کنترل افکار در آمریکا (۱)

توجیه‌ رسانه‌ای‌ = حکومت‌
اگر سردمداران‌ و سرمایه‌داران‌ آمریکا نتوانند از طریق‌ رسانه‌های‌ گروهی، افکار عمومی‌ مردم‌ کشور خود و بعد مردم‌ جهان‌ را به‌ سیاست‌های‌ استعمارگرانة‌ خویش‌ توجیه‌ و در جهت‌ منافع‌ خود بسیج‌ کنند، هرگز نخواهند توانست‌ بر مردم‌ خود حکومت‌ کرده‌ و کارهای‌ نامعقول‌ خود را در دیگر کشورها از جمله‌ کشورهای‌ آفریقایی‌ و آمریکای‌ لاتین‌ ادامه‌ دهند.(1)

‌تلویزیون‌ در آمریکا
اگر در جنبه‌های‌ منفی‌ تلویزیون‌ دقت‌ کنیم‌ شیطانی‌ترین‌ آلتی‌ است‌ که‌ تا کنون‌ اختراع‌ گردیده‌ است.(2)
این‌ شبکة‌ سهمناک‌ مطبوعات، رادیو و تلویزیون‌ جامعة‌ آمریکا را مانند قلعه‌ای‌ در درون‌ خود دارد و بیرون‌ شدن‌ از آن‌ محوطة‌ محصور را اجازه‌ نمی‌دهد.
رسانه‌های‌ گروهی‌ و به‌ خصوص‌ تلویزیون‌ چون‌ مشیت‌ آسمانی‌ هستند، هر چه‌ اراده‌ کنند پدیدشان‌ می‌آورند.(3)
می‌شود گفت‌ که‌ زندگی‌ آمریکایی‌ را دو شیء در زیر سایة‌ خود دارد، یکی‌ اتومبیل‌ و دیگری‌ تلویزیون.(4)
بدون‌ اغراق‌ می‌توان‌ گفت‌ که‌ امروز تلویزیون‌ پادشاه‌ آمریکاست.(5)

تلویزیون، پادشاه‌ آمریکا؛ و آگهی، پادشاه‌ تلویزیون!
جیرة‌ اطلاعاتی‌ مردم‌ آمریکا به‌ نحو عمده‌ از جانب‌ تلویزیون‌ تأمین‌ می‌گردد و چون‌ تلویزیون‌ها به‌ صورت‌ خصوصی‌ اداره‌ می‌شوند، منفعت‌ و مصلحت‌ شرکت‌ تلویزیون‌ هم‌ در گرو اعلان‌های‌ گران‌ قیمت‌ کارخانه‌های‌ بزرگ‌ است. بنابراین‌ همة‌ اخبار و برنامه‌های‌ تلویزیون‌ها در پرتو اعلان، تنظیم‌ و پخش‌ می‌گردد (مگر آن‌هایی‌ که‌ جنبة‌ فنی، تربیتی‌ یا دانشگاهی‌ داشته‌ باشند)(6).
یک‌ دقیقه‌ اعلان‌ عادی‌ درتلویزیون‌های‌ آمریکا بین‌ 8 تا 11 هزار دلار قیمت‌ دارد و گاهی‌ این‌ قیمت‌ می‌تواند تا 70 هزار دلار برسد. بدون‌ اغراق‌ می‌توان‌ گفت‌ که‌ امروز تلویزیون، پادشاه‌ آمریکاست.
در کمتر خانه‌ای‌ هست‌ که‌ یکی‌ نباشد، و کمتر خانواده‌ای‌ هست‌ که‌ ساعات‌ فراغتش‌ را در برابر آن‌ نگذارند؛ و چون‌ بین‌ فرستنده‌های‌ مختلف‌ برای‌ گرفتن‌ اعلان‌ هم‌ چشمی‌ است، آن‌ فرستنده‌ای‌ پیش‌ خواهد افتاد که‌ برنامه‌هایش‌ داغ‌تر، هیجان‌ انگیزتر، سکسی‌تر، قلقلک‌ دهنده‌تر و مشغول‌ کننده‌تر باشد؛ و البته‌ کسانی‌ که‌ اعلان‌ برای‌ تبلیغ‌ به‌ تلویزیون‌ می‌دهند می‌کوشند تا این‌ صفات‌ را هر چه‌ بیشتر در برنامة‌ خود جمع‌ کنند، و بیرای‌ این‌ منظور ناگزیرند که‌ از همه‌ صحنه‌های‌ جنایی‌ و جاسوسی‌ و شهوی‌ کمک‌ بگیرند. از این‌ رو خمیر مایة‌ تبلیغ، مخلوط‌ عجیبی‌ شده‌ است‌ از خون‌ و سکس‌ و خشونت‌ و خیانت. اعصاب‌ مردم‌ طوری‌ پرورده‌ شده‌ و به‌ مهمیز خوردن‌ خو گرفته‌ که‌ باید دائماً‌ هم‌ تخدیر شود و هم‌ برانگیخته‌ گردد. این‌ مأمخوریت‌ تخدیر کردن‌ و برانگیختن‌ متناوب‌ و مداوم، بر عهدة‌ دستگاههای‌ تبلیغاتی‌ اعم‌ از روزنامه، مجله، سینما، تلویزیون‌ و رادیو است‌ و همة‌ این‌ها وابسته‌ به‌ اعلان‌ هستند. هر نشریة‌ امریکایی‌ را که‌ باز کنید، حتی‌ مجله‌های‌ خیلی‌ وزین، آن‌ قدر اعلان‌ در آن، جا گرفته‌ که‌ مقاله‌ها از لابلایش‌ گم‌ شده‌اند. نیویورک‌ تایمز روز یکشنبه‌ که‌ تا حدود ششصد صفحه‌ منتشر می‌شود، نزدیک‌ یک‌ دهمش‌ مقاله‌ و مطلب‌ است‌ و نه‌ دهم‌ دیگر اعلان. حساب‌ شده‌ است‌ که‌ اگر این‌ همه‌ پول‌ به‌ بهای‌ اعلان‌ و تبلیغ‌ نمی‌رفت. همة‌ اجناس‌ در آمریکا بین‌ بیست‌ تا سی‌ درصد ارزان‌تر تمام‌ می‌شدند.
بدین‌ گونه، وسایل‌ فنی‌ تبلیغ، سیاست‌ را وابسته‌ به‌ سوداگری‌ کرده‌ است. مردم‌ به‌ آن‌ اندازه‌ و به‌ آن‌ نوع‌ اجازة‌ اندیشیدن‌ می‌یابند که‌ صاحبان‌ سرمایه‌ و صنایع‌ بخواهند.(7)

‌چرا تلویزیون‌ آمریکا به‌ خشونت‌ می‌خواند؟
تعداد کل‌ صحنه‌های‌ خشن‌ برنامه‌های‌ تلویزیونی‌ (به‌ استثنای‌ برنامه‌های‌ خبری‌ و غیرداستانی) از 1002 مورد در سال‌ 1992 م. به‌ 1738 مورد یعنی‌ ظرف‌ سه‌ سال‌ 74 درصد افزایش‌ داشته‌ است. به‌ عبارت‌ دیگر طی‌ سال‌های‌ 1995-1996 هر شبکه‌ در فصل‌ تلویزیونی‌ خود به‌ طور متوسط‌ در یک‌ ساعت‌ برنامه‌ 10 صحنة‌ خشن‌ نمایش‌ داده‌ است. فیلم‌های‌ سینمایی‌ تلویزیون‌های‌ کابلی‌ و کارتون‌ها صحنه‌های‌ خشونت‌آمیز بیشتری‌ داشته‌اند.(8)
صحنه‌های‌ خشونت‌آمیز برنامه‌های‌ تلویزیونی‌ مربوط‌ به‌ استفاده‌ از اسلحه‌ از سال‌ 1992 تا سال‌ 1995، 334 درصد افزایش‌ داشته‌ است.(9)
بین‌ سال‌های‌ 1993-1996 همزمان‌ با کاهش‌ میزان‌ قتل‌ها به‌ تعداد دقیقه‌های‌ پخش‌ گزارش‌ قتل‌ها در اخبار شب‌ شبکه‌های‌ تلویزیونی‌ 721 درصد اضافه‌ شده‌ است.
پخش‌ اخبار مربوط‌ به‌ قتل‌ها بین‌ سال‌های‌ 1993-1996، 356 درصد افزایش‌ یافته‌ است.(10)
ملاحظة‌ چنین‌ آماری‌ که‌ حکایت‌ از یک‌ برنامه‌ریزی‌ منظم‌ و پنهانی‌ دارد، سبب‌ می‌شود تا از خود بپرسیم: چرا تلویزیون‌ آمریکا، مخاطبان‌ خود به‌ خصوص‌ کوچک‌ترها را به‌ خشونت‌ فرا می‌خواند؟
برنامه‌ریزان‌ آمریکا در کدام‌ موقعیت‌ از این‌ پتانسیل‌ خشونت‌ قصد بهره‌برداری‌ دارند؟
آیا همین‌ آمار نمی‌تواند از قصد آتش‌افروزی‌ تصمیم‌گیران‌ آمریکایی‌ خبر بدهد؟
‌پرستش‌ بت، به‌ اجبار!
تلویزیون‌ در ایالات‌ متحده، «بت‌ جدید» است. تلویزیون‌ برای‌ جمع‌ کثیر و عظیمی‌ از مردم، خداست. کانال‌های‌ مختلف‌ تلویزیون‌ و انواع‌ و اقسام‌ نشریات‌ و مجلات‌ در آمریکا، صبح‌ تا شب، به‌ بمباران‌ خبری‌ و تبلیغاتی‌ مشغولند.(11)
شنونده‌ و بیننده‌ تصور نمی‌کند که‌ مستقیماً‌ تحت‌ آموزش‌ و هدایت‌ است، آن‌ هم‌ از ناحیة‌ دولت. بلکه‌ احساسش‌ این‌ است‌ که‌ خودش‌ دارد کانال‌ تلویزیونی‌ مورد علاقه‌اش‌ را انتخاب‌ می‌کند. اما در واقع‌ چون‌ ثروت‌ و قدرت‌ در دست‌ جمعی‌ سرمایه‌دار بزرگ‌ و جهانخوار است، سر نخ‌ بسیاری‌ از کارها و تبلیغات‌ در امور اساسی‌ و اصلی‌ به‌ طور نامرئی‌ در دست‌ آن‌ها و متصل‌ به‌ دستگاه‌ ثروت‌ و قدرت‌ همان‌هاست.(12)

‌تلویزیون‌ آمریکا و مسلمانان‌
تحقیقات‌ فراوان‌ نشان‌ داده‌ است‌ که‌ به‌ ندرت‌ حتی‌ یک‌ برنامة‌ تلویزیونی‌ در اوقات‌ پربینندة‌ تلویزیون‌ یافت‌ می‌شود که‌ در آن‌ چندین‌ مورد از کاریکاتورهای‌ عمداً‌ نژادپرستانه‌ و توهین‌آمیز نسبت‌ به‌ مسلمانان‌ وجود نداشته‌ باشد، در حالی‌ که‌ همة‌ مسلمانان‌ به‌ طور گروهی‌ و نژادی‌ به‌ صورت‌ افرادی‌ فاقد صلاحیت‌ معرفی‌ شده‌اند: به‌ نحوی‌ که‌ مثلاً‌ عمل‌ غلط‌ و نادرست‌ یک‌ مسلمان‌ به‌ طور کلی‌ به‌ همة‌ مسلمانان‌ و اسلام‌ تعمیم‌ داده‌ می‌شود.(13)

‌ماهیت‌ سانسور در غرب‌
مقصود از «سانسور»، اعمال‌ نظر در جریان‌ خبررسانی‌ به‌ منظور جلوگیری‌ از انتشار اخباری‌ است‌ که‌ ممکن‌ است‌ انتشار آن‌ها برای‌ مردم‌ مفید باشد ولی‌ برای‌ کسی‌ که‌ این‌ اعمال‌ نظر را انجام‌ می‌دهد مفید نباشد.(14)
این‌ اعمال‌ نظر به‌ روش‌ها و شیوه‌های‌ مختلف‌ در جهان‌ صورت‌ می‌گیرد. در روش‌ ابتدایی‌ سانسور، جلوی‌ «دیدن»، «شنیدن» و «خواندن» گرفته‌ می‌شود، ولی‌ نوع‌ دیگری‌ از سانسور نیز در جهان‌ وجود دارد که‌ جلوی‌ خواندن، دیدن، شنیدن‌ و نوشتن‌ را نمی‌گیرد بلکه‌ جلوی‌ «فهمیدن» را می‌گیرد. اساس‌ سانسور در غرب‌ بر این‌ مبناست.
در غرب‌ جلوی‌ دهان‌ کسی‌ را نمی‌گیرند. چاپ‌ و انتشار هر نشریه‌ اگر چه‌ نه‌ تحقیقاً‌ ولی‌ تقریبا‌ آزاد است. هر کس‌ می‌تواند هر چه‌ می‌خواهد بگوید و این‌ مهم‌ نیست. آنچه‌ اهمیت‌ دارد آن‌ است‌ که‌ فهمیده‌ می‌شود.(15)
وقتی‌ که‌ جلوی‌ فهمیدن‌ یک‌ حقیقتی‌ را گرفتند، چرا جلوی‌ دهان‌ها و گوش‌ها را بگیرند؟ وقتی‌ که‌ به‌ وسیلة‌ تبلیغات‌ سعی‌ کردند در مجموع‌ جامعه، آن‌ طور فکر کند و بیاندیشد که‌ مطلوب‌ حکومت‌ باشد دیگر چه‌ نیازی‌ به‌ بستن‌ دهان‌ها و شکستن‌ قلم‌ها وجلوگیری‌ از انتشار مطبوعات‌ و نشریات‌ است؟ برعکس‌ در چنین‌ حالتی، هر چه‌ فعالیت‌ وسایل‌ ارتباط‌ جمعی‌ رسمی‌ و غیر رسمی‌ بیشتر می‌شود، هر چه‌ بیشتر می‌گویند، می‌شنوند، می‌نویسند و منتشر می‌کنند، عوامل‌ سانسور به‌ هدف‌های‌ خود نزدیک‌تر می‌شوند و جامعه‌ مثل‌ کسی‌ که‌ در مرداب‌ افتاده‌ باشد، هر چه‌ بیشتر دست‌ و پا بزند، بیشتر در گل‌ و لای‌ تبلیغات‌ تحریفی‌ فرو می‌رود.(16)
اینجاست‌ که‌ می‌بینیم‌ بیشترین‌ تعداد مطبوعات‌ و نشریات‌ و فرستنده‌ها در غرب‌ وجود دارد یا مستقیما‌ تحت‌ کنترل‌ غرب‌ است‌ و ظاهرا‌ بیشترین‌ آزادی‌ هم‌ در غرب‌ وجود دارد؛ ولی‌ دولت‌های‌ غربی‌ بیشترین‌ سلطة‌ انحصاری‌ را بر جریان‌های‌ خبری‌ و فرهنگی‌ جهان‌ دارا هستند.(17)

‌آمریکایی‌ها و خنگی‌ جدید!
دانیل‌ بل(18) که‌ کتاب‌های‌ قابل‌ ملاحظه‌ و قابل‌ مطالعه‌ای‌ دربارة‌ حال‌ و آیندة‌ جامعة‌ متمدن‌ و صنعتی‌ غرب‌ نوشته، معتقد است‌ که‌ جامعة‌ آمریکایی‌ با وجود تراکم‌ و تورم‌ شدید کتب‌ و نشریات‌ و وسایل‌ ارتباط‌ جمعی، در حدی‌ که‌ به‌ بروز نوعی‌ «انفجار اطلاعات‌ و مطالب» منتهی‌ شده‌ ومغزها را به‌ انباری‌ عظیم‌ از همه‌ چیز تبدیل‌ کرده، جامعه‌ای‌ است‌ دست‌ بسته!… به‌ عبارت‌ دیگر افراد در این‌ سیستم‌ چنان‌ محصور و محبوس‌ و مستغرق‌اند که‌ الینه(19) شده‌اند و نوعاً‌ در امور اساسی، اهل‌ تفکرات‌ عمیق‌ و اتهل‌ اندیشه‌های‌ ژرف‌ نیستند. آن‌ها که‌ اندیشه‌ و فکری‌ دارند نظر حقیقی‌ خودشان‌ را اظهار نمی‌کنند، انگار بی‌اعتنا و به‌ اصطلیاح‌ بی‌تفاوتند. بل‌ اشاره‌ می‌کند به‌ وضعیتی‌ که‌ انسان‌ جدید را نه‌ بر اثر جهل، بلکه‌ بر اثر مسخ‌ کردن‌ و غرق‌ کردن‌ و تبدیل‌ به‌ ماشین‌ و مجسمه‌ کردن‌ از طریق‌ ریزش‌ سیل‌ آسای‌ علم‌ و دانش‌ و اطلاع‌ و خبر و موج‌ تبلیغاتی‌ و نظایر آن‌ بر سر و رویش‌ انگار به‌ شکل‌ جدیدی‌ خنگ(20) می‌کند (!)(21)
گوش‌ گاهی‌ صدا را نمی‌شنود چون‌ بسیار کم‌ و ناچیز و ضعیف‌ و مادون‌ است، اما گاهی‌ هم‌ صدا را دیگر نمی‌شوند نه‌ به‌ دلیل‌ مذکور بلکه‌ به‌ دلیل‌ شدت‌ و قوت‌ و هجوم‌ و تراکم‌ و کثرت‌ و مافوق‌ بودن‌ آن. فرکانس‌ صدا و امواج‌ صوتی‌ اگر از حد بگذرد ناشنوایی‌ و کری‌ و بلکه‌ خری‌ (!) می‌آورد و به‌ سکوت‌ و سردی‌ تبدیل‌ می‌شود. خری‌ و خرفتی‌ از ذات‌ علم‌ و نشر علم‌ بر نمی‌خیزد از نحوة‌ نشر آن‌ و از سیستم‌ انتشار آن‌ بر میخیزد.(22)

‌دریغ‌ از یک‌ کلمه!
دکتر معصومه‌ ابتکار در شرح‌ ماجرای‌ تسخیر لانة‌ جاسوسی‌ و وقایع‌ پس‌ از آن‌ می‌نویسد:
طولی‌ نکشید که‌ سیل‌ تقاضای‌ مصاحبه‌ از ایستگاه‌های‌ رادیو – تلویزیونی، روزنامه‌ها و مجلات‌ سرتاسر جهان‌ به‌ سوی‌ ما سرازیر شد.
پس‌ از مشورت‌ با تیم‌ حمایتی‌ خود در خارج‌ از کشور، هر تقاضا را مورد ارزیابی‌ قرار داده‌ و آن‌ را رد یا قبول‌ می‌کردیم. آنگاه‌ به‌ تنظیم‌ برنامة‌ مصاحبه‌ می‌پرداختیم. معمولاً‌ هر روز صبح‌ از ساعت‌ 9 تا 12 با دو یا سه‌ نفر یا گروهی‌ از خبرنگاران‌ قرار می‌گذاشتیم. مصاحبه‌ شوندگان‌ از اعضای‌ شورای‌ مرکزی‌ بوده‌ و اختیار کامل‌ داشتند تا از سوی‌ دانشجویان‌ مسلمان‌ پیرو خط‌ امام‌ سخن‌ بگویند.
اخباری‌ که‌ دربارة‌ تأخیر این‌ مصاحبه‌ها، به‌ ویژه‌ مصاحبه‌ با خبرنگاران‌ آمریکایی‌ دریافت‌ می‌کردیم‌ اکثراً‌ ناامید کننده‌ بود. در برخی‌ موارد نوار ویدئویی‌ آنچه‌ در آمریکا یا اروپا پخش‌ شده‌ بود، به‌ دستمان‌ می‌رسید. مصاحبه‌های‌ طولانی‌ که‌ گاهی‌ 45 دقیقه‌ طول‌ می‌کشید به‌ دو یا سه‌ دقیقه‌ کاهش‌ می‌یافت.
تصاویر منتخب‌ به‌ خصوصی‌ با صدای‌ گزارشگر دیگری‌ نشان‌ داده‌ می‌شد. حتی‌ یک‌ کلمه‌ از پیام‌ اصلی‌ ما دربارة‌ استرداد شاه‌ جنایت‌ کار و این‌ که‌ ما با دولت‌ آمریکا دشمن‌ هستیم، نه‌ با ملت‌ آمریکا، منتقل‌ نشده‌ بود. حرف‌ هایمان‌ سانسور و یا به‌ شدت‌ تحریف‌ می‌شد. درست‌ فهمیده‌ بودیم‌ شبکه‌ها و رسانه‌ها از این‌ که‌ مردم‌ آمریکا از ماجرا آگاه‌ شوند، وحشت‌ داشتند.
این‌ تجربة‌ دست‌ اول‌ مااز آزادی‌ بیان‌ و مطبوعات‌ به‌ شیوة‌ غربی‌ بود.(23)

‌میزان‌ وابستگی!
در آمریکا روزنامه‌ها 75 درصد درآمد خود را از طریق‌ تبلیغ‌ و آگهی‌ کسب‌ می‌کنند و 65 درصد از فضای‌ صفحات‌ خود را به‌ آگهی‌ها اختصاص‌ می‌دهند. مجلات‌ نیز حدود نیمی‌ از درآمد خود را از این‌ راه‌ تأمین‌ می‌کنند.(24)
نشریات‌ آمریکایی‌ برای‌ آنکه‌ سفارش‌ آگهی‌های‌ تجاری‌ داشته‌ باشند، مجبورند نظر صاحبان‌ آگهی‌ را در تمام‌ مقالات‌ ومطالب‌ نشریه‌ رعایت‌ بکنند و مواظب‌ باشند که‌ حرف‌ نابه‌جایی! خاطر ایشان‌ را مکدر نکند. این‌ تلاش‌ برای‌ آزرده‌ نشدن‌ صاحبان‌ آگهی‌ به‌ مرور نشریات‌ آمریکایی‌ را غلام‌ حلقه‌ به‌ گوش‌ آنان‌ می‌کند و عملاً‌ از «آزادی‌ مطبوعات» چیزی‌ باقی‌ نمی‌ماند.

‌مؤ‌سسه‌ای‌ ثروتمندتر از 6 کشور!
مؤ‌سسه‌ «تایم‌ وارنر»(25) که‌ از ادغام‌ «تایم‌ اینکورپوریشن» و «وارنر کامیونیکیشن» پدید آمده‌ است‌ در حال‌ حاضر بزرگت‌ترین‌ شرکت‌ مالک‌ رسانه‌ها در جهان‌ محسوب‌ می‌شود. تسهیلات‌ و تأسیسات‌ ارتباطی‌ این‌ شرکت، از امکانات‌ ارتباطی‌ بسیاری‌ از حکومت‌ها بیشتر استا. ارزش‌ اموال‌ و دارایی‌های‌ این‌ مؤ‌سسه‌ از مجموعه‌ تولید ناخالص‌ داخلی‌ کشورهای‌ بولیوی، اردن، نیکاراگوا، آلبانی، لیبریا و مالی‌ بیشتر است. مؤ‌سسة‌ تایم‌ وارنر بزرگ‌ترین‌ مؤ‌سسة‌ نشر مجلات‌ در آمریکا محسوب‌ می‌شود که‌ از آن‌ میان‌ می‌توان‌ به‌ تایم، لایف، فورچون‌ و «اسپورتس‌ ایلوستریتد»(26) اشاره‌ کرد. تعداد خوانندگان‌ نشریات‌ این‌ مؤ‌سسه‌ در سطح‌ جهان‌ به‌ 120 میلیون‌ نفر می‌رسد. این‌ مؤ‌سسه‌ یکی‌ از بزرگ‌ترین‌ شبکمه‌های‌ تلویزیون‌ کابلی‌ جهان‌ را در اختیار داشته‌ و یکی‌ از بزرگ‌ترین‌ ناشران‌ کتاب‌ محسوب‌ می‌شود (بنگاه‌های‌ انتشاراتی‌ تایم‌ – لایف‌ بوکس، اسکات‌ فورزمن، لیتل، براون، بوک‌ آو دمانس‌ کلاب)(27) علاوه‌ بر این‌ با توجه‌ به‌ تعداد شرکت‌های‌ تحت‌ پوشش‌ خود در استرالیا، آسیا، اروپا و آمریکای‌ لاتین‌ به‌ عنوان‌ بزرگترین‌ شرکت‌ ویدئویی‌ جهان‌ محسوب‌ می‌شود.(28)

‌هیولایی‌ به‌ نام‌ مورداک‌
شرکت‌ «نیوز کورپوریشن‌ لیمیتد» که‌ به‌ روپرت‌ مورداک‌ تعلق‌ دارد از لحاظ‌ قلمرو جغرافیایی‌ یکی‌ از بزرگ‌ترین‌ غول‌های‌ جهان‌ محسوب‌ می‌شود. مورداک‌ بیش‌ از هر ناشر دیگری‌ در جهان‌ روزنامه‌ منتشر می‌کند. دو سوم‌ مجموع‌ تیراژ روزنامه‌های‌ استرالیا، تقریباً‌ نیمی‌ از تیراژ روزنامه‌های‌ نیوزلند و یک‌ سوم‌ تیراژ روزنامه‌های‌ انگلیس‌ توسط‌ مورداک‌ منتشر می‌شوند. این‌ شرکت، کنترل‌ بنگاه‌ انتشاراتی‌ «ویلیام‌ کالینز»(29) در انگلیس‌ و «هارپراندرو»(30) در آمریکا را در دست‌ دارد. از طریق‌ سهام‌ 5/18 درصدی‌ خود در شرکت‌ بزرگ‌ «پیرسون‌ با مسئولیت‌ محدود»(31) هفت‌ درصد از سهام‌ خبرگزاری‌ رویتر، روزنامة‌ فاینانشنال‌ تایمز، اکونومیست‌ و بنگاه‌ انتشاراتی‌ «وایکینگ‌ و پنگوئن» را در اختیار دارد. وی‌ بزرگ‌ترین‌ شبکة‌ تلویزیونی‌ ماهواره‌ای‌ اروپا را در اختیار دارد و در زمینه‌ انتشار مجله، دومین‌ ناشر بزرگ‌ آمریکا محسوب‌ می‌شود (تی‌ وی‌ گاید، سونتین، نیویورک(32) و غیره). وی‌ شبکة‌ رادیو تلویزیونی‌ «فوکس»(33)، و استودیوهای‌ فیلمبرداری‌ «فوکس‌ قرن‌ بیستم»(34) را تحت‌ مالکیت‌ خود داشته، و بخشی‌ از سهام‌ «سی‌ بی‌ اس‌ / فوکس‌ ویدئو»(35) را در اختیار دارد و بزرگ‌ترین‌ توزیع‌ کنندة‌ نوارهای‌ ویدئو در جهان‌ محسوب‌ می‌شود.(36)

‌تمرکز شیطانی‌
«فدراسیون‌ بین‌المللی‌ روزنامه‌نگاران» که‌ یکی‌ از مهم‌ترین‌ سندیکاهای‌ مربوط‌ به‌ روزنامه‌نگاران‌ جهان‌ است‌ در سال‌ 1990 گزارشی‌ دربارة‌ هفت‌ مالک‌ عمدة‌ رسانه‌های‌
همگانی‌ جهان‌ چاپ‌ کرد. از این‌ جمع‌ روبرت‌ مردوک‌ صهیونیست‌ با 28000 حقوق‌ بگیر و سرمایه‌ای‌ بالغ‌ بر 14 میلیارد دلار پیشتاز بوده‌ است.(37)
‌از جمله‌ دارایی‌های‌ ماردوخ‌
شبکة‌ خبری‌ ماهواره‌ای‌ فاکس‌ نیوز جزو دارایی‌های‌ روبرت‌ ماردوخ‌ یهودی‌ است.(38)
سود فاکس‌ در سال‌ 2001 حدود پنجاه‌ میلیون‌ دلار بود.(39)
آمار تعداد متوسط‌ تماشاچیانا فاکس‌ در هر روز سال‌ 2001 میلادی، 463000 نفر بود.(40)

‌نامهای‌ مختلف‌ یک‌ غول‌ صهیونیستی!
از رابرت‌ مرداک، میلیاردر صهیونیست‌ و مالک‌ مجموعه‌ای‌ از مهم‌ترین‌ وسایل‌ ارتباط‌ جمعی‌ در جهان، به‌ گونه‌های‌ مختلف‌ نام‌ برده‌ شده‌ (مجموعاً‌ او را 36 نوع‌ می‌شود صدا کرد!) که‌ در جدول‌ زیر آمده‌ است:
25000 نه، فقط‌ 50 تا!
در ایالات‌ متحده، تعداد قابل‌ ملاحظه‌ای‌ رسانه‌ جمعی‌ وجود دارد. در مجموع‌ 1700 روزنامه، 11000 مجله، 9000 ایستگاه‌ رادیو، 1000 ایستگاه‌ تلویزیون، 2500 بنگاه‌ انتشار کتاب‌ و 7 استودیوی‌ فیلمبرداری‌ وجود دارد. اگر هر یک‌ از این‌ رسانه‌ها توسط‌ یک‌ مالک‌ جداگانه‌ اداره‌ می‌شد در آن‌ صورت‌ 25000 رسانه‌ که‌ هر یک‌ خط‌ مشی‌ خاص‌ خود را داشتند در کشور پدید می‌آمد. چنین‌ انبوهی‌ از رسانه‌ها بدون‌ شک‌ طیف‌ کاملی‌ از ایده‌های‌ سیاسی‌ و اجتماعی‌ را به‌ مردم‌ کشور ارائه‌ می‌داد. چنین‌ مجموعة‌ وسیعی‌ از رسانه‌ها از تمرکز قدرت‌ جلوگیری‌ می‌کرد، چون‌ هر یک‌ از صاحبان‌ رسانه‌ها در اعمال‌ نفوذ بر افکار ملی‌ با 24999 نفر دیگر مجبور به‌ رقابت‌ بود. تقسیم‌ بازار بین‌ شرکت‌های‌ مختلف‌ به‌ کوچک‌تر شدن‌ شرکت‌ها منجر می‌گردید و همین‌ امر حضور تازه‌واردان‌ نواندیش‌ را به‌ صحنه‌ سهولت‌ می‌بخشید. اما برای‌ 25000 رسانة‌ فعال‌ در آمریکا همین‌ تعداد مالک‌ وجود ندارد. امروزه‌ پنجاه‌ شرکت‌ بزرگ، بخش‌ اعظم‌ تیراژ روزنامه‌ و بخش‌ اعظم‌ فروش‌ و مخاطبان‌ مجلات، رسانه‌های‌ صوتی‌ و تصویری، کتاب‌ها و فیلم‌های‌ سینمایی‌ را در مالکیت‌ خود دارند. می‌توان‌ پنجاه‌ مرد و زنی‌ را که‌ در رأس‌ هر یک‌ از این‌ شرکت‌ها قرار دارند در یک‌ اتاق‌ بزرگ‌ جای‌ داد. این‌ عده‌ یک‌ وزارتخانة‌ خصوصی‌ جدید از اطلاعات‌ و فرهنگ‌ را تشکیل‌ می‌دهند.(41)

50 تا هم‌ نه، فقط‌ 10 تا!
شمار شرکت‌های‌ کنترل‌ کنندة‌ رسانه‌ها از 50 شرکت‌ در 1984 به‌ 10 شرکت‌ در حال‌ حاضر کاهش‌ یافته‌ و امپراتوری‌های‌ بزرگی‌ چون‌ دیسنی‌ و جنرال‌ الکتریک‌ شکل(42) گرفته‌اند.

‌تسلط‌ صهیونیسم‌ در صحنة‌ نشر
صهیونیست‌ها در ایالات‌ متحده‌ آمریکا بر بیش‌ از پنجاه‌ درصد از شبکه‌های‌ چاپ‌ و نشر تسلط‌ یافتند.
شرکت‌ انتشاراتی‌ «راندوم‌ هاوس» که‌ بنیت‌ سرف» یهودی‌ آن‌ را پایه‌ گذاری‌ کرد، از مشهورترین‌ شبکه‌های‌ انتشاراتی‌ جهان‌ به‌ شمار می‌آید.(43)

فراوانی‌ خبرنگاران‌ صهیونیستی‌
درصد صهیونیستهای‌ شاغل‌ در زمینة‌ تبلیغات‌ در آمریکا بالاتر از نسبت‌ کل‌ آنان‌ در مقایسه‌ با جمعیت‌ آمریکاست. این‌ چیزی‌ است‌ که‌ «رونالد کوون»، دبیر اخبار خارجی‌ در روزنامة‌ «واشنگتن‌ پست»، گفته‌ است. بسیاری‌ از خبرنگاران‌ روزنامه‌ها یهودی‌اند. بازگفته‌های‌ شخصی‌ اینان‌ از یک‌ رویداد برای‌ دبیر خبرهای‌ خارجی‌ قابل‌ پذیرش‌ است، یا برای‌ آن‌ که‌ او نیز خود یهودی‌ است، و یا از آن‌ رو که‌ چه‌ بسا از اخبار رویدادهای‌ آن‌ منطقه‌ اطلاع‌ اندکی‌ دارد و از این‌ رو به‌ اطلاعات‌ آن‌ خبرنگار تن‌ می‌سپارد. در شبکه‌های‌ تلویزیونی، خبرنگاران‌ صهیونیست‌ اصرار دارند که‌ گزارش‌های‌ آنان‌ راجع‌ به‌ اسرائیل‌ و رویدادهایش‌ پخش‌ شود، و نه‌ گزارش‌های‌ دیگران.(44)

منابع:
1- صدا و سیما در کلام‌ مقام‌ معظم‌ رهبری‌ (مدظله‌ العالی)؛ گردآوری‌ و تدوین: بنیاد فرهنگی‌ فاطمة‌ الزهرا(علیهااسلام)؛ ناشر: مرکز تحقیقات، مطالعات‌ و سنجش‌ برنامه‌ای‌ صدا و سیمای‌ جمهوری‌ اسلامی‌ ایران؛ تهران: زمستان‌ 1373: ص‌ 64 (بخشی‌ از خطبة‌ اول‌ نماز جمعه‌ مورخه‌ 15/6/64).
2- آزادی‌ مجسمه؛ محمدعلی‌ اسلامی‌ ندوشن؛ انتشارات‌ یزدان؛ تهران: 1373؛ ص‌ 177.
3- همان.
4- همان؛ ص‌ 176.
5- همان؛ ص‌ 25.
6- آزادی‌ مجسمه؛ ص‌ 24.
7- همان؛ صص‌ 25 و 26.
8- شاخص‌های‌ فرهنگی‌ در ایالات‌ متحد آمریکا در پایان‌ قرن‌ بیستم؛ ویلیام‌ جی. بنت؛ فاطمه‌ فراهانی؛ سازمان‌ چاپ‌ و انتشارات‌ وزارت‌ فرهنگ‌ و ارشاد اسلامی؛ تهران: 1381؛ صص‌ 178 و 179.
9- همان؛ ص‌ 179.
10- همان.
11- همان.
12- همان؛ صص‌ 458 و 459.
13- پوشش‌ خبری‌ اسلام‌ در غرب؛ ادوارد سعید؛ ترجمة‌ عبدالرحیم‌ گواهی؛ دفتر نشر فرهنگ‌ اسلامی؛ تهران: 1378؛ ص‌ 150.
14- مبانی‌ تبلیغ؛ محمدحسن‌ زورق؛ انتشارات‌ سروش؛ تهران: 1368؛ صص‌ 205 و 206 (با تلخیص).
15- همان.
16- همان؛ ص‌ 207.
17- همان‌ (با اندکی‌ تغییر).
18- Daniel Bell
19- aliene به‌ کسی‌ گویند که‌ شعور خود را از دست‌ داده، به‌ دیوانگی‌ و جنون‌ دچار آمده‌ است. الینه‌ (الیه‌نه) را «با خود بیگانه» نیز نامیده‌اند. «با خود بیگانگی» انواعی‌ دارد از جمله‌ روحی‌ و فکری‌ و ذهنی، اجتماعی، ملی‌ و غیره.
(ر.ک. به: نقد و نگرش‌ بر فرهنگ‌ اصطلاحات‌ علمی‌ – اجتماعی؛ محمد آراسته‌ خو؛ نشر گستره؛ تهران: زمستان‌ 1369؛ صص‌ 181-190)
20- خنگ‌ به‌ معنای‌ کودن، نادان، ابله.
21- در بهشت‌ شداد؛ صص‌ 426 و 427 (با تلخیص).
22- همان.
23- تسخیر؛ معصومه‌ ابتکار؛ ترجمة‌ فریبا ابتهاج‌ شیرازی؛ انتشارات‌ اطلاعات؛ تهران: 1379؛ ص‌ 231.
24- انحصار رسانه‌ها؛ بن‌ اچ‌ بگدیکیان؛ داوود حیدری؛ مرکز مطالعات‌ و تحقیقات‌ رسانه‌ها (وزارت‌ فرهنگ‌ و ارشاد اسلامی)؛ تهران: تابستان‌ 1374؛ ص‌ 245 (با تلخیص).
25- Time Warner
26- Sports Illustrated
27- Time-Life books, Foresman, Little, Brawn,
Book – of – The Month Club.-
28- انحصار رسانه‌ها؛ صص‌ 371 و 372.
29- William Collins
30- Harp Row
31- Pearson L.p.c.
32- T.V Guid, Seventin, New york
33- Fox
34- 20 th Century Fox
35- C.B.S. Fox Video
36- انحصار رسانه‌ها؛ صص‌ 372 و 373.
37- با استفاده‌ از: نشریة‌ کار و توسعه؛ سال‌ اول، شمارة‌ 1؛ صص‌ 19-21.
38- هفته‌ نامه‌ سروش؛ سال‌ 23، شماره‌ 1062؛ مورخة‌ 24 آذرماه‌ 1380؛ صص‌ 42 و 43.
39- هفته‌ نامه‌ سروش؛ سال‌ 24، شمارة‌ 1079: مورخة‌ 4 خرداد ماه‌ 1381؛ ص‌ 46.
40- همان؛ ص‌ 47.
41- انحصار رسانه‌ها ؛ صص‌ 26 و 27.
42- دولت‌های‌ سرکش، حکومت‌ زور در امور جهان؛ نوام‌ چامسکی؛ مهرداد وحدتی‌ دانشمند؛ سازمان‌ چاپ‌ و انتشارات‌ وزارت‌ فرهنگ‌ و ارشاد اسلامی؛ تهران: 1380؛ ص‌ 177 (به‌ نقل‌ از آخرین‌ ویرایش‌ کتاب‌ بن‌ باجیکیان‌ (بگدیکیان) دربارة‌ انحصار رسانه‌ها در آمریکا(
43- نفوذ صهیونیسم‌ بر رسانه‌های‌ خبری‌ و سازمان‌ بین‌المللی؛ فواد بن‌ سیدعبدالرحمن‌ الرفاعی؛ ترجمه‌ حسین‌ سروقامت؛ سازمان‌ انتشارات‌ کیهان؛ تهران: 1377؛ ص‌ 67.
44- ارتباط‌ صهیونیستی؛ آلفرد م. لیلیانتال؛ سید ابوالقاسم‌ حسینی‌ (ژرفا)؛ مرکز نشر آثار پژوهشگاه‌ فرهنگ‌ و اندیشة‌ اسلامی‌ (مؤ‌سسة‌ فرهنگی‌ دانش‌ و اندیشة‌ معاصر) تهران: پاییز 1379؛ ص‌ 214.

منبع : باشگاه اندیشه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *