1914 تا 11 نوامبر 1918 )

فرمول جنگ: متجاوزان جنگي بدون دروغ و فرافكني،جنگي را شروع نكرده اند.
در مورد جنگ جهانی اول به مردم آمریکا گفته شده بود که آلمان به متحدان خوب و بی گناه ما حمله کرده و احتمالا به ما نيز حمله خواهد كرد ، و به تازگي به شهروندان بی گناه آمریکایی در کشتی Lusitania حمله کرده است .
زیردریایی های آلمان به غیر نظامیان كشتي هشدار هاي متعددي داده بودند، و قبل از غرق شدن كشتي نيز به آنها اجازه خروج از كشتي را دادند. هنگامی که زير دريايي ها با قايق هاي آمريكا مواجه شدند بدون هشدار قبلي آلمان ها به اين دسته از قايق ها شليك كردند.

اين كل ماجراي كشتي Lusitania در هفدهم ماه مي سال 1915 بود.در اين حادثه 1198 نفر از جمله 128 آمريكايي كشته شدند. اما، از طریق کانال های دیگر، آلمانی ها قبل از وقوع ماجرا به مسافران هشدار داده بودند.
در سفر آخر خود، Lusitania مواد جنگي ساخت آمریکا را بارگيري كرده بود، شامل ده و نیم تن کارتریج های تفنگ، 51 تن از پوسته گلوله هاي انفجاري، و چندين مورد ديگر….
اينکه کشتی سربازان و تسليحات را براي جنگ حمل مي كرد،حقيقتا مشهود بود. قبل از اينكه كشتي Lusitania نیویورک را ترك كند، سفارت آلمان از وزیر امور خارجه ایالات متحده مجوز انتشار يك هشدار را در روزنامه نیویورک اخذ كرده بود با اين مضمون:”كشتي مذكور حامل تجهيزات نظامي ست و گزينه “حمله” دور از ذهن نيست.

در مورد ماجراي كشتي مذكور،روزنامه هاي ايالت متحده حمله به كشتي را اقدامي جنايتكارانه منتشر كردند و در مورد بار كشتي اصلا مطلبي را چاپ نكردند.
رئیس جمهور ویلسون به دولت آلمان اعتراض خود را صريحا اعلام داشت،و مدعي بود كه كشتي مورد نظر هيچ گونه تسليحاتي را حمل نمي كرد و وزير امور خارجه نيز به نشانه تبعيت از اعتراض رئيس جمهور استعفا داد. دولت های بریتانیا و ایالات متحده در مورد داستان كشتي مذكور جعل حقيقت كردند بطوريكه بسیاری از مردم امروزه نيز بر اين باورند كه آن كشتي بار اسلحه نداشته است.
جنگ جهانی اول، چهار امپراتوری را نابود ساخت، امپراتوری آلمان تاج و تخت را از دست داد و دولت جمهوری جایگزین آن شد. امپراتوریهای شکست خورده اتریش ـ مجارستان و عثمانی هر دو از هم گسیختند و امپراتوری روسیه نیز بدست انقلابی های بلشویک افتاد.

آلمان
۵٫۹۸۹٫۷۵۸                    ۱٫۷۷۳٫۷۰۰                    ۴٫۲۱۶٫۰۵۸
فرانسه
۵٫۶۲۳٫۸۰۰                    ۱٫۳۵۷٫۸۰۰                    ۴٫۲۶۶٫۰۰۰
اتریش- مجارستان
۴٫۸۲۰٫۰۰۰                    ۱٫۲۰۰٫۰۰۰                    ۳٫۶۲۰٫۰۰۰
امپراتوری بریتانیا*
۲٫۹۹۸٫۵۸۳                    ۹۰۸٫۳۷۱                    ۲٫۰۹۰٫۲۱۲
ایتالیا
۱٫۵۹۷٫۰۰۰                    ۶۵۰٫۰۰۰                    ۹۴۷٫۰۰۰
صربستان
۱٫۱۷۸٫۱۴۸                    ۴۵۰٫۰۰۰                    ۷۲۸٫۱۴۸
امپراتوری عثمانی
۷۲۵٫۰۰۰                    ۳۲۵٫۰۰۰                    ۴۰۰٫۰۰۰
رومانی
۴۵۵٫۷۰۶                    ۳۳۵٫۷۰۶                    ۱۲۰٫۰۰۰
ایالات متحده
۳۶۰٫۳۰۰                    ۱۲۶٫۰۰۰                    ۲۳۴٫۳۰۰
بلغارستان
۲۳۹٫۸۹۰                    ۸۷٫۵۰۰                    ۱۵۲٫۳۹۰۰۰
کانادا*
۲۳۹٫۶۰۵                    ۶۶٫۶۵۵                    ۱۷۲٫۹۵۰
استرالیا*
۲۱۸٫۵۰۱                    ۵۹٫۳۳۰                    ۱۵۹٫۱۷۱
مونته نگرو
۶۰٫۰۰۰                    ۵۰٫۰۰۰                    ۱۰٫۰۰۰
بلژیک
۵۸٫۴۰۲                    ۱۳٫۷۱۶                    ۴۴٫۶۸۶
یونان
۲۶٫۰۰۰                    ۵٫۰۰۰                    ۲۱٫۰۰۰
پرتغال
۲۰٫۹۷۳                    ۷٫۲۲۲                    ۱۳٫۷۵۱
ژاپن
۱٫۲۰۷                    ۳۰۰                    ۹۰۷

***   فصل چهارم: جنگ جهانی دوم
جنگي که از آن برای توجیه جنگ های بعدي  و هزینه های هنگفت نظامی،در پيش بيني تکرار شدن آنها استفاده شد ، جنگ جهانی دوم بود.

تنها چيزي كه درباره جنگ جهاني دوم مي توان گفت اين است كه در جنگ جهاني دوم تبليغات جنگ پر از دروغ بود.

در تاریخ 4 سپتامبر 1941، رئیس جمهور فرانکلین روزولت در يك مصاحبه راديويي اظهار داشت كه:”يك زيردريايي آلماني بدون دليل به ناوشكن ايالت متحده حمله كرده است”.

آيا اين حمله واقعا اتفاق افتاده است؟ کمیته امور نیروی دریایی در مجلس سنا از رئيس عمليات نيروي دريايي دریاسالار هارولد استارک،خواست تا در مورد جزئيات داستان حمله زير دريايي آلمان به ناوشكن Greer توضيح دهد.

یک ماه و نیم بعد، روزولت یک داستان ساختگي ديگر در مورد كشتي “كيرني” ايالت متحده نيز بيان داشت. روزولت مدعي بود كه نقشه اي در اختيار دارد كه متعلق به دولت هيتلر مي باشد،اين نقشه نشان مي دهد كه آنها طرح هايي (نازي) براي تسخير آفريقاي جنوبي دارند.

دولت نازی این ادعا را یک دروغ محض اعلام کرد و آن را يك توطئه يهودي ناميد.

آن نقشه، که روزولت حاضر به علني كردن آن نشد،در واقع مسير هاي پرواز هواپيماهاي آمريكا در فضاي هوايي آفريقاي جنوبي بود،با نمادهاي به زبان آلماني كه به تشريح جزئيات مسير و ميزان مصرف سوخت هواپيما ها مي پرداخت!

طراح اين نقشه جعلي بريتانيا بود،ظاهرا بريتانيا چنين پرونده سازي هايي را نيز براي جرج دبليو بوش براي جنگ عراق با بهانه “تلاش عراق براي خريد آلومينيوم براي ساخت سلاح هسته اي”،انجام داده است.

روزولت همچنین مدعي بود كه اطلاعاتي در خصوص طرح مخفي آلمان براي گسترش نازيسم و حذف مذاهب ديگر در اختيار دارد.

مردم ایالات متحده در آن موقع از آغاز جنگي ديگر اصلا حمايت نمي كردند تا اينكه پرل هاربر،گارد ملي را فعال كرد، نيروي دريايي مجهز در دو اقيانوس تشكيل داد،ناوشكن هاي قديمي را در ازاي اجاره پايگاه هاي كارائيب و برمودا،به انگستان داد،و 11 روز قبل از “حمله غير منتظره”،او به طور مخفيانه دستور تشكيل ليستي از افراد ژاپني و آمريكايي ژاپني را در ايالت متحده داده بود.

در تاریخ 18 اوت 1941، وینستون چرچیل نخست وزیر بریتانیا با کابینه خود در خیابان داونینگ ملاقات کرد.

در جلسه 1941، چرچیل به کابینه خود گفته بود:
“رئیس جمهور گفته است كه او به جنگ جديدي مبادرت خواهد كرد اما جزئيات آنرا هنوز اعلام نكرده است”. علاوه بر این، “همه مقدمات را بايد براي وقوع اين امر نيز فراهم كنيم”.

در ژانویه 1941، یازده ماه قبل از حمله، “ژاپن ادورتايزر” در يك سرمقاله خشم خود را از پرل هاربر اظهار داشت، سفیر ایالات متحده در ژاپن در دفتر خاطرات خود نوشته است:

“بحث هاي بسياري در شهر بين مردم درمورد تاثير قطع روابط ژاپن با آمريكا بر كشورشان و شكل گيري يك انزاجار عمومي از پرل هاربر وجود دارد. “

“البته من اين موضوع را به اطلاع دولت آمريكا رسانده ام. “

دریادار ریچموند کلی ترنر در تاریخ 5 فوریه 1941، در نامه ای به وزیر جنگ، هنری استيمسون در مورد احتمال یک حمله غافلگیرانه به پرل هاربر، هشدار داده بود.

در نوامبر 1940، روزولت از چین 100 میلیون دلار برای جنگ با ژاپن قرض گرفت، و پس از مشاوره با انگليس، وزیر خزانه داری هنری مورگنتاو تصميم گرفت تا بمب افكن هايي را براي بمباران توكيو و ديگر شهرهاي ژاپن به چين ارسال نمايد.

در 21 دسامبر سال 1940، تي وي سوونگ وزیر دارایی چين و سرهنگ کلر چنالت،خلبان بازنشسته ایالات متحده كه براي دولت چين كار مي كرد-همان شخصي بود كه دولت چين را به استفاده از بمب افكن هاي آمريكايي براي بمباران كشور ژاپن ترغيب كرده بود،  در اين راستا با هنري مورگنتاو براي طراحي مراحل بمباران ملاقات كرد. مورگنتائو گفته بود :”اگر دولت چين موافقت كند به نظاميان نيروي هوايي آمريكا ماهانه 1000 دلار پرداخت كند،مي تواند براي آنها نيروهاي لازم را فراهم نمايد.” تي.وي سوونگ نيز موافقت کرد.

در 24 ماه مي ، 1941، نیویورک تایمز در مورد آموزش نيروي هوايي چين توسط آمريكا و تحويل بمب افكن ها و هواپيماهاي جنگي به چين گزارشي را به چاپ رسانده بود.

در ماه ژوئيه، ستاد مشترک ارتش و نیروی دریایی طرح JB 355 را براي بمباران ژاپن به تصويب رساندند. قرار بر اين شد كه یک شرکت، هواپیماهای آمریکایی را براي خلبان هاي داوطلب آمریکایی كه توسط ( Chennault )آموزش مي بينند و حقوق آنها را نيز يك گروه ديگر پرداخت مي كند، خريداري نمايد.  روزولت با اين طرح موافقت كرد.

در مورد محتواي توافق نامه آمريكا با طرفين چيني در اين موضوع آمده است:

“من بسیار خوشحالم كه امروز به رئیس جمهور بگويم كه ما 66 بمب افکن را با تحويل فوري 24 عدد از آنها در سال جاري، با كشور چين معامله كرديم. “

او همچنین برنامه های آموزشی خلبان چینی را از سوي افسران آمريكايي تایید کرد. براساس اطلاعات موجود، در تاریخ 24 ژوئيه 1941، روزولت اظهار داشت: “اگر ما نفت را قطع كنيم،شرايط جنگ با ژاپن فراهم مي شود.”

روز بعد، روزولت فرمان مسدود سازي دارايي هاي ژاپن را قبل از جنگ صادر كرد. ایالات متحده و بریتانیا قطع صادرات نفت و فلزات را به كشور ژاپن آغاز كردند.

پال، حقوقدان هندي که در دادگاه جنایات جنگی فعاليت دارد تحريم هاي پس از جنگ را يك خطر قوي و مشهود براي ژاپن مي دانست…و اينكه ايالت متحده ژاپن را تحريك كرده است.(براي جنگ)
در اواخر اکتبر، ادگار ماور جاسوس آمریکاي با سرهنگ ویلیام داناوان که خود برای روزولت جاسوسي مي كرد،همكاري داشت.

ماور در مانيل با ارنست جانسون عضو كميسيون صنايع دريايي ملاقات و گفتگو داشته است…آقاي جانسون در اين ديدار گفته بود كه:”قبل از اينكه من از اينجا خارج شوم….ژاپني ها مانيل را خواهند گرفت”.

جانسون همچنين اظهار داشت كه: ” ناوگان دريايي ژاپن به سمت شرق حركت كرده است و احتمالا برای حمله به ناوگان ما در پرل هاربر آماده مي شود؟”

در پانزدهم نوامبر ، جورج مارشال، فرمانده ستاد مشترك با رسانه ها در مورد موضوعي به نام”طرح مارشال” گفتگو كرد.

“ما در حال آماده سازی خودمان براي جنگي سخت در برابر ژاپن هستيم” و از روزنامه نگاران خواست تا در مورد اين طرح چيزي منتشر نكنند.

هنری استيمسون وزیر جنگ، در دفتر خاطرات خود نوشته است که او در Office Oval با مارشال رئیس جمهور روزولت، وزیر نیروی دریایی فرانک ناکس، دریاسالار هارولد استارک، و وزیر امور خارجه، کوردل هال، ملاقات كرده است. روزولت به آنها گفته بود كه ژاپنی ها ،احتمالا دوشنبه آینده! به آنها حمله خواهند كرد.

براساس اسناد جعلي ارائه شده ، ایالات متحده توانسته بود کدهای ژاپن را رمزگشايي كند كه روزولت نيز به همه آنها دسترسي داشت.

به گفته آنها رمز گشايي كدها نشان مي داد كه آلمان قصد دارد به روسيه حمله كند.

توسط هال، خبري در 30 نوامبر 1941 در رسانه منتشر شد با اين تيتر:”که ژاپن آخر هفته حمله خواهد كرد”.

بنا به دست نوشته هاي استيمسون:” مسئله مهم مديريت بحران و شرايط فعلي ست و اينكه چگونه بايد عمل كنيم كه تهديد كم تري متوجه ما بشود”.

روز پس از حمله، کنگره به اين جنگ راي مثبت داد.

کتاب ” دسامبر 1941″ کریگ شرلی، در دسامبر 2011 به چاپ رسيد، در اين كتاب بخشي از يادداشت 4 دسامبر 1941 كه از حمله احتمالي ژاپن سخن مي گفت، مشاهده مي شود.

در كتاب شرلی آمده است که: “در شب حمله به پرل هاربر، روزولت و کابینه جنگ وي در نظر داشتند بر سه محور قدرت ژاپن-آلمان و ايتاليا اعلام جنگ كنند،اما در نهايت رئيس جمهور تنها گزينه ژاپن را انتخاب كرد”.

در اذهان بسیاری از آمریکایی ها، جنگ جهانی دوم به دلیل ميزان شرارت آدولف هیتلر،مخصوصا در مسئله “هولوکاست”،قابل توجيه مي باشد.

در 1937 ، لهستان طرحي را برای فرستادن یهودیان به ماداگاسکار ارائه داد و جمهوری دومینیکن نيز تمايل خود را به پذيرش اين طرح اعلام داشت.

نویل چمبرلین، نخست وزیر انگليس برنامه ای را برای فرستادن یهودیان آلماني به تانگانیکا در شرق آفريقا ارائه داد.

نمایندگان ایالات متحده، بریتانیا و کشورهای آمریکای جنوبی در ژوئيه سال 1938 در “Lake Geneva” با يكديگر ملاقات داشتند و همگي بر عدم پذيرش يهوديان به توافق رسيدند.

در نوامبر 15سال 1938، خبرنگاران از رئیس جمهور فرانکلین روزولت خواستند تا نظرش را در اين مورد اعلام بدارد. او پاسخ داد:”پذيرش تعداد مهاجران قطعا بر اساس تعداد مدنظر سازمان هاي داخلي خواهد بود و برخلاف آن عمل نخواهم كرد”.

براساس لوایح ارائه شده در کنگره،اجازه ورود 20،000 يهودي زیر سن 14 سال صادر شد. سناتور رابرت واگنر (D.، NY) گفت: “هزاران تن از خانواده های آمریکایی قبلا تمایل خود را به پذيرش سرپرستي کودکان بي پناه ابراز كرده اند”.

در ماه جولاي سال 1940، آدولف آیشمن،” معمار هولوکاست  “در نظر داشت تمام یهودیان را به ماداگاسکار بفرست، که در آن زمان به آلمان تعلق داشت.

در نوامبر 25، 1940، سفیر فرانسه از وزیر امور خارجه ایالات متحده خواست که پناهندگان یهودی آلمانی را در خاك كشورش بپذيرد.

در 21 دسامبر، وزیر امور خارجه ايالت متحده اين پيشنهاد را رد كرد. در ژوئيه 1941، نازی ها راه حل نهایی برای خارج كردن یهودیان را نسل كشي اعلام كرد.(بر اساس اخبار موجود)

جنگ جهانی دوم، مرگبارترین جنگ در تمام دوران، با مرگ و میر 20 تا 25 میلیون نظامي و مرگ 5 میلیون نفر از زندانیان در اسارت ، و مرگ و میر غیر نظامی نيز در حدود 40 تا 52 میلیون نفر مي باشد كه 13 تا 20 میلیون نفر از بيماري ها و قحطي اين جنگ جان سپردند.

جنگ جهانی دوم  توسط ترومن آغاز شد. وي معتقد بود كه بمباران شهرهای هیروشیما و ناکازاکی به نجات زندگی انسان ها و کوتاه تر كردن جنگ كمك خواهد كرد و به استناد اين دليل فاجعه اي انساني در اين جنگ روي داد.

قطعا به خاطر گستردگي اين جنگ آمار دقيقي از تلفات در دسترس نمي باشد.آمارهاي موجود نسبي مي باشد و همين ميزان از آمار نيز در نوع خود تعمق پذير است.

بنا بر آمار تهیه شده از جنگ جهانی دوم این واقعه از نظر مصرف و از بین بردن منابع انسانی و مادی، بزرگترین جنگ تاریخ شناخته می شود. بررسی ها نشان می دهد در کل 61 کشور با مجموع 1.7 میلیارد نفر- معادل سه چهارم جمعیت جهان – در این جنگ شرکت داشتند.

مجموع 110 میلیون نفر برای خدمت وظیفه بسیج شدند که بیش از نیمی از این عده از سه کشور اتحاد جماهیر شوروی (22 تا 30 میلیون)، آلمان( 17 میلیون) و ایالات متحده آمریکا ( 16 میلیون) بودند.

سال 1945 نتیجه جنگ جهانی دوم در چهار سالی که از پی آمد، قریب به ۲۷ میلیون نفر از مردم شوروی را به کام مرگ کشاند، یعنی روزی ۱۸ هزار نفر. پنجاه درصد این کشته‌شدگان خارج از شرایط عادی جنگ جان خود را از دست دادند. به جز اینها، ۳ میلیون روس در اردوگاه‌های آلمان  كشته شدند. در بلاروس یک میلیون و ۸۰۰ هزار نفر کشته شدند و در لنینگراد هم یک میلیون نفر قربانی ۹۰۰ روز محاصره گشتند.

تلفات آلمان در جنگ جهانی دوم در برخی منابع ۵ میلیون نفر اعلام شد که ۳‌/۳ میلیون نفر آنان سرباز و ۱/۷ میلیون آن (تخمینی) افراد غیر نظامی بودند که در بمباران کشته شدند. پس از پایان جنگ اعلام شد که ۱‌/۳ میلیون تن بمب توسط متفقین بر بسیاری از شهرهای آلمان فرو ریخته شده که نتیجه آن بی خانمانی ۸ میلیون آلمانی بود. همچنین ۱۲ میلیون نفر در طول جنگ بر اثر قحطی در چین، اندونزی، هندوچین، فرانسه و هندوستان جان خود را از دست دادند که این تعداد تلفات، اغلب در آمارهای تلفات جنگ، از قلم افتاده‌اند. کل رقم کشته‌شدگان جنگ جهانی دوم که مرگبارترین نبرد تمام تاریخ است، بین ۵۰ تا ۷۰ میلیون نفر تخمین زده می‌شود. این‌ جنگ‌ از لحاظ‌ هزینه‌ به‌ جنگ‌ چهار تریلیون‌ دلاری موسوم‌ شده‌ است‌.

در زیر بخشی از تلفات انسانی در جنگ جهانی دوم خواهیم پرداخت:
آمریکا : تلفات نظامی 290000 نفر
انگلستان : تلفات نظامی 400000 نفر – تلفات غیر نظامی 100000 نفر – جمع 500000 ، تلفات غیر نظامی بر اثر بمباران هوایی .

فرانسه : تلفات نظامی 200000 نفر – تلفات غیر نظامی 450000 نفر – جمع 650000 نفر ، تلفات غیر نظامی به خاطر کشتار در اردوگاهای مرگ توسط ارتش آلمان .

شوروی : تلفات نظامی 13600000 نفر – تلفات غیر نظامی 12000000 نفر – جمع 25600000

آلمان : تلفات نظامی 3400000 نفر – تلفات غیر نظامی 4000000 نفر – جمع 7400000 نفر ، بیشترین تلفات غیر نظامی بر اثر بمباران متفقین در اواخر جنگ .

لهستان : تلفات نظامی 300000 نفر – تلفات غیر نظامی 5700000 نفر – جمع 6000000 نفر . تلفات غیر نظامی بر اثر کشتار توسط روسها و آلمانها بوده است .

یوگسلاوی : تلفات نظامی 300000 نفر – تلفات غیر نظامی 140000 نفر – جمع 440000 نفر .

یونان : تلفات نظامی 150000 نفر – تلفات غیر نظامی 350000 نفر – جمع 500000 نفر .

چین : تلفات نظامی 2000000 نفر – تلفات غیر نظامی 6000000 نفر – جمع 8000000 نفر ، بیشترین تلفات غیر نظامی بر اثر کشتار مردم توسط ارتش ژاپن.

ژاپن : تلفات نظامی 2500000 – تلفات غیر نظامی 600000 – جمع 3100000 . بیشترین تلفات غیر نظامی در اثر بمب باران متفقین بخصوص بمب باران اتمی توسط امریکا .

در این جنگ خونین بیش از 23140000 نفر افراد نظامی ، 293400000 نفر افراد غیر نظامی از این چند کشور کشته شدند ، البته حتما با در نظر گرفتن آمار کشته های کشورهای کوچک در اروپا و کشورهایی مانند برمه ، کانادا ، استرالیا و بقیه کشورهای درگیر ، تعداد کشته بیش از این بوده است.

کولی ها، لهستانی ها، روسها، سوسیالیست ها، و کمونیست ها و تعدادي يهودي ) البته نه به اندازه 6 ميليون نفر ادعايي طرفداران هولوكاست) در اردوگاههای  نازی ها  جان سپردند. نسل کولی های اروپا تقریبا از میان رفت. بیش از دو میلیون سرباز روسی که به اسارت آلمانها در آمده بودند تیر باران شده و یا در این اردوگاهها از گرسنگی، مردند. میلیونها اروپایی دیگر (شامل چک ها، فرانسوی ها وهلندی ها) به دست نازیها کشته شدند و یا در اردوگاههای کار اجباری، جان سپردند.

*** آمار اقتصادی
در پی جنگ جهانی دوم ساختارهای زیربنایی و صنعتی اروپا ویران شده بود. این مساله باعث ارائه طرح مارشال از سوی آمریکا شد که در نهایت نفوذ و تابعیت اروپای غربی از آمریکا را در دهه‌های بعد در پی داشت. از سوی دیگر تقسیم آلمان و نفوذ شوروی در اروپای شرقی عملا این قاره را به دو نیمه تقسیم کرد. این تقسیم ریشه‌های آنچه بعدها جنگ سرد نام گرفت را تشکیل داد.

طی جنگ جهانی دوم ایالات متحده با341 میلیارد دلار هزینه برآورد شده به علاوه 50 میلیارد دلار وام و اجاره تسلیحاتی بیشترین مخارج را متحمل شد. از 50 میلیارد مذکور، 31 میلیارد به بریتانیا، 11 میلیارد به اتحاد شوروی، 5 میلیارد به چین و 3 میلیارد به 35 کشور دیگر رفت.

کشورهای بعدی به ترتیب شامل آلمان با 272 میلیارد، اتحاد شوروی با 192 میلیارد، بریتانیا با 120  میلیارد، ایتالیا با 94 میلیارد و ژاپن با 56 میلیارد دلار متحمل هزینه شدند. بااین وجود، به غیر از آمریکا و آن عده از کشورهایی که از لحاظ نظامی کمتر فعال بودند، پولی که توسط کشورهای دیگر خرج شد به رقم واقعی هزینه جنگ حتی نزدیک هم نیست.

بنابر محاسبات دولت شوروی، اتحاد جماهیر شوروی 30 درصد از ثروت ملی خود را از دست داد و از طرفی تاراج و اخاذی آلمانی ها در کشورهای اشغال شده نیز به مبالغ بی حد و حسابی بالغ می شود. هزینه کامل خسارت ژاپن 562 میلیارد دلار برآورد شده و در آلمان، بمباران و سلاحهای مخرب 4 میلیارد متر مکعب ویرانه برجا گذاشتند.

***  فصل پنجم: کره
جنگ کره ، جنگي بود که با مجوز کنگره شروع شد و توانست  جنگ را به عنوان یک صنعت دائمی و پروژه جهانی نمود ببخشد،و اين كار با اخذ مالیات های سنگین همراه بود!

به مردم آمریکا گفتند که کره شمالی به کره جنوبی حمله کرده و اينكار را به تبعيت از اتحاد جماهیر شوروی به عنوان بخشی از یک توطئه جهاني سازي كمونيسم انجام داده است.

در واقع، شواهد نشان می دهد که كره جنوبي متجاوز و آغاز گر جنگ بوده است. اما مسئله مهم تر اينكه اين مورد يك جنگ داخلي  محسوب مي شود.

اتحاد جماهیر شوروی در اين ماجرا مشاركتي نداشت، و ایالات متحده هم نبايست در اين مورد دخالت مي كرد. کره جنوبی، ایالات متحده نیست، و در واقع نزدیک ایالات متحده نبود، كه از آن به عنوان هدف “دفاعي” ياد بشود!

جنگ کره مرگ حدود 500.000 سرباز کره شمالی 400.000 نيروي نظامي چینی ؛ 245.000 – 415.000 سرباز کره جنوبی و 37،000 نیروی آمریکايي(برخي منابع آمار كشته شدگان آمريكايي را تا 54000 نفر نيز اعلام كرده اند)و 2 میلیون غیر نظامی کره ای را به بار آورد.

***   فصل ششم: ویتنام
بزرگترین تقلب آمريكا در فرافكني جنگ،جنگ ويتنام بود كه توسط رئيس جمهور ليندون بي. جانسون رقم خورد.

وابستگان جان اف كندي در ويتنام خواستار حضور گسترده نيروهاي نظامي آمريكا در اين كشور بودند ولي به خوبي مي دانستند كه رئيس جمهور و مردم در برابر اين موضوع ايستادگي خواهند كرد.

همانطور كه مي دانيد سيل عظيمي در آن موقع تمام ويتنام را فراگرفت.  متعاقبا ایالات متحده براي كمك رساني به مردم ويتنام ارتش خود را روانه اين كشور ساخت.

پس از حمله ساختگي کشتی های ایالات متحده در خلیج Tonkin در تاریخ 4 اوت 1964،اوضاع به طوري ديگر ورق خورد.

در آن موقع این ناوهای جنگی آمریکا در سواحل ویتنام شمالی درگیر اقدامات نظامی علیه ویتنام شمالی بودند.

پرزیدنت جانسون خوب می دانست که ادعاي آمريكا در مورد اين حادثه كاملا كذب و داستاني است ساختگي براي اهدافي خاص! چند ماه بعد او به كذب بودن حرفايش در اين مورد اعتراف كرد: “تا جايكه من مي دانم نيروي دريايي ما تنها به چند نهنگ شليك كرده و نشاني از دشمن در آنجا نبوده است.

“ولي مدتي پس از آن مجوز جنگ ويتنام را از كنگره دريافت كرد.”

همان کشتی که ظاهرا در تاریخ 4 اوت  مورد حمله قرار گرفته بود،دو روز پيش از اين تاريخ به سه قایق ویتنام شمالی حمله كرده   و چهار ملوان ویتنام شمالی را به قتل رسانده بود..براساس شواهد موجود ابتدا كشتي آمريكايي به اين قايق ها شليك كرده بود.

در واقع، قبل تر از اين ماجرا ايالت متحده در عملياتي منطقه ويتنام شمالي را نيز بمباران كرده بود.
ویتنام نمونه برجسته از دروغ هاي آمريكا در به راه انداختن جنگ می باشد. در جنگ جهاني دوم،كره،افغانستان ،عراق،و ديگر جنگ ها همه پیشنهادهاي صلح رد مي شدند.

در مورد جنگ ویتنام، توافقات و تلاش هاي صلح پيشنهادي از سوي ویتنامی ها، روس ها،و فرانسوی ها از سوي ايالت متحده رد شد.

در جنگ ویتنام احتمالا 4 میلیون غیر نظامی و یا بیشتر كشته شده اند، به علاوه 1.1 میلیون نفر از نیروهای نظامي ویتنام شمالی، 40،000 نیروهای ویتنام جنوبی، و 58،000 نیروهای آمریکایی!

ميزان كشته شدگان نيروهاي نظامي آمريكا در جنگ ويتنام در حدود 58000 تن اعلام شده است.
نظاميان ويتنام شمالي بيش از 1.1 ميليون كشته و 1.170.000 شهروند نيز كشته شدند.

تخمين هاي ديگري نيز در مورد ميزان كشته شدگان غير نظامي ارائه مي گردند:500000 تا 2000000 نفر!

***    فصل هفتم و هشتم: جمهوری دومنیکن و گرانادا

در سياست آمريكا یکی از بهانه هاي اولیه و مرسوم برای اقدام نظامی، دفاع از شهروندان آمریکایی در برابر تهديدات کشورِ مورد نظر مي باشد كه در اين امر فرافكني و بزرگ نمايي رسانه اي يكي از از اهرم هاي تبليغاتي آنها بوده است.

در مورد حمله ايالت متحده به جمهوري دومنيكن در سال 1965 و گرانادا در سال 1983 و پاناما در سال 1989،اين بهانه تراشي ها نيز به چشم مي خورد. در مورد جمهوری دومنیکن، پيش از آغاز حمله، آمريكا 1856 نفر از شهروندان خود را از اين كشور خارج كرد. بيشترين آمریکایی ها در محله سانتو دومینگو زندگی مي كردند محله اي كه با توجه به شرايط جنگ، اصلا نيازي به تخليه ساكنانش نبود.

همه جناح های وقت در جمهوری دومنیکن با تخليه شهروندان خارجي موافقت كرده بودند.

در مورد گرانادا (جنگي که ایالات متحده مانع پوشش رسانه اي آن شده بود) بهانه آمريكا نجات دانشجويان آمريكايي اعلام شده بود. اما “جیمز بوديت” يكي از مقامات وزارت امور خارجه ایالات متحده، دو روز قبل از حمله اظهار داشته بود:”دانشجويان آمريكايي در معرض خطر نمي باشند و چنين ادعاي كذب محض است”.

تنها به بهانه نجات 100 تا 150 دانشجو و نگراني از آسيب احتمالي آنها در اين جنگ، ايالت متحده با اين بهانه وارد جنگ شد. خانواده هاي 500   دانشجو  به پرزیدنت ریگان تلگرافي فرستادند و از وي خواستند تا اين جنگ را متوقف كند و   اگر آمريكا مصمم به اين جنگ است ابتدا فرزندان آنها را از كشور گرندا خارج نمايد.

در مورد جنگ پاناما، بهانه مورد نظر براي آغاز جنگ كمي خنده دار مي باشد.حادثه اي كه در هر نقطه از جهان مي توانست اتفاق بيافتد.

چندين تن از سربازان مست پانامايي يك افسر نيروي دريايي ايالت متحده و همسرش را مورد ضرب و شتم قرار دادند. هر چند بوش مدعي بود چنين مواردي باعث چنين جنگ هاي شده بود،ولي واقعيت امر اين بود كه طرح اصلي جنگ ماه ها قبل از اين حاثه رقم خورده بود.

لشگركشي لیندون بي جانسون، رئیس جمهور وقت به جمهوری دومنیکن در سال 1965 بهانه اي جزء نجات زندگي آمريكايي هاي در خطر و مبارزه با كمونيسم در اين كشور اعلام نشد.

در جلسه غير علني در کمیته روابط خارجی مجلس سنا، توماس مان دستيار وزیر امور خارجه، اشاره داشت که سفیر ایالات متحده به رئيس ارتش جمهوری دومنیکن در خصوص هدف آمريكا به مبارزه با كمونيسم و نجات جان شهروندان آمريكايي مطالبي را گفته و از وي خواسته بود تا تمايل و عدم تمايل خود را براي تغييرات اساسي در اين كشور اعلام بدارد.

***   فصل نهم:   پاناما
پيش از آغاز جنگ در پاناما، ايالت متحده رهبر اين كشور را فردي پست فطرت،ديوانه ،با صورتي آبله رو مورد خطاب قرار مي داد. آنها مدعي بودند كه رهبر پاناما از نظر اخلاقي ثبات چنداني ندارد.

در نتيجه آمريكا در بيستم دسامبر سال 1989 به پاناما حمله كرد. اين بار نيز به بهانه براندازي حكومت يك ديكتاتور وارد جنگ شد. اين جنگ 42 روزه، در  31 ژانويه 1990 به پايان رسيد و يكي از كوتاه ترين جنگ هاي تاريخ آمريكا محسوب مي شود.

در مقاله ای روزنامه نیویورک تایمز در تاریخ 26 دسامبر 1989 آمده بود كه:

“مركز فرماندهي نظامي ایالات متحده در پاناما، ژنرال مانوئل آنتونیو نوریگا را فردي متغير، وابسته به کوکائین مي دانست”.

جالب اين كه نوریگا برای سازمان سیا نيز کار كرده بود و اين که جرم واقعی او عدم حمايت و پشتيباني از ایالات متحده در جنگ علیه نیکاراگوئه است.(به ضم ايالت متحده)

مهم نيست که ایالات متحده در مورد قاچاق مواد مخدر نوریه گا اطلاعات كافي داشته بلكه در اين زمينه  با او نيز  همكاري مي كردند.

بانيان جنگ پاناما، مدعي بودند كه هدف آنها از اين جنگ مبارزه با فعاليت هاي مواد مخدر نوريه گا مي باشد….كه بعد ها معلوم شد كه اين ادعا كذب محض بود.

به آمار جنگ پاناما نيز توجه داشته باشيد براساس منابع اينترنتي:
تلفات ارتش آمريكا: 23 كشته و 325 زخمي

تلفات ارتش پاناما: 205 كشته 1236 اسير

تلفات غير نظاميان پاناما: آمار دقيقي در دست نيست ولي آمار موجود بين 200 تا  40000 نفر مي باشد.

***    فصل دهم: جنگِ اول عراق
ادعاهاي ايراد شده در مورد اين جنگ نيز “”اهداف بشر دوستانه” بود. در 9 اکتبر سال 1990،يك دختر 15 ساله کویتی در رسانه ها اظهار داشت که او خود شاهد بوده كه چگونه سربازان عراقی 15 نوزاد را از بیمارستان کویت ربوده و آنها را بر روی زمین سرد به حال خود رها كردند تا بميرند. برخی از اعضای کنگره، از جمله تام لانتوس ، حقيقت ماجرا را مي دانستند اما به مردم آمریکا نگفتند که اين دختر، دختر سفیر کویت در ایالات متحده بود.

جورج دبلیو بوش، رئیس جمهور آمریکا، با استفاده از داستان نوزادان مرده 10 بار در عرض 40 روز به مسئله حمله نظامي آنهم  به بهانه “اهداف بشر دوستانه” اشاره كرد در اين بين نيز هفت سناتور مجلس سنا نيز اقداماتي مشابه را انجام دادند.

در نتيجه اين بهانه تراشي ها جنگ خلیج فارس آغاز شد، جنگي که واقعا هرگز به پایان نرسيد!

اكنون به چندين ادعاي كذب جنگ افروزان جنگ “خليج فارس” دقت نماييد:

پنتاگون به دروغ گفته بود که نیروهای عراقی در مرز عربستان مستقر شده اند.

قبل از راه اندازی جنگ خلیج فارس، بوش پدر ادعا کرده بود که نیروی هاي بسياري از ارتش عراق در تدارك حمله به عربستان هستند. مقامات پنتاگون در اواسط ماه سپتامبر و با استناد به تصاویر ماهواره ای محرمانه،مدعي بودند كه تا 250،000 نظامي عراقي و 1500 تانک در مرزهاي عربستان مستقر شده و اين تهديدي ست بزرگ براي اصلي ترين تامين كننده نفت آمريكاً!.

متعاقبا سنت پطرزبورگ تايمز دو تصوير هوايي از منطقه مورد مناقشه را از ماهواره شوروي دريافت كرد.در اين تصاوير هيچ نيروي نظامي در مرز عربستان مشاهده نمي شد…بجز بياباني خالي!

پس از جنگ، ژنرال کالین پاول به كذب بودن اين ادعا  اعتراف كرد.

***شهادت دروغين در مورد جنایات عراق
قبل از اقدام به جنگ، اعضای کنگره شهادت دختر 15 ساله کویتی را در مورد جنايات سربازان عراقي،وسيله فرافكني خود قرار دادند. بعد ها مشخص شد كه اين دختر بچه فرزند سفير كويت در آمريكا مي باشد. شخص رئيس جمهور وقت نيز بارها از اين شايعه براي آماده سازي افكار عمومي در رابطه با آغاز جنگ با  اهداف به اصطلاح بشر دوستانه استفاده كرد.

**** دروغ پنتاگون در مورد قدرت نیروهای عراقی
پس از جنگ، کمیته خدمات نيروهاي مسلح مجلس نمایندگان،در مورد درس های آموخته از جنگ خلیج فارس،گزارشي را منتشر ساخت. نتيجه اين که در آغاز جنگ زمینی در ماه فوریه، ایالات متحده فقط با 183.000 نیروي عراقی،نيمي کمتر از برآورد پنتاگون روبرو شد و از آن ارتش تا دندان مسلح نيز خبري نبود.

*** سیا مدارک جعلی به شورای امنیت سازمان ملل متحد ارائه داده بود
در خصوص تلاش صدام در دستيابي و ساخت بمب هاي هسته اي،يكي از دانشمندان عرب به نام Khidhir Hmaza يك داستان جعلي را كه توسط سيا برنامه ريزي شده بود،در دوم ماه آوريل سال 1995 در روزنامه ساندي تايمز منتشر ساخت. بر اساس اين داستان جعلي، حمزه برنامه مخفی ارتش عراق را تاييد كرده بود.

یک هفته بعد، مادلین آلبرایت به منظور جلوگیری از هر گونه كاهش فشار و تخفيف در تحريم ها از اسناد جعلی سیا   در شورای امنیت سازمان ملل استفاده كرد.

*** خازن هاي جاسازي شده در هيثرو (سال 1990)
بعدها مشخص گرديد كه خازن های عراقي در هیثرو توسط اف بی آی جاسازي شده بودند.

***  فصل یازدهم: بوسنی
در سال 1995، رئيس جمهور کلینتون اعلام کرد که “در برقراري صلح در بوسني به مردم اين كشور كمك خواهم كرد.
تقریبا دو دهه بعد از آن، ایالات متحده و سایر نیروهای خارجی هرگز خاك بوسني را ترك نكردند.

دخالت آمریکا در یوگسلاوی امكان دخالت و حضور ناتو را در اتحاد فروپاشيده جماهير شوروي نيز فراهم كرد. در سال 1996 رون براون، وزیر بازرگانی ایالات متحده در سقوط هواپیما در کرواسی کشته شد كه همراه با وي مدیران ارشد بوئینگ، بکتل نيز كشته شدند. چندین شرکت بزرگ بين المللي نيز براي تصاحب منابع به بهانه بازسازي اين كشور،چشم طمع خود را به منابع اين كشور بحران زده دوخته بودند.

انرون يكي از اين شركت هاي فاسد بود كه مبلغ 100.000 دلار به کمیته ملی حزب دموکرات در سال 1997 داد، درست شش روز قبل از عزيمت وزیر بازرگانی ايالت متحده میکی کانتور به بوسنی و کرواسی و امضای   قرارداد ساخت نیروگاه 100 میلیون دلار در اين كشور!.

در ماجراي جنگ بوسني و تا حدودي مسئله كوزوو ،يك خط لوله ي نفتي از كشورهاي بلغارستان ،مقدونيه و آلباني عبور مي كرد،ايالت متحده در تلاش بود از دسترسي شركت هاي نفتي آمريكايي و اروپايي براي تسلط بيشتر به منابع انرژي منطقه مخصوصا درياي كاسپين، اقداماتي را انجام دهد.

در اين راستا وزير انرژي ايالت متحده بيل ريچاردسون در سال 1998 اظهار داشت:

“این قرارداد ها و تلاش ها در راستاي تامين امنيت انرژي آمريكا مي باشد.”
شمار کشته شدگان در جنگ بوسنی 110.000 نفر اعلام شده است.
خبرگزاری نروژ 14/11/2004
براساس برآورد سازمان ملل و دادگاه كيفري بين المللي:تعداد افراد کشته شده در جنگ بوسنی و هرزگوین حدود 110.000برآورد شده است. رايج ترين آمار تخميني در مورد كشته شدگان جنگ بوسني در محافل عمومي 200 هزار نفر مي باشد.
براساس آمار هاي موجود تقريبا 55 هزار غير نظامي و 47 هزار سرباز كشته شدند.
براساس برآوردها تعداد غير نظاميان مسلمان كرواسي كشته شده حدود 38 هزار نفر مي باشد در حاليكه آمار كشته شدگان غير نظاميان صرب در حدود 16 هزار و 700 نفر مي‌باشد. در میان پرسنل نظامی، نزدیک به 28 هزار نفر کشته شده اند،كه اغلب مسلمانان بوسنیایی بودند ،در مورد صرب ها 14000  سرباز کشته شدند در حالی که کمی بیش از 6،000 سرباز بوسنیایی کرواتی زندگی خود را در اين جنگ از دست داده اند.
در اواخر دهه 90،سازمان ملل نيز به بررسي آمار تلفات جنگ بوسني پرداخت.بر اين اساس 65٪ از کسانی که کشته شدند مسلمانان بوسنی، 25٪ صرب، و حدود 10٪  کرواسی بودند.

***  فصل دوازدهم: افغانستان
پیش از سال 2001 گروه طالبان حاضر بود اسامه بن لادن،سرکرده شبکه القاعده را در صورت ارائه برخی شواهد دال بر ارتكاب جنايان جنگي وی و در صورت تضمين به برگزاری دادگاهي عادلانه و عدم اجرای مجازات اعدام به یک کشور ثالت تحویل دهد.

در همان سال، طالبان ايالت متحده را از تلاش بن لادن به طرح ريزي حمله اي به خاك ايالت متحده آگاه ساخت. در ماه جولاي سال 2001، ایالات متحده تلاش داشت برعلیه طالبان در اواسط ماه اکتبر همان سال، اقدام نظامي انجام دهد.   همزمان با حمله آمريكا به افغانستان در هفتم اكتبر سال 2001 ،طالبان بار دیگر پیشنهاد مذاکره بر سر تحویل بن لادن به آمريكا را ارائه داد.

هنگامی که جورج دبلیو بوش، رئیس جمهور آمریکا،از پذيرش طرح طالبان امتناع ورزيد،گروه طالبان پیشنهاد تحویل بن لادن به یک کشور سوم را مطرح کرد اما بوش بار دیگر این پیشنهاد را رد کرد و بمباران افغانستان ادامه یافت.

در 13 ماه مارس 2002،جرج دبليو بوش در يك کنفرانس مطبوعاتی اظهار داشت:”من واقعا درمورد بن لادن نگران نيستم و اهميتي به اين موضوع نمي دهم”.

هنگامی که رئیس جمهور آمریکا، باراک اوباما، در ماه مي 2011 خبر كشته شدن بن لادن را اعلام كرد،در شرايط جنگ افغانستان عملا تغييري روي نداد.

اساسا سناريوي اسامه بن لادن، توجیهی برای طولانی ترین جنگ آمريكا و حضور اين كشور در خاك افغانستان مي باشد.

حمله یازده سپتامبر خود بهانه اي شد براي به راه انداختن يك جنگ طولاني مدت عليه افغان ها، در حالی که 92 درصد افغان ها نه تنها از حملات یازده سپتامبر حمایت نمي کردند بلکه اصلا چیزی درباره آن نشنیده بودند.

اگر چنين فرض شود كه بن لادن دلیل اصلي اين جنگ فرسايشي نيست، احتمالا خود گروه القاعده بهانه اي براي آغاز جنگ بوده است!

زمانی که باراک اوباما جنگ افغانستان را در سال 2009 ادامه داد و شمار نظامیان امریکایی را در این کشور سه برابر کرد، وی و همكارانش بر اين امر اذعان داشتند كه اگر طالبان قدرت داشته باشد، در آينده با القاعده همکاری خواهد کرد که این موضوع امنيت امریکا را به مخاطره خواهد انداخت.

برخی دیگر از مقامات امریکایی از جمله ریچارد هالبروک فرستاده امریکا در افغانستان این موضوع را تایید کرد که گروه القاعده اصلا در افغانستان حضور ندارد و گروه طالبان نیز تمایل چنداني به همکاری با این گروه ندارد و القاعده می تواند به راحتی حملاتی را علیه منافع امریکا در کشورهاي دیگر غير از افغانستان انجام دهد.

اکثر کارشناسان بر این باور بودند که مبادرت به جنگ، چهره آمريكا را منفورتر و ناامن تر خواهد ساخت. بين سال هاي 2001 تا 2007 ،حملات تروريستي در سطح جهان هفت برابر شد و ادامه اين شرايط قطعا به يك “جنگ جهاني” عليه تروريسم منجر خواهد شد.

وزارت امور خارجه ایالات متحده در واكنش به این افزایش آمار تروريسم، گزارش ساليانه خود را در مورد تروريسم متوقف كرد.

اگر بن لادن و القاعده و تروریسم دلایل اصلي جنگ افغانستان محسوب نمي شوند، شاید دليل اين جنگ طولاني گسترش دموکراسی، حقوق بشر، و منافع اقتصادی و اهداف بشر دوستانه باشد!!!.

ایالات متحده مدعي است هدف از آغاز اين جنگ در راستاي آزادي و بهبود اوضاع مردم افغانستان است اما در اين امر نيز موفق نبوده است و شواهد نیز چيز ديگري را مي گويند.
بي شك نمي توان با بمباران و حملات شبانه به منازل افغان ها براي آنها آزادي و امنيت را به ارمغان آورد.

در اين بين رسانه های ایالات متحده تنها به آمار مرگ و میر سربازان آمريكايي اشاره داشتند و هرگز رنج افغان ها را از این جنگ طولانی به تصویر نکشیدند.

در مقایسه با دهها هزار نفر از مردان ، زنان، و کودکان افغاني كه در اين جنگ قرباني شدند،تنها نزدیک به 3000 سربازان ایالات متحده در افغانستان جان باختند.

ایالات متحده هرگز آمار كشته شدگان غير نظامي عمليات خود را اعلام نكرد،و از طرفي اکثریت قريب به اتفاق مردم ایالات متحده و افغانستان خواستار پايان يافتن اين جنگ هستند.

اگر جنگ بر اساس دروغ بنا شده و موجب نامني ايالت متحده شده است،پس چرا اين جنگ طولاني شده است؟

در آوریل 2012، سرهنگ دانیل دیویس نتایج مصاحبه با 250 سرباز آمريكايي و افغان را كه بيش از دو سال در افغانستان مستقر بودند، اعلام كرد.

دیویس بر اين باور بود که همه ادعاها مبني بر حصول موفقیت و پیشرفت كذب و نادرست مي باشد:  “رهبران ارشد نظامی ایالات متحده حقیقت را تحریف كرده اند”، و “در انعكاس حقايق جنگ افغانستان به کنگره آمریکا و مردم آمریکا حقيقت ماجرا تحريف شده است.”
زمانيكه مردم آمریکا اعتراض خود را علیه جنگ علني ساختند، بسیاری از اعضای کنگره خود را به عنوان مخالفان و منتقدان جنگ به تصویر کشیدند، در حالی که هنوز در بسیاری از موارد به بودجه مورد نياز براي ادامه آن جنگ راي مثبت مي دهند.

براساس گزارش کنگره در سال 2010 ،ايالت متحده براي عبور امن كالا و آذوقه نظامي خود در افغانستان مبالغ هنگفتي را به گروه طالبان داده است،اين دريافتي ها از دولت آمريكا و ترانزيت مواد مخدر، جزء درآمدهاي اصلي طالبان محسوب مي شود.

افغان ها، از جمله کسانی که برای طالبان مي جنگند،برخي مواقع در برنامه هاي آموزشي ايالت متحده ثبت نام مي كنند و گاهي چندين مرتبه اينكار را انجام مي دهند. ایالات متحده با منابع مالي خود،هر دو طرف جنگ را آموزش و مسلح مي كند!

هر هفته یا هر دو هفته شاهد رسانه اي شدن يك داستان غيراخلاقي از نظاميان آمريكايي هستيم.

خبرهایی از بریدن انگشتان دست یا هدف قرار دادن کودکان از داخل بالگردها یا حتی اهانت به اجساد یا سوزاندن کتاب مقدس قرآن بارها و بارها به گوش می رسد.

الگوی نظامی براي توجيه اين اقدامات چنين است كه ابتدا ایالات متحده با ناتو مخالفت مي كند،ناتو همه چيز را انكار مي كند،با افشاي مدارك جديد ناتو نيز به دروغ هاي خود اعتراف مي كند،و سرانجام ناتو به جرم خود اعتراف مي كند.

چراكه جنگ بدون خشونت وجود ندارد و خشونت جزئي از واقعيت جنگ محسوب مي شود.

ارتش ایالات متحده در مورد مرگ ستاره فوتبال پت تيلمان به خانواده اش در مراسم تشیع جنازه وي، دروغ گفت،چرا كه ماهيت جنگ از نظر آنها بيان دروغ ها ست و پنهان كردن واقعيت ها در جنگ عادي مي باشد.

سياست “گسترش جنگ ها” در واقع دو هدف را دنبال مي كند: اين كار براي يك رئيس جمهور چهره اي نظامي تر ارائه مي دهد،و اينكه منافعي را براي طرفداران و نافذان جنگ فراهم مي كند.

افزايش نيروها در افغانستان وضعیت موجود را بهبود نبخشيد بلكه نتيجه اي كاملا معكوس در برداشت.

اوباما در تاریخ 1 مي 2012 گفت:”ما این جنگ را انتخاب نكرديم،” بلكه ماجراي  يازده سپتامبر ما را به گسترش و تداوم جنگ مجبور كرد.”

جنگ افغانستان يك جنگ دفاعی نبود چراكه افغانستان به آمريكا حمله نكرده بود و سازمان ملل به آغاز آن جنگ راي مثبت نداده بود.

این واقعيت از سوي کنگره هرگز اعلام نشد،نه تنها در اين مورد بلكه از سال 1941 اين سياست كنگره آمريكا مي باشد.

بعد از افغانستان، عراق، لیبی، اكنون فرافكني ها به سوي ايران معطوف است.
اين دروغ ها در جنگ عراق كاملا مشهود بودند:
دروغ 1: “ما در جنگ با مردم افغانستان نيستیم بلكه در تلاش براي برقراي امنيت و تامين غذاي آنها هستيم”
– واقعیت: افغانستان در يك دوره خشکسالی شدید قرار دارد و ميليون ها افغان در خطر گرسنگي قرار دارند. حتی قبل از خطرات بمباران ارتش ایالات متحده، برنامه جهانی غذا اعلام كرده بود كه نزدیک به 6 میلیون نفر نیاز به کمک غذایی فوری دارند. در حاليكه خود همين جنگ باعث تشديد اوضاع و آواره شدن   افراد بيشترخواهد شد.
دروغ 2: “نفت؟
چه کسي در مورد نفت تاكنون سخن گفته است؟ واقعیت: منطقه دریای خزر يكي از بزرگ ترین ذخایر نفت جهان را در خود دارد، و به احتمال زیاد طمع به منابع آن به ظهور خاور میانه جديد در اين منطقه منجر خواهد شد. افغانستان داراي یک موقعیت استراتژیک منحصر به فرد بین دریای خزر و بازارهای شبه قاره هند و شرق آسیا مي باشد. بخاطر همين مورد، شرکت نفتی همچون یونوکال – و همچنین دولت آمریکا – از ظهور طالبان در سال 1996 براي دستيابي به اين موقعيت استقبال كردند.
دروغ 3: “ایالات متحده در تلاش است مردم افغانستان را از استبداد طالبان نجات دهد.”
واقعیت: ایالات متحده به ائتلاف خشن گروه های مسلح به نام “اتحاد شمال” كمك هاي فراواني كرده است. جنگجویان اتحاد شمال به طور عمده از گروه های اقلیت های قومی در افغانستان که توسط طالبان مورد آزار و اذیت   قرار گرفته اند، تشكيل شده است. گروه هایی مانند انجمن انقلابی زنان افغانستان (راوا)، که در مبارزه علیه بنیادگرایی و دموکراسی در افغانستان مبارزه مي كنند، علنا اعلام کرده اند که گانگسترهاي بنیادگراي اتحاد شمال ،جایگزین قابل قبولي برای گانگسترهاي بنیادگرای طالبان نمي باشند. تعجبی ندارد که سازمان دیده بان حقوق بشر به نقش ائتلاف شمال در “بمباران هوایی و توپخانه اي، حملات مستقیم بر روی غیر نظامیان، اعدام های خودسرانه، تجاوز، آزار و اذیت بر اساس مذهب و قومیت، بكارگيري و استفاده از کودکان به عنوان سرباز، و استفاده از مین های زمینی ضد نفر،چنين اذعان دارد. در حال حاضر همه می دانند که اسامه بن لادن يكي از مجاهديني مي باشد كه توسط سازمان سیا برای مبارزه با شوروی در افغانستان   استخدام شده بود.
و بزرگترين دروغ آنها……
دروغ 4: “جنگ بر عليه تروريسم”.
واقعیت: تروریسم یک تاکتیک است،نه یک نیروی سیاسی و یا اجتماعی. استفاده از مواد غذایی به عنوان یک سلاح سیاسی، بمباران بی ملاحظه هوایی، و مسلح کردن گروه های گنگستري با تعصب گری هاي مذهبی همه “تروريسم” محسوب مي شوند و جالب اينكه ايالت متحده همه اين موارد را انجام داده است. این جنگ واقعا براي منافع مادی کثیف و قدرت است، و در دفاع از منافع ایالات متحده از برچسب “تروریست” براي رسيدن به هدف شان استفاده مي كنند. برعکس، آمريكا تمام فعاليت هاي تروريستي خود را “جنگ هاي آزادي ” مي نامد..!

***  فصل سیزدهم: جنگ عراق
در سال های اخیر فرافكني در مورد جنگ و كشتن مجرمان جنگي به جاي دادگاهي كردن آنها سياستي ست كه از سال 2003 و تجاوز به عراق آغاز گرديد و این جنگ با وعده آسان بودن و كم هزينه بودن آغاز گرديد!

دیک چنی در ابتدا مدعي بود كه در عراق از نیروهای آمریکایی به عنوان نيروهاي آزادي بخش استقبال خواهند كرد.

جورج دبلیو بوش، رئیس جمهور وقت آمریکا،پيشتر از آغاز جنگ،تصميم به آغاز اين جنگ گرفته بود، هر چند در ملاء عام تظاهر به تلاش برای جلوگیری از جنگ مي كرد.

پيش از آغاز جنگ معاون بوش ،چني ، از سازمان سيا خواسته بود تا مدارك لازم براي متهم ساختن و توجيه جنگ عراق فراهم كند.

کالین پاول، وزیر امور خارجه نيز در سازمان ملل متحد بارها به جنگ عراق و دلايل آن اشاره مي كرد هرچند مقامات آمريكايي به وي متذكر مي شدند كه براي بسياري از ادعاهاي او مدارك مستندي در دست ندارند.

سازمان ملل متحد از پذيرش جنگ خودداری کرد، اما بوش آن را به هر قيمتي كه بود آغاز كرد،جنگي كه نتيجه آن جزء كشته شدن بيش از يك ميليون عراقي و آوارگي بيش از 4 ميليون نفر همراه با ويراني و فرسايش جامعه عراق چيزي به همراه نداشت.مفسران و منتقدان از اين جنگ به عنوان ” Sociocide ” نام مي برند.

جنگ عراق هزينه هاي هنگفتي براي آمريكا در برداشت و هزينه هاي غير مستقيم آن بر اقتصاد و محبوبيت آمريكا غير قابل انكار است.

سرانجام جرج بوش توانست کنگره را به صدور “مجوز جنگ” براي استفاده از نیروی نظامی عليه عراق متقاعد كند.

بوش در اين ماجرا به ارائه اطلاعات نادرست به کنگره براي اخذ مجوز جنگ نيز مبادرت كرد.

ادعاهای دروغین ايراد شده در مورد سلاح های عراق و روابط با تروریسم،از سوي بوش و زیردستان او نيز غير قابل اغماض مي باشند.

براساس معاهدات بين الملي كه كشور آمريكا نيز خود را به اصطلاح متعهد آن مي داند،”فرافكني و تهيه مدارك جعلي براي حمله به كشوري براي كنترل منابع آن”، غير قانوني مي باشد.

اما واقعا اين جنگ براي عراق و يا حتي افغانستان چه چيزي به ارمغان آورد؟!

هدف قرار دادن غیر نظامیان، روزنامه نگاران، بیمارستان ها، و آمبولانس ها، استفاده از سلاح های ضد نفر، از جمله بمب های خوشه ای در مناطق شهری ، استفاده از فسفر سفید ، سلاح های اورانیومي، مسدود کردن جاده ها و برق و آب، جاگذاري بمب در زمینه های کشاورزی، تخریب منازل، بازداشت مردم بدون دليل، زندانی کردن کودکان، شکنجه، تجاوز جنسی و قتل اسیران،اينها ارمغان ارتش آمريكا براي عراق و عراقيان بود!

مقامات جنگي آمريكا ادعا داشتند كه “افزایش نیروها” مي تواند به کاهش خشونت ها كمك مي كند اما چنين نشد برعكس به افزايش خشونت ها در مناطقي كه نيروهاي متجاوز حضور داشتند منجر گرديد كه پس از مطرح شدن مسئله خروج نظاميان شاهد كاهش خشونت ها بوديم!؟

اجازه دهيد به برخي ادعاهاي كذب بوش در رابطه با جنگ عراق بپردازيم:
جورج بوش مدعي بود : “مقامات اطلاعاتی ما تخمین می زنند که صدام حسین مي تواند بیش از 500 تن سارین،گاز خردل و عامل اعصاب VX را توليد نمايد.”
واقعیت: اين ادعا كاملا كذب بود!
هيچ گونه سلاح های شیمیایی در عراق مشاهده نگرديد.

جورج بوش مدعي بود:”منابع اطلاعاتی ایالات متحده نشان مي دهد كه صدام حسين
بيش از 30000 جنگ افزار و مهمات متناسب براي كاربرد در موارد “شيميايي” در اختيار دارد.”
واقعیت: اين ادعا نيز كاملا كذب بود!
هيچ گونه تسليحات و جنگ افزارهاي مربوطه در عراق پيدا نشد.
جورج بوش مدعي بود :”براساس يافته هاي ما عراق دارای تعداد قابل توجهي از هواپيماهاي بدون سرنشین و سرنشین دار است که می تواند از آن ها برای موارد سلاح های شیمیایی یا بیولوژیکی در مناطق گسترده ای استفاده نمايد. ”
واقعیت:اين ادعا نيز كذب محض بود!
هيچ موردي در اين خصوص در خاك عراق و در ارتش هوايي عراق پيدا نشد.
جورج بوش مدعي بود :”براساس مدارک و شواهد منابع اطلاعاتی مان،صدام حسین در فعاليت هاي تروریستي مشاركت دارد و با برخي گروها نيز رابطه نزديكي دارد از جمله القاعده!”
آنها ادعا مي كردند كه عراق در ماجراي يازده سپتامبر نيز دست داشته است.
واقعیت:اين ادعا نيز كذب محض بود.
تا كنون مدركي دال بر ارتباط رژيم صدام حسين با القاعده يا هر گروه تروريستي ديگر پيدا و منتشر نشده است!
جورج بوش مدعي بود :” براساس منابع اطلاعاتی ما،صدام حسين در تلاش است لوله هاي آلومينيومي را كه در ساخت سلاح هاي هسته اي كاربرد دارند،خريداري كند”.
واقعیت:اين ادعا نيز كذب محض بود.
آژانس بین المللی انرژی اتمی (IAEA) و همچنین ده ها تن از دانشمندان برجسته در اين رابطه گفته اند كه لوله های مدنظر آمريكا برای تولید سلاح های هسته ای كاربردي ندارند….حتي ماه ها قبل از آغاز جنگ!
جورج بوش مدعي بود : “عکس های ماهواره ای نشان می دهد که عراق در حال بازسازی سايت هاي هسته ای خود است”
واقعیت:اين ادعا نيز كذب محض بود.
دو ماه پس از بازرسی از سایت های سابق هسته ای عراق شواهدی دال بر فعالیت های هسته ای مشكوك ديده نشد!
جورج بوش مدعي بود :”براساس ادعاي دولت انگلیس صدام حسین قصد دارد مقدار قابل توجهی اورانیوم از آفریقا خريداري كند”.
واقعیت:اين ادعا نيز كذب محض بود.
جورج بوش مدعي بود : “ما می دانیم که صدام حسين مصرا به دنبال دستيابي به سلاح هاي هسته اي است،و معتقديم كه چندين سلاح هسته اي نيز در اختيار دارد در واقع سلاح هاي هسته اي بازسازي شده؟!!!
واقعیت:اين ادعا نيز كذب محض بود.
آژانس بین المللی انرژی اتمی هیچ مدرکی یا نشانه ای دال بر صحت اين ادعا پيدا نكرد.
جورج بوش مدعي بود : “ما به او فرصت داديم تا به بازرسان آژانس اجازه بازديد از سايت هايش را بدهد ولي او از اين كار امتناع ورزيد.”
واقعیت:اين ادعا نيز كذب محض بود.
بازرسان سازمان ملل از دسامبر سال 2002 تا مارس 2003 در عراق بودند و ماموريت آنها بازرسي از مكان هاي مشكوك و يافتن سلاح هاي غير مجاز بود…هر چند هرگز چنين تسليحاتي پيدا نشد.

***   فصل چهاردهم: لیبی

آمریکا و اروپا سالها و حتی تا مدت زمان کوتاهی پیش از مداخله برای براندازی رژيم معمر قذافی دیکتاتور سابق لیبی در سال 2011، ارتش وي را تجهیز و با يكديگر همکاری دوجانبه اي داشتند.

ایالات متحده و سازمان های جاسوسی انگلیس با شکنجه گران و قاتلان قذافي تعاملات نزديكي داشتند. معمر قذافي از برنامه هسته ای خود نيز دست كشيده بود.

سرنوشت قذافی به همراه سرنوشت ملت عراق در واقع در بر دارنده این پیام است که تنها تسلیحات هسته ای از آنها در برابر دخالت دولت ها مي توانست محافظت كند. اما قذافی فردی قابل اعتماد نبود و خیلی مستقل عمل می کرد.او براي غرب و آمريكا فردي غير قابل اطمينان بود.

او بر خلاف خواست دولت هاي حاضر در اين جنگ، بيشتر ثروت ليبي را براي ليبي ها مي خواست.  او بیش از حد مستقل عمل مي كرد.

او حتی پادشاه عربستان را در کتاب خود به بدترين شكل مورد خطاب قرار داد: “پادشاهي عربستان،حكومتي ست ساخته شده توسط انگلیس و حفاظت شده توسط ایالات متحده!!”.

او اين سخن را در مورد قطر نيز بيان داشت؛ یکی دیگر از ملت هايي که بعدها با او دشمن شد.
بيداري اسلامي در تونس و مصر از کنترل خارج  شده بود و اکنون باید کاری انجام می شد. جنبش های غیر خشونت آمیز خواستار سرنگونی دیکتاتورها بودند.

خشونت معترضان در لیبی راه را برای دخالت دیکتاتورهای عرب، آمریکا / ناتو باز كرد.

تعامل خشونت بار در لیبی، ظاهرا از طرف بيداري اسلامي، پوششی برای سرکوب خشونت آمیز معترضان مسالمت آمیز در بحرین و یمن را فراهم كرد.

آنها مخالفان موج بيداري بودند؛ همان كساني كه به مسلح کردن شورشیان در لیبی كمك كرده بودند – و بعد ها در سوریه -اينكار را نه تنها براي مسلح كردن بلكه براي كنترل آنها انجام دادند.آنها اقدامات خود را تحت پرچم کمک انسان دوستانه آغاز كردند.

بین 15 و 19 فوريه، بنا به گفته سازمان دیده بان حقوق بشر، 104 معترض در لیبی کشته شدند. با اين فرافكني ها معترضان آرام نشدند و دست به اقدامات تلافي جويانه زدند.

شورشیان يك ایستگاه پلیس را در “درنا” به آتش كشيدند و 50 مزدور آفريقايي را در بيضا اعدام كردند.

بیست و یکم فوریه نیروی هوایی لیبی به شهر بنغازی حمله کرد.

نیروهای قذافي سعی داشتند “زاويه” را در اول ماه مارس و مصراته را در 6 مارس از دست شورشيان آزاد كنند كه در اين اقدام ناكام ماندند.

نیروهای قذافي شهر زاويه را در هفدم مارس از شورشيان باز پس گرفت.

33 نفر در پنجم مارس در درگيري هاي شهر زاويه كشته شدند كه هشت نفر از آنها نيروهاي معمر قذافي بودند. 21 نفر نيز در بمباران شهر مصراته توسط نيروهاي معمر قذافي كشته شدند.

اما رسانه های عربي و کشورهاي عضو ناتو شروع به فرافكني درمورد تلفات حملات ارتش قذافي كردند.آنها مدعي بودند كه 50،000 نفر به خاطر اقدامات نيروهاي نظامي قذافي كشته شدند و آن را يك نسل كشي ناميدند.!!!!!

بعدها هيچ توضيحي در مورد 50 هزار كشته ارائه نشد.

در دهم آوريل، دیده بان حقوق بشر در مورد تعداد كشته شدگان شهر مصراته گزارش خود را ارائه داد.

بیشترین تعداد تلفات به گفته دکتر محمد ال فورتيا، 257 نفر اعلام شد كه تنها 22 درصد آنها را زنان تشكيل مي داند اين يعني اينكه “جنگجويان بيشتر از منازل مورد حمله قرار مي گرفتند”.

در اواسط ماه ژوئن براساس يك گزارش موثق 10،000 نفر در 4 ماه توسط دو طرف درگير–از جمله بمباران هاي ناتو– كشته شده اند.

ناتو، تحت سلطه ایالات متحده، و به بهانه حفاظت از غیر نظامیان از کشتار جمعی عملا وارد جنگ شد.

هیچ شواهدي دال بر كشتار غير نظاميان وجود ندارد.

برخي از ناظران معتقد بودند كه شورشیان، به خوبی مسلح شده بودند.

در اين بين ،اتحادیه آفریقا طرح صلحي را ارائه داده بود كه انتظار مي رفت معمر قذافي نيز با آن موافقت نمايد.

اما ناتو بلافاصله “نجات انسان دوستانه”(!) را به عنوان هدف مأموریت خود برشمرد و براي رسيدن به اين هدف سرنگوني حكومت معمر قذافي اقدامي امري اجتناب ناپذير بود.

اوباما، سارکوزی و کامرون اطلاعيه اي را در پانزدهم آوریل با محوريت سرنگوني قذافي منتشر كردند كه سازمان ملل هرگز آن را تاييد نكرد.

ساموئل لاكليئر دریاسالار نیروی دریایی ایالات متحده در ماه مي به نماينده کنگره مایک ترنر اعلام داشته بود كه ناتو در تلاش است معمر قذافي را ترور كند!!!

در اين جنگ، بیش از 600 هزار غیرنظامی از کشور گریختند كه 100 هزار نفر از آنها اهل ليبي بودند و 200 هزار نفر از مردم ليبي نيز آواره شدند،اين ارمغان ناتو و آمريكا براي ليبي بود.!
ناتو برای ماه ها شهر طرابلس را بمباران کرد، گاهی برای كشتار غیرنظامیان به عذرخواهي متوسل مي شد، اما به ضم بسياري از ناظران ناتو اينكار را با هدف “شوک و ترس” انجام مي داد.   در میان اهداف بمباران ناتو، رسانه ها نيز مورد حمله قرار گرفتند كه تعدادي روزنامه نگار و خبرنگار كشته شدند.

يكي از محققان لوئیس مورنو اوکامپو اظهارات داشت زمانيكه آنها در مورد جرايم معمر قذافي از جمله جرم تجاوز به عنف و توزیع ویاگرا بين سربازان فرافكني مي كردند،سفیر ایالات متحده در سازمان ملل متحد،سوزان رايس نيز چنين فعاليتي را داشت.

در نهایت سازمان عفو بین الملل مسئله را مورد بررسی قرار داد و در هیچ زمینه ای برای این اتهامات مدركي را پيدا نكرد.

در 19 ژانويه 2012، حقوق بشر سازمان عرب، مرکز فلسطینی حقوق بشر، و کنسرسیوم بین المللی کمک های بشردوستانه گزارش دادند” ناتو خود مناطق نظامی را بمباران كرده است و اين عمل ناتو جنایت جنگی محسوب مي شود”.

لیبی در حال حاضر مسير قاچاق اسلحه به شورشیان سوریه مي باشد.

قبایل در جنوب ليبي با يكديگر نزاع دارند.

دولت انتقالی جدید ليبي نماینده واقعي، با ثبات، محافظ حقوق مدنی، حقوق اقتصادی یا تولیدی مردم ليبي محسوب نمي شود.

ليبي كشوري است كه بواسطه اين تغييرات خشونت آميز، روي امنيت و ثبات به خود نمي بيند.مرگ قذافي نمي تواند از وقوع همچين مواردي جلوگيري كند.

بر خلاف خشونت هاي داخلي، که به اندازه کافی براي امنيت شهروندان ليبي بد بود، وضعیت فعلی لیبی که توسط كشورهاي خارجي کنترل مي شود،خود باعث درد و رنج شهروندان ليبيايي شده است.

غرب مي توانست در سال 2011 ليبي را به حال خود رها كند يا براي چندين دهه، مي توانست در امور داخلي ليبي دخالت نكند و در عوض كمك هاي سياسي و اقتصادي براي ليبي و شهروندان آن داشته باشد نه اينكه به دنبال استعمار منابع نفتي ليبي باشد!

در حال حاضر نفت لیبی به طور رایگان به غرب منتقل مي شود،ظاهرا نتيجه و بهاي زحمات آنها در تغيير رژيم، استعمار نامحدود نفت ليبي مي باشد….. !؟

***  فصل پانزدهم: جنگ هواپیماهای بدون سرنشین
در سال 2002، ایالات متحده فقط 167 هواپیماهای بدون سرنشین در اختيار داشت. در حال حاضر تعداد آنها به 7000 پرنده مي رسد.

پيش بيني مي شود هواپیمای بدون سرنشین هوشمند جایگزین هواپیمای سرنشین دار شوند. حداقل 40 کشور این فناوری را در اختيار دارند كه در اين بين چين 24 نوع مختلف از اين هواپيماها را در اختيار دارد.

هواپیماهای بدون سرنشین فقط كاربرد نظامي ندارند. سابقا از آنها براي گشت زنی در مرزهای کانادا و مکزیک و نظارت بر آب و هوا، بلایای طبیعی و حوادث صنعتی نيز استفاده مي شد. در كاربردهاي نظامي نيز براي جمع آوری پیام های الکترونیکی، گزارش شرایط جنگ به فرماندهان و انجام طیف گسترده ای از وظایف شناسایی را مي توان نام برد.

اگر حملات هواپیماهای بدون سرنشین جنگ محسوب شود، اين گونه جنگ ها ،جنگ هايي امن براي آنها تلقي مي گردد چرا كه مايل ها دورتر از ميدان جنگ و در كنار خانواده هاي خود وسيله جنگي خود را كنترل و بر مواضع مورد علاقه شان حمله مي كنند.

حتی “خلبانان و هدايت گران” هواپیماهای بدون سرنشین در كشتار مردم بيگناه ديگر كشورها مقصر مي باشند.

شرکت های آمریکایی مدعي هستند آنها براي برقراري دموكراسي و سرنگوني حكومت هاي ديكتاتوري به فروش هواپیماهای بدون سرنشین اقدام مي كنند.نكته جالب در مورد هدايت هواپیمای بدون سرنشین اينكه،براي هدايت و كنترل يك هواپيماي بدون سرنشين به مدت 24 ساعت به مشاركت 168 نفر نياز دارد  ! بجز 19 تحليلگر براي پردازش اطلاعات دريافتي از آن هواپيما!

فن آوری روباتیک شيوه ما را در جنگ كاملا تغيير داده است. اين تكنولوژي ميدان هاي جنگي جديدي را ايجاد كرده است حتي خانه هاي ما اكنون ميدان جنگ هواپيماهاي بدون سرنشين است!

هواپیماهای بدون سرنشین، يا پهپادها، از سوي غرب و آمريكا به يك محور استراتژی نظامی براي “مبارزه با تروريسم” تبديل شده اند.
در سال 2011 در لیبی، سومالی، افغانستان، یمن، پاکستان، عراق، فلسطین و ترکیه از آنها استفاده شد.

به گزارش اکونومیست، از سال 2005 تا كنون حملات هواپیماهای بدون سرنشین 1200 درصد افزايش يافته است. اين امر مي تواند نشاني از ورود جنگ هاي مدرن به عرصه نظامي امنيتي باشد!

“پهپادها ارزش راهبردي خود را در عراق، افغانستان و پاکستان به اثبات رساندند و كاربرد آنها در برنامه نظامي ايالت متحده از اولويت بالايي برخوردار است.

رژیم صهیونیستی صادر کننده برتر جهانی پهپادها شناخته مي شود،و بعد از اسرائيل كشورهايي چون کانادا، فرانسه، ایتالیا و آفریقای جنوبی. در حال حاضر 40 شرکت به فروش و ساخت هواپیماهای بدون سرنشین مشغول هستند.
آيا اين خود نشانه اي از جنگ هاي مدرن نيست؟
در سال های اخیر بریتانیا از هواپیماهای بدون سرنشین اسرائیل ساخت شركت البیت سیستم در افغانستان استفاده كرد. سربازان انگلیسی آموزش هاي لازم براي هدايت اين هواپيماها را در اسرائیل گذراندند. كاربران اين هواپيماها مدعي هستند كه به دليل كاهش هزينه هاي جنگ به كاربرد اين تكنولوژي روي آورده اند. جالب تر اينكه مدعي هستند با كاربرد اين نوع هواپيماها و به خاطر دقت بالاي آن،تلفات پايين مي باشد!

علاوه بر این، معتقدند كه استفاده از اين تكنولوژي اخلاقي تر است چرا كه ديگر آنها نمي توانند به رفتارهاي ضد انساني مبادرت داشته باشند!

در حالی که بنا به خبر اکونومیست “انفجار مراسم عروسي افغان ها كه به گفته آنها به اشتباه رخ داده است”…آيا اين همان دقت بالاي اين تكنولوژي مي باشد؟ حقيقت اين است كه تلفات غير نظامي اين تكنولوژي بسيار بالاست.

بنا به گزارش “دفتر بازرسی خبرنگاری” بین سال های 2004 و اوت 2011، 2347 نفر توسط هواپیماهای بدون سرنشین ایالات متحده کشته شدند. 392 تا 781 نفر از آنها غیر نظامی بودند، و از این تعداد 175 نفر کودک!

در سپتامبر 2011 انور اولاكي توسط یک هواپیمای بدون سرنشین آمریکا در یمن به قتل رسید.از هواپيماهاي بدون سرنشين نيز براي ترور شخصيت هاي سياسي نيز استفاده مي شود. افزايش تلفات و عدم مسئولیت پذیری در قبال این مرگ ها به موضع گيري افكار جهاني منجر گرديده است.

بنا به اعلاميه صلیب سرخ بین المللی، سلاح هایي که بیش از 25 درصد ميزان مرگ و میر را در میدان جنگ و 5 درصد مرگ و میر در بیمارستان ها را افزايش مي دهد،ممنوع مي باشد.

براساس نظر منتقدان ،جنگ روباتیک می تواند امنیت جهانی را بی ثبات و به تعمیق خصومت نسبت به انگلیس و ایالات متحده منجر گردد.روبات ها با كاهش هزينه جنگ ها به گسترش جنگ ها دامن خواهند زد.

و اين مسير همچنان ادامه دارد…

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *